مرور کارنامه تقوایی به بهانه سالروز تولدش
ناصر تقوایی، جای خالیِ سینمای ایران
آبان نامجو
هر سال که موعد تولد تقوایی میرسد کلی قربان صدقه و دیگر هیچ! هیچکس دقیقا پیگیر نیست که چگونه و چرا ناصر تقوایی دیگر کار نمیکند؟ در دوران رانت و پول کثیف، البته شاید هم بد نباشد که تقوایی کار نکند، اصلا شاید امثال او به این دنیای پولهای کثیف نمیآیند. حداقلش این است که کارنامهشان لکهدار نمیشود و ما همیشه آنها را با یک کارنامه مبرا به یاد میآوریم.
آرامش در حضور دیگران
داستان: سرهنگ بازنشستهای که پس از فوت همسرش با معلم جوانی به نام منیژه ازدواج کرده و در شهرستان زندگی میکند. مرغداریاش را میفروشد و به پایتخت بازمیگردد تا در کنار دخترانش ملیحه و مهلقا زندگی کند. آنتونیا شرکا درباره فیلم نوشته بود: فیلم، از برخورد دو زندگی طبیعی با یکدیگر سخن میگوید؛ برخورد دو فضای فکری.» آن چه حال سرهنگ روانپریش و الکلی را بد و بدتر میکند، پی بردن به این واقعیت است که دخترها زندگی بیبندوباری را پیش گرفتهاند که آنها را تا مرز هرزگی، بارداری نامشروع، روابط ناخواسته، خیانت و درنهایت خودکشی میکشاند. سرهنگ این واقعیتها را میبیند (و نمیبیند) اما چنان درگیر حال پریشان خود است که ترجیح میدهد وارد مسائل خصوصی آنها نشود.
صادق کرده
صادق (سعید راد)، مشهور به صادق کُرده، در مسیر جاده اندیمشک به اهواز با همسرش (آتش خیر) قهوهخانهای را اداره میکند. شبی در غیاب صادق یکی از دوستان او که راننده کامیون است به قهوهخانه میآید و پس از هتک حرمت از همسر صادق ناخواسته او را به قتل میرساند آنتونیا شرکا درباره فیلم نوشته بود: «صادق کرده» شاید جزو آثار شاخص کارنامه کمتعداد، اما بهشدت باکیفیت ناصر تقوایی نباشد اما یقیناً یکی از قدرنادیدهترین آثار سینمای ایران است. شرایط زمانی و مکانی که فیلم در آن واقع و اکران میشود آنقدر ملتهب و در عناد با نیروی حاکم است که فیلمی این اندازه خشونتگریز، قانونمدار و محکومکننده خودسری را برنمیتابد. تا آنجا که «صادق کرده» در کارنامه خود تقوایی غریب میافتد و گم میشود، چه رسد به تاریخ سینمای ایران؟
ناخدا خورشید
داستان: خواجه ماجد، ناخدا خورشید را لو میدهد و بار قاچاق لنج ناخدا به آتش کشیده میشود. دلالی به نام فرحان که میخواهد چند فراری سیاسی را از مرز آبی عبور دهد وارد بندر میشود و با ناخدا خورشید تماس میگیرد. محسن بیگ آقا درباره فیلم نوشته بود: جذابیتهای «ناخدا خورشید» از کجا ناشی میشدند؟ شخصیت ناخدا خورشید مثل شخصیت اصلی دیگر فیلم ناصر تقوایی، «صادق کرده»، اعتقادی به قانون نداشت. اما اگر صادق کرده خود تبدیل به مجری قانون میشد تا مثل «قیصر» انتقام شخصی خود را از جامعه بستاند، «ناخدا خورشید» به انتقام و اجرای شخصی قانون فکر نمیکرد. او به فکر زندگی خود و نان درآوردن برای خانوادهاش بود و به همسرش میگفت: «من نمیدانم این قانون را چه کسی نوشته، اما میدانم که آن را برای من ننوشته»
کاغذ بی خط
داستان: جهانگیر و همسرش رویا با دو فرزند خود سالهاست زندگی آرامی دارند، اما رویا برای بوجود آوردن فضایی متفاوت و جدید در زندگی خانوادگی مشغول رویاپردازی میشود و قصههای مختلفی را سرهم می کند. افشین علیار درباره فیلم نوشته بود: نگاه ناصر تقوایی به مقوله کانون خانواده و از آن مهمتر زندگی زن و شوهری در آغاز دهۀ 80 مدرن و آرمانی است، دیدگاهی که تا به امروز در سینمای ایران نظیرش را ندیدهایم به همین دلیل کاغذ بیخط تاریخ انقضا ندارد، این فیلم فارغ از ادعای جریان روشنفکری به یک معضل در بستر یک چارچوب مثل خانه میپردازد. اگر این فیلم با همین مختصات ساختاری در سال 95 هم ساخته میشد باز هم فیلم مهمی بود.
دایی جان ناپلئون
داستان: داستان در مورد عاشق شدن سعید که مثلاً ۱۴ سال دارد است که عاشق دختر دایی خود یعنی دایی جان ناپئلون میشود. دایی جان ناپلئون در این داستان به شکلی بیان شده که فکر میکند در تمام جنگ های فرانسه در کنار ناپلئون بناپارت حضور داشته. نصرت کریمی درباره سریال گفته بود: گویی راوی داستان (سعید) کسی جز خود نویسنده نیست و دیگران، اقوام و معاشرین خانوادگی او هستند. وقایعی که در داستان میگذرد را انگار نویسنده با گوشت و پوست خود لمس و عمیقا احساس کرده است. نویسنده، احساسهای واقعی خویش را با توان استعداد ذاتی طنزپردازی پیوند زده و این اثر ادبی طنزآمیز منحصر به فرد را به وجود آورده است. دومین عامل موفقیت این سریال، ناصر تقوایی است که با برگردان این رمان به فیلمنامه، کارگردانی خلاق و هنرمندانه، تمام وقایع و شخصیتهای داستان را درخشانتر از رمان ارائه داده است.
دیدگاه تان را بنویسید