جای خالی شب یلدا در تصانیف
شیشه عمرم شب یلدا شکست
لیلا موسی زاده
تقریباً دو دهه میشود که شب یلدا در ایران به شکلی متفاوت از قبل برگزار میشود هرچند این شب و مراسم آن در دوران کهن در ایران همواره وجود داشته است اما برگزاری پرسور و سات شب چله در ایران و مغتنم شمردن یک دقیقه طولانیتر بودن شب برای همنشینی و دور همیها، مناسبت خاصی پدید آورده است که مهمانیهای زیادی برای این شب تدارک دیده میشود اما بااینکه این شب در تمام تاریخ ایران همواره وجود داشته و آیین شب چله از پیشینیان به ما رسیده است و باید در فرهنگ ما رد آن در موسیقی و شعر و ادبیات جا مانده باشد اما کمتر میتوان از آن امروزه باقیماندهای در موسیقی یافت. مشخص است که در طی سالیان سالها و هزارهها مردم ایران به برگزاری شب یلدا اهتمام ورزیدهاند و انار و هندوانه این شب همراهشان بوده و در مناطقی نیز شاهنامهخوانی و برخی نقاط حافظ خوانی هم مرسوم است اما اینکه برای این شب تصنیف و یا قطعهای باقیمانده از قدیم نداریم و یا در سنت موسیقی قاجاری که پر از شبهای بزم و ازایندست مجالس بوده چیزی ویژه شب یلدا نیست محل پرسش است و شاید جستجو و پژوهش در این زمینه بتواند راهگشا باشد هرچند در حافظ نیز اشاره به ظلمت شب یلدا و درازی و سیاهی آن شده است که به صحبت حکام نسبت داده است، صحبت حکام ظلمت شب یلداست، اما خبری از سنت و زنده داشت آیینی در آن نمیدهد هرچند مشخص است که شب یلدا یک عنصر ویژه شناختهشده و بارز مثالزدنی برای آن دوران هم بوده است.
از این منظر اکنون خلأ نکوداشت آیینها در تصنیفها و ترانهها بسیار محسوس است و تنها یکبار سایه به تأسی از حافظ در تصنیف «سرگشته» یا همان «تو ای پری کجایی» شب یلدا را یادکرده است که مراد نهایت تاریکی و ظلمت طولانی است و ازاینرو برای ساختن ساعتی خوش برای نکوداشت پایان تاریکی و ظلمت هرچند طولانی در شب یلدا کار آیی ندارد.
به همین علت در این چند سال گذشته گروههای سعی بر ساختن ترانهها و اشعاری برای شب چله و مراسم آن کردهاند که بیشتر بهجای بالا بردن شأن این شب و آیین ایرانی، آن را تا حد مراودات کوچه و بازاری پایین کشیدهاند و ترانه و قطعات موسیقی نازلی روانه بازار مصرف ساختهاند که بیشتر ماهیت سرگرمی و خوشباشی داشته تا یک عنصر فرهنگی ماندگار. شب یلدایی که اگر نیک بنگریم برای اهالی موسیقی جدی ایران یکشب پس از شب از دست دادن استاد ابوالحسن صباست که شاگردان و آهنگسازان بزرگی را تربیتکرده است و سزا بود شاگردانش قطعات و تصانیفی بسازند و در یاد او برای مناسبت شب چله آنها را اجرا کنند و با نگاه استاد صبا که تماما مهربانی و نیکی بود یاد او را با شب ستایش پایان تاریکی طولانی پیوند بزنند چراکه صبا تمام توانش را بر حفظ موسیقی اصیل ایرانی گذاشت و تا توانست بر شاخ و برگ آن افزود.
هرچند تصنیف «دل شیدا» اشارهای به درگذشت استاد صبا در این زمان دارد و البته تصنیفی است که در محافل بزمی میتوان آن را اجرا کرد اما آیا ردی بهتر نمیشد در موسیقی ایرانی از او داشت و سرزندگی و رفتن ظلمت را ستود؟ روا بود که یاد استاد صبا که از نیکان همیشه جاوید موسیقی ایرانی است در این شب بلند برای پاسداشت زندگی و امید جاری میشد و موسیقی با رنگ و بوی هنر او در جانها مینشست.
دیدگاه تان را بنویسید