بررسی پرونده بزرگترین رمان مدرن فارسی
حیات تاریک بوف کور
افسانه فرقدان- روزنامه نگار
«در زندگی زخمهایی هست که آهسته روح را در انزوا میخورد و میتراشد، این زخمها را نمیتوان به کسی اظهار کرد». اینها آغازین جملات رمانی هستند که بهتنهایی و مستقل در حافظه تاریخی ایرانیان ثبت شدهاند؛ جملههایی که نهتنها براعت استهلال خود رمان بوف کور هستند، بلکه جانمایه پرداخت بسیاری از شخصیتهای رمانهای نویسندگان پس از آن شدند. بوف کور در تمام جنبهها، از جمله زاویه دید شخصیتپردازی، فضاسازی، مضمون پیرنگ و نوع روایت و... سنگبنای رمان مدرن فارسی محسوب میشود و چنان درخت تنومندی شده که هنوز که هنوز است رماننویسان از زیر سایه آن بیرون نیامدهاند. بسیاری از نویسندگان پس از صادق هدایت، چه مستقیم در تمام ابعاد نوشتن و چه به لحاظ وامگیری از نوع تفکر صادق هدایت نسبت به رمان مدرن، زیر دین او هستند. قدرت انکارناپذیر بوف کور، پس از نزدیک به یک قرن، هنوز هم مخاطبانش را از جایشان بلند میکند تا به احترامش بایستند. اما کتابی که سرشناسنامه رمان معاصر ایران است، این روزها مهر هیچ ناشری را بر پشت جلد خود ندارد و در هیچ نمایشگاه بینالمللی زینتبخش غرفه ناشران ایرانی نیست. بنابراین ضروری دانستیم که در مرور کتابهای بایگانی شده تاریخ معاصر ایران به یکی از پرحاشیهترین و مهمترین کتابهای صد ساله اخیر بپردازیم. کتابی که به سادگی نمیتوان از کنار آن عبور کرد و نادیدهاش گرفت.
جبهه مخالفان و موافقان بوف کور
از همان نخستین روزهای تولد بوف کور در ادبیات داستانی معاصر ایران این رمان همواره موافقان و مخالفانی داشته و هنوز هم موضعگیران آن به دوسته تقسیم میشوند. کمتر پیش میآید که کسی بوف کور را خوانده یا دربارهاش شنیده باشد، اما از کنار آن بیتفاوت و بدون اظهارنظر عبور کند و این خود دلیلی است برای آنکه بوف کور محور مناقشه بین موافقان و مخالفان باشد. انعکاس بیپرده جهانبینی صادق هدایت در رمانی که عنوان نخستین رمان مدرن ایرانی را به گردن آویخته طیف مذهبیون و تندروهای چپ پیش از انقلاب را در جبهه مخالفانش قرار داد. این طیف، بوف کور را اثری نومیدانه و منحط میدانستند که هیچ رسالتی برای فراخواندن مردم به اخلاق یا مبارزه با امپریالیسم جهانی بر دوش خود نگذارده بود و خلق و خوی صادق هدایت و گونهای انزواطلبی و درنهایت خودکشیاش را مُهر تأییدی بر ادله خود میدانستند.
رمان بزرگی که تنها خریدارش نویسندهاش بود
از طرف دیگر، طرفداران این رمان تأثیرگذار، برای سالهای سال که تا همین امروز هم ادامه دارد، بسیار دیرهنگام توانستند با ساختار و فرم و تمثیل و فضای سوررئالیستی آن کنار بیایند و درک درستی از روایت بوف کور داشته باشند. زیرا رمانهای سرراست رئالیسمی، مردم را به همان فضاهای روشن عشقی و در بهترین حالت اجتماعی عادت داده بود، اما ابهام بوف کور و البته فضای سوررئالیستیاش خوانش و فهم و لذت ادبی را برای خواننده ایرانی دشوار کرده بود. از همین رو بوده که به روایتی، پس از اینکه صادق هدایت 50 نسخه از بوف کور را در هندوستان و با هزینه شخصی چاپ کرد، سالها بعد تعدادی از آنها را در زیرزمین خانه پدرش پیدا کردند. این جریان تأسفبار و غمانگیز بهخوبی گویاست که ذهنیت و سلیقه و جهانبینی حتی خواننده حرفهای ایرانی، توان درک چنین اثر پیشتازی که جلوتر از زمان و حتی مکانی که در آن خلق شده، ندارد.
آشنایی صادق هدایت با فلسفه غرب و اندیشههای فرویدی، شکافی عمیق بین جهانبینی او و خواننده دهه 20 ایران بهوجود آورده بود. حتی وقتی آندره برتون، پایهگذار سوررئالیسم، در مانیفست سوررئالیسم آثار برجسته این ژانر را در هنرهای نقاشی، تئاتر نمایشنامه، داستان و شعر معرفی کرد و در این میان بوف کور را برجستهترین اثر سوررئالیستی دانست، باز هم خواننده ایرانی از اهمیت و تأثیرگذاری بوف کور بیاطلاع بود و هست.
کتابی که سرشناسنامه رمان معاصر ایران است، این روزها مهر هیچ ناشری را بر پشت جلد خود ندارد و در هیچ نمایشگاه بینالمللی زینتبخش غرفه ناشران ایرانی نیست
صادق هدایت بوف کور را در سال 1309 و به گفته خودش در فرانسه نوشته است و در سال 1315، به هند میرود و بوف کور را در 50 نسخه پلیکپی میکند که نقاشی روی جلد آن هم نقاشی خود هدایت است. هدایت در سال 1313 به دلیل فعالیت و قلم تندش در وغ وغ ساهاب، از سوی حکومت وقت رضا شاه پهلوی ممنوعالقلم شده بود و این خود دلیلی مضاعف برای رقم خوردن سرنوشت پرماجرای بوف کور میشود تا در بمبئی به چاپ برسد. البته هدایت در نامهای به مجتبی مینوی از 45 نسخه حرف میزند که تعدادی را برای او و 30 نسخه را برای محمدعلی جمالزاده در سوئیس میفرستد، اما بعدها، کمتر از 30 نسخه از طرف جمالزاده به ایران فرستاده میشود. هدایت پس از سال 1320 و سقوط رضاشاه پهلوی، بوف کور را به پیشنهاد روزنامه ایران به صورت پاورقی در این روزنامه چاپ میکند که در این پاورقی حذف و سانسور بسیاری صورت میگیرد و با نسخه اصلی تفاوت داشته است، اما هنوز مشخص نیست که هدایت خودش دست به این کار زده یا تحریریه روزنامه ایران در رمان دست برده است. یک سال بعد، انتشارات روزنامه ایران آن را به صورت کتاب چاپ میکند که در این چاپ متن رمان توسط خود هدایت مورد تجدیدنظر قرار میگیرد و برخی گیومهها و نقطهگذاریها و برخی واژگان و عبارات اصلاح میشود و آن را معتبرترین نسخه چاپی بوف کور میدانند که در 1321 و حدود 500 نسخه (اگرچه دقیقا مشخص نیست) منتشر میشود. پس از مرگ هدایت، جمالزاده یکی از دو نسخه باقیمانده از آن 30 نسخه را به کتابخانه مرکزی میدهد و یک نسخه را هم به کتابخانه دانشگاه تهران ارسال میکند که بعدها از روی همین نسخه تعدادی چاپ میشود که با نسخه روزنامه ایران تفاوتهایی دارد.
به روایتی، صادق هدایت 50 نسخه از بوف کور را در هندوستان و با هزینه شخصی چاپ کرد، اما سالها بعد تعدادی از آنها را در زیرزمین خانه پدرش پیدا کردند
فتوای ابوالحسن نجفی علیه بوف کور
پس از مرگ صادق هدایت، یعنی پس از سال 1330، ابتدا یکی از دوستان فرانسوی هدایت، بوف کور را به زبان فرانسه ترجمه میکند و بعدها به بسیاری از زبانهای دیگر نیز ترجمه میشود و تحسین بسیاری از صاحبنظران هنر و ادبیات در سرار جهان را برمیانگیزد. اما سرنوشت رمانی که «حرف زدن راوی با سایهاش» هنوز بر سر داستاننویسان بعد از آن تا همین امروز سایه انداخته، در ایران همچنان در تاریکی باقی میماند، تا جایی که بسیاری و از جمله ابوالحسن نجفی در پی پخش شایعاتی درباره تِم نومیدانه و افسرده بوف کور، نوجوانان و جوانان را از خواندن بوف کور برحذر میدارد. این شایعهها دست به دست شد و دهان به دهان چرخید تا اینکه آماری مبنی بر خودکشی حدود 40جوان ایرانی بر اثر خواندن رمان بوف کور، سایه سنگینش را بر سر این رمان انداخت تا این رمان آنگونه که خود هدایت در نسخه چاپ بمبئی آورده بود: «چاپ در ایران ممنوع»؛ در ایران از کتابفروشیها و کتابخانهها جمع و به کتابی ممنوعه بدل شود.
سایهای روشن اما سرنوشتی تاریک
تا اوایل دهه 80، بوف کور همچنان ممنوع و محتویاتش کمکم فراموش شد و رنگ افسانهای مرموزی بهخود گرفت. با این حال، ولع خوانندگان جوان ایرانی برای پیدا کردنش دو چندان شد تا اینکه در همین سالها اجازه ورود کتابهای رنگ و رو باخته هدایت صادر شد و آنها با همان چاپهای قدیمی از بایگانی کتابخانهها بیرون آمدند و در قفسه کتابخانهها جای گرفتند، اما همچنان چاپ تازهای در کار نبود. همان کتابهای قدیمی بین مردم دست به دست شد و هیچ ناشری قیم این میراث یتیممانده نشد تا بوف کور سر از چاپهای افست و درنهایت پیادهروهای خیابان انقلاب و بساط دستفروشان کتاب دربیاورد و همچنان نه با یک چاپ معتبر و شکل و فرم اصلی و جلد اولیه که به هر شکل و قطعی و با بیکیفیتترین چاپ افستی، مشتری همیشگی بساط دستفروشان خیابان انقلاب باقی بماند. نسخههایی که موارد زیادی حذف و تحریف دارند و نه تنها متن که جلد و تصویرهای داخل کتاب معتبر نیستند، اما با تمام تاریکی حیات بوف کور، همچنان نامش احترام هر خواننده حرفهای را برمیانگیزد و همچنان جایگاهش را بهعنوان آغازگر رمان مدرن فارسی حفظ کرده است. اگرچه تاریکی بر حیات این رمان مهم ایرانی سایه افکنده است، اما خود، همچنان کم و بیش سایهاش را بر رمانهای پس از خود نگه داشته است.
دیدگاه تان را بنویسید