نگاهی به شرایط یکی از حلقههای مهم صنعت نشر
کتابفروشی، سوپرمارکت نیست
افسانه فرقدان
آینده فعالیت کتابفروشان بهعنوان یکی از حلقههای مهم ماندگاری صنعت نشر مسئله مهمی است که باید بهطور جدی به آن پرداخته شود. از این روی، در درجه اول تأمین منابع مالی و امنیت اقتصادی کتابفروش مسئله بسیار مهمی است. کتابفروش خوب برای بقا نیاز به تأمین دارد که با شرایط سخت امروز ارتزاق از این طریق تقریبا ناممکن شده است. یکی از موارد و مشکلات این است که در سالهای اخیر، فروش مستقیم کتاب توسط ناشران، به کتابفروشان و این شغل ضربه جبران ناپذیری زده است، اما با همه تغییرات تکنولوژیکی که در حوزه چاپ و نشر رخ داده، باز هم کتابفروشان میتوانند به بقای خود ادامه دهند.
یک کتابفروش حتی در این فضا هم میتواند دادههایی برای حوزه دیجیتال تعریف کند؛ یعنی کتابفروش میتواند کتابهای همسان و همگروه را در کنار هم قرار داده و بهصورت بستههای پیشنهادی در اختیار مخاطب قرار دهد، اما تاکنون در هیچ یک از سایتهای فروش چنین بستههایی وجود نداشته است که مخاطب با استفاده از آن به خرید کتابهای مشابه ترغیب شود. کتابفروش میتواند با شناخت جنس کتاب، زمینهای فراهم کند تا مخاطب به حوزههای دیگر نیز نزدیک شود؛ همچنین میتواند از نظر طبقهبندی و دستهبندی کتاب برای سهولت دسترسی تلاش کند. اما ناگفته پیداست که اجرایی شدن این شرایط نیازمند کتابفروشانی است که دانش کافی در زمینه کتاب داشته باشند؛ وقتی کتابفروش نمیداند چه میفروشد و برای او فرقی ندارد که کتاب میفروشد یا دفتر، ادامه فعالیت او با رشد تکنولوژی و فناوریهای نوین به مرور زمان، دچار بحران و تغییر میشود، اما اگر بداند کتابی که میفروشد چه موضوعی دارد و بداند که در همان زمینه چه آثار دیگری از چه نویسندگانی منتشر شده است، طبیعتا بهتر میتواند مخاطب را برای خرید کتاب بهویژه کتابی با موضوع مشابه یا از همان نویسنده علاقهمند کند. کتابفروشان برای بقا و ماندگاری باید به کتابشناسی برسند. کار کتابفروش، کاری تجربی است و نیاز به تحقیق و تعمق و آگاهی در حوزههای مختلف دارد، کتابفروش باید بداند اگر افرادی علاقهمند به کتاب را بهکار نگیرد و نخواهند دست به تجربه-گرایی بزنند، کار دشوار میشود؛ زیرا فرمول و منبع دانشگاهی خاصی وجود ندارد که فردی را کتابفروش کند. تأمین مالی کتابفروشان مشکل بزرگ بقای آنهاست. و البته با شرایط اقتصادی نابهنجار، بعید بهنظر میرسد که کسی به این شغل نگاه تخصصی داشته باشد. برای اینکه یک نفر، کتابفروش حرفهای شود، عمر و وقت زیادی از او صرف میشود. کتابفروش شدن، کاری بسیار دشوار است و با حرکت صنعت نشر به سمت فناوری امروز و دنیای دیجیتال، این صنف نیازمند کتابفروش حرفهای است که بداند چه میفروشد. کتابفروشی حتی در حوزههای تخصصی هم اینگونه است و اگر یک کتابفروش نداند که بهعنوان مثال در حوزه پزشکی چند تخصص وجود دارد و از جزئیات آن مطلع نباشد، طبیعتا نمیتواند فروشنده خوبی شود.
آیا در آینده فعالیت کتابفروشان کمرنگ میشود؟
اینکه آیا در آینده فعالیت کتابفروشان کمرنگ میشود یا خیر، بستگی به تلاش کتابفروشان دارد. مخاطبانی هستند که وقتی یک کتابفروش اطلاعات خوبی در اختیارشان قرار میدهد، دفعه بعد به کتابفروشی دیگری نمیروند و مشتری ثابت فروشگاه باقی میمانند. مسئله این است که در واقع مشتری خدمات و اطلاعات کتاب را از کتابفروش دریافت میکند؛ اگرچه ممکن است بخش زیادی از فروش کتاب با سایت امکانپذیر باشد، اما اصلا قابل مقایسه با تجربه کردن و قرار گرفتن در محیط کتابفروشی و بهرهمندی از اطلاعات کتابفروش نیست. کتابفروش خود تعیین میکند که چگونه باید کار کند، سوپرمارکتی کار کند یا برای مخاطب خود وقت بگذارد. سوپرمارکتی کار کردن یعنی فرقی نکند که افراد حضوری یا اینترنتی خرید کنند. شیوهای که در آن ارتباط انسانی و سهیم شدن در تجربههای خواندن است، کاملا با این نوع فروش فرق دارد.
آنچه که کتابخوانی مردم را تهدید میکند، نه سایتهای اینترنتی است، نه دنیای دیجیتال، بلکه ترجمههای بد، موازی و ناجور از یک اثر است که معمولا با هم به بازار میآیند
ضرورت آموزشهای حرفهای به کتابفروشان
افراد برای کتابفروش شدن غیر از علاقه و تجربه باید دورههای مختلفی در این حوزه ببینند و به عنوان مثال بدانند شعر ترکی چند شاعر مهم دارد و چه ترجمههایی از این شاعران داریم یا هر شاعر به کدام موضوع علاقه دارد. تمام اینها اطلاعاتی است که یک کتابفروش میتواند به مخاطب منتقل کند که در واقع در سایتهای فروش اینترنتی معمولا به چنین نکات و اطلاعاتی دسترسی ندارند.
ناشران از طریق کتابفروشان میتوانند ارتباط خود را با مخاطبشان حفظ کنند.
ناشر باید بداند مخاطب امروز چه دغدغه ذهنی دارد و اگر فکر میکند یک سر و گردن از بقیه اجزای نشر بالاتر ایستاده و میتواند رهبر خوبی برای ایجاد فکر در جامعه باشد، باید از این ذائقه هم باخبر باشد. یک ناشر باید نسبت به مخاطبان کتابهایش آگاهی کامل داشته باشد و بداند اگر کتابش، بدون مخاطب باشد، چه سرنوشتی در انتظارش است، زیرا اگر ناشری که تجارت میکند، باید بداند جامعه چه میخواند یا دوست دارد چه بخواند.
ناشر برای اینکه بتواند زنده بماند و به حیات خود ادامه دهد، باید کارشناسی انتخاب کتاب را با دقت بالایی انجام دهد و در ادامه هم بر ویراستاری و نمونهخوانی و ترجمه نظارت داشته باشد.
آنچه که مردم را تهدید میکند تا از کتابخوانی دور شوند، نه سایتهای اینترنتی هستند، نه دنیای دیجیتال، بلکه ترجمههای بد، موازی و ناجور از یک اثر است که معمولا با هم به بازار میآیند. زمانیکه این کتابها به بازار نشر وارد میشوند، مشتری و مخاطب و خواننده نمیتواند با متن ارتباط برقرار کند و این موضوع به کار آسیب میزند. تصحیح این مشکل به دست ناشر است. ناشر با دقت و توجه در کتابهایی که منتشر میکند، میتواند مانع انتشار آنها شود.
کتابفروش میتواند با شناخت جنس کتاب، زمینهای فراهم کند تا مخاطب به حوزههای دیگر نیز نزدیک شود
اکنون در دورهای زندگی میکنیم که تبلیغات، فروش و میزان کتابخوانی مردم تغییر کرده و شکل کتاب به شکل دیجیتالی تغییر شکل یافته است. همه میدانیم که نسل امروز دچار تغییر موضع شده و ممکن است نوع مطالعه آنها تحتتأثیر فناوری قرار گیرد. این شرایط، بهنوعی مقداری از عمق رفتار جامعه را کم کرده است. ما با خوانندگانی مواجه هستیم که به سمت کوتاه خواندن روی آوردهاند. اما مسئله نگرانکننده آن جاست که نسل جوان بیخبر از میراث فرهنگی گذشته باشد.
ادبیات، بخشی از آن چیزی است که هر فردی نیاز دارد بخواند، بخشهای دیگر آن تاریخ، علوم نظری، تئوریها و غیره است و اگر از آنها دور شویم به همه این علوم آسیب جدی وارد خواهد شد. زیرا بخش زیادی از آیندهای که درباره آن صحبت میشود، به این بستگی دارد که چهقدر از گذشته را به آیندگان منتقل کنیم؛ این دغدغه به عهده نسل میانی است که بتواند قصه هزار و یک شب را به نسل جدید منتقل کند؛ زیرا هزار و یک شب با وجود همه بازنویسیها و تصحیحها، به هر حال برای نسل جدید نوشته نشده است.
دیدگاه تان را بنویسید