قمار نان و جان، به قیمت زندگی شش کارگر
سوختند و کسی صدایشان را نشنید
نسرین هزاره مقدم
گمان کنید در دوردستها، کارگاه کوچکی در حاشیههای شهر برقرار است؛ مکانی بسیار تنگ و کوچک که مالامال از مواد قابل اشتعال و خطرناک است. تعدادی جوان تشنه و جویای کار که فرصت اشتغال مناسب چندانی برایشان فراهم نیست و به هر دری که زدهاند آن را بسته دیدهاند، مجبور شدهاند با حقوقی که صاحب کارگاه پیشنهاد میدهد و احتمالا از حداقل دستمزد مصوب شورای عالی کار کمتر است، کار کنند و ابداً دغدغه بیمه نداشته باشند (البته از روی اجبار) و فرض کنید که شبی، این مواد قابل اشتغال به ناگاه آتش میگیرند و شعلهها همه فضا را پر میکند. این جوانان که هنوز در آغاز راه زندگی هستند و هزاران امید و آرزو در سر دارند، در دل این شعلهها گیر میافتند، فریاد میکشند اما صدایشان به جایی نمیرسد و به اطراف میدوند اما راه خروج نمییابند و دیگر نیازی به فرض کردن نیست، نتیجه مشخص است: در چشم برهم زدنی میسوزند تا جایی که دیگر اجسادشان هم قابل تفکیک نباشد و مجبور شوند با توسل به DNA مشخص کنند که نام و نشانشان چیست.
اینها فرضیاتی است که متاسفانه همین چند روز پیش به واقعیت پیوست. دو زن و چهار مرد بر اثر آتشسوزی گسترده در کارگاه مبلسازی پردیس جاجرود، در میان شعلههای آتش سوختند؛ مرگی بسیار تلخ که در میان اخبار رسانهها گم شد. کسی به دنبال نام و نشان این کارگران کم درآمد نیفتاد چون جان شش جوان سوخته در میان فومهای آتش گرفته، کمترین و بیاهمیتترین خبری بود که در عرض 10 روز گذشته منتشر شد و متاسفانه مانند همیشه وقتی قربانیان هیچ پناهی ندارند و از جامعه بیصدایان دنبال نان هستند، به سادگی اعلام میشود که «موضوع در دست بررسی است»! در این میان، مقصر چه کسی است، خدا میداند اما خدا کند مانند موارد مشابه در نهایت نگویند حریق عمدی نبوده یا سیم برق اتصالی کرده و یکی از قربانیان به اشتباه فلان دستگاه را به برق زده و همه چیز روی هوا رفته است!
آزاردهندهتر از همه، عدم امکان شناسایی اجساد بود. خبر رسید که در پزشکی قانونی و با تست DNA، هویت این شش قربانی بینام و نشان را نشاندار کردهاند. از هرچه بگذریم نمیتوانیم از درد و اندوه بیپایان خانوادههای آنها گذر کنیم، خانوادههایی که حاضر شده بودند فرزندانشان را در این بحران عمیق کرونا، در یک فضای کوچک و بسته و خطرناک، پی نان بفرستند و هر روز دست به دعا بردارند که چیزی نشود که آخر سر هم چیزی شد، همان چیزی که نباید میشد!
لوازم اطفای حریق نداشتند
حادثه خیلی ساده اتفاق افتاد. ساعت ۱۱ صبح دوشنبه (سیام فروردین) خبر آتشسوزی در یک کارگاه مبلسازی و تولید اسفنج در منطقه پردیس جاجرود به آتشنشانی و اورژانس اعلام شد. وقتی امدادگران به محل حادثه رسیدند مشخص شد چند نفر از کارگران داخل یک سوله گرفتار شدهاند.
«مجتبی خالدی» سخنگوی اورژانس کشور همان روز درباره جزئیات این حادثه گفت: ساعت ۱۱:۰۳ یک مورد حادثه آتشسوزی در کارگاه مبلسازی واقع در پردیس به سامانه اورژانس کشور اطلاع داده شد که بلافاصله ۵ دستگاه آمبولانس، یک دستگاه موتورلانس و یک بالگرد هوایی به محل حادثه اعزام شد و تکنیسینهای اورژانس پس از بررسیهای اولیه و اظهارات شاهدان متوجه شدند که ۶ نفر در همان دقایق اولیه حریق فوت کردهاند.
وی افزود: شواهد نشان میدهد که پس از حریق ۶ نفر از کارگران این کارگاه به قصد فرار و در امان ماندن از آتش به سوله کنار کارگاه پناه بردند که شدت حریق سبب شده تا مسیر خروج آنها کاملاً مسدود شود و هر ۶ کارگر که ۲زن و ۴ مرد بودند، فوت کنند. شدت سوختگی به خاطر مواد آتشزای درون کارگاه به حدی بوده که اجساد و جنسیت آنها قابل شناسایی نیستند و برای تشخیص هویت باید به پزشکی قانونی منتقل شوند.
البته در ادامه اعلام شد که پرونده قضایی تشکیل شده و علت حادثه در دست بررسی است. «علیرضا آقاجاری» دادستان عمومی و انقلاب شهرستان پردیس هم روز بعد گفت: گزارش مرگ شش نفر در پی حادثه آتشسوزی در یک کارگاه مبلسازی واصل شد که با توجه به اهمیت موضوع شخصاً در محل حادثه حاضر شدم. دو نفر از فوتشدگان زن و از اتباع افغانستان و چهار نفر از فوتشدگان مرد بودند. همچنین در جریان این آتشسوزی سه نفر مصدوم شدند که با بالگرد به تهران اعزام شدند.
وی اظهار کرد: بلافاصله برای این حادثه پرونده قضایی تشکیل شد و تحقیقات درباره عوامل این حادثه، استاندارد لوازم موجود در کارگاه و عمدی یا غیرعمدی بودن حادثه و... در حال انجام است.
اما فرماندار پردیس ظاهراً علت حادثه را تا حدودی کشف کرده اما عامل هنوز نامشخص است، عاملی انسانی یا غیرانسانی که موجب شده یک علت ساده موجب مرگ شش نفر شود. «عبدالعظیم رضایی» فرماندار شهرستان پردیس درباره این حادثه گفت: شاهد حادثه تلخی بودیم که ۶ نفر از همشهریان ما بر اثر حریق کارگاه تولید فوم و اسفنج که قابلیت اشتعال بالایی دارند جان خود را از دست دادند. یک بیاحتیاطی که به خاطر ساختن رنگ در کنار بخاری بود باعث این حریق گسترده شد و به دلیل سرعت اشتعال مواد داخل انبار، کارگرها فرصت خروج پیدا نکردند و به انتهای سوله پناه بردند که متأسفانه منجر به سوختگی شدید و مرگ آنها شد.
وی افزود: کارگاههای زیادی طی ۴۰ سال گذشته در شهرستان پردیس ساخته شده و در آن مشغول به کار هستند که این کارگاه نیز با عمر ۳۰ساله فاقد تجهیزات اطفای حریق بوده و مانند ۱۰۰ کارگاه دیگر این روستا از اصول مهندسی برخوردار نیستند.
نکته اساسی همینجاست؛ محیطی تنگ و بسته که براساس شواهد امر، حداقل ۹ نفر سینه به سینه فومهای قابل اشتعال مشغول به کار بودهاند، فاقد سیستم اطفای حریق بوده و حادثه آتشسوزی به لطف این فقدان که انگار یک عرف عادی در کارگاههای اینچنینی است، تبدیل به سانحه جزغاله شدن شش بیگناه شده است. جسدهای متلاشی این شش کارگر، نتیجه نبودن سیستم اطفای حریق و راه خروج اضطراری است و آتش به هیچ شکلی مهار نشده و راه خروج برای فرار از مهلکه در کار نبوده است.
چند نفر دیگر در شرایط خطرناک کار میکنند؟
حال سوال اینجاست که چند صد یا درستتر بگوییم، چند هزار کارگاه دایر مشابه در سراسر کشور وجود دارد که جان کارگران جوان و پیری که هیچکجا در سیطره اقتصاد رسمی، فرصت کارکردن مطمئن نداشتهاند، در آنها در معرض خطر و تهدید قرار دارد؟ چقدر کارگاه کوچک و غیررسمی داریم که فاقد اصول ایمنی هستند، آکنده از مواد اشتعالزا هستند و سیستم اطفای حریق هم ندارند! چند هزار کارگر در معرض از دست دادن جان هستند آنهم در شرایطی که بعد از بروز حادثههای مرگبار، به بسیاری از آنها به دلیل «غیررسمی بودن»، ریالی بابت غرامت و خسارت تعلق نمیگیرد.
«شهرام غریب» کارشناس ارشد ایمنی و بهداشت کار: در این شرایط بیقانونی که هیچ نظارتی بر محیطهای کاری نیست، باید منتظر حوادثی اینچنین (سوختن 6 کارگر در کارگاه مبلسازی) باشیم. وقتی هدف، تولید به هر قیمتی باشد، این نوع حوادث مرگبار قطعا تکرار خواهد شد
به گفته «حمیدرضا سیفی» دبیر کانون عالی کارفرمایان کشور حدود ۹۲درصد از اشتغال کشور در کارگاههای کوچک و زیر متوسط است. این آخرین آماری است که اعلام شده اما به هر حال مشخص نیست چند درصد این کارگاهها بسیار کوچک هستند، چند درصد آنها خارج از بازرسی بازرسان ایمنی و بهداشت کار هستند و در چند درصد، کارگران شاغل حتی یک بیمه ساده هم ندارند!
کارگاه، برق اضطراری و سیستم اطفای حریق نداشته است
«شهرام غریب» کارشناس ارشد ایمنی و بهداشت کار نیز در ارتباط با این حادثه و سویههای دردناک آن میگوید: در این شرایط بیقانونی و فقدان نظارت، ما باید منتظر چنین حوادثی باشیم چون هیچ نظارتی بر این مکانها نیست. وقتی هدف، تولید به هر قیمتی باشد، این نوع حوادث مرگبار به هیچ روی دور از انتظار نیست. برای حفظ جان آدمها، کار باید زیر ذرهبین باشد اما این ذرهبین کجاست و چرا آن را نداریم؟ این شش کارگر بینوا که سوختند و رفتند و قضیه به این تلخی تمام شد اما خدا میداند چه اتفاقاتی در چنین مکانهایی میافتد و چقدر آسیبهای جسمی و روانی، کارگران این کارگاهها را تهدید میکند؟ طرف حتی اگر دستش بشکند یا انگشتانش خرد شود از ترس اخراج سکوت میکند و لام تا کام به احدی چیزی نمیگوید!
به گفته وی، نه تنها نظارت برقرار نیست، بلکه اطلاعات دقیقی از این دست کارگاهها نداریم: «چه اشکال دارد بازرسان کار منطقه به منطقه بروند و هر چند وقت، یک منطقه خاص از کلونیهای کارگاههای کوچک را شخم بزنند، بریزند در منطقه و همه کارگاههای کوچک آن را بازرسی کنند. حتماً که نباید مرگ و میر اتفاق بیفتد تا ناظران و بازرسان ورود کنند».
غریب تاکید میکند: باید چنان جریمههای سفت و سنگین برای خاطیان و کارفرمایان لاقید گذاشته شود و به اصطلاح آنچنان باید یقه اینها را بچسبند که درس عبرت برای دیگران شود و دیگر کسی جرات نکند با کارگر اینطور سهلگیرانه برخورد کند و جانش را به باد تاراج بدهد.
چند روز پیش دو زن و چهار مرد در کارگاه مبلسازی پردیس جاجرود، در میان شعلههای آتش سوختند؛ جسدهای متلاشی این شش کارگر، نتیجه نبودن سیستم اطفای حریق و راه خروج اضطراری در کارگاه بود. پرسش مهم این است که در کشور چند هزار نفر مثل آنها در فضاهایی بسته و کاملاً ناایمن کار میکنند؟
وی با بیان اینکه «در ایران نظارت بر پروتکلها فقط ویترینی است و پشت ویترین کسی نمیداند چه خبر است»، میافزاید: نمیدانیم در کشور چند هزار نفر مثل اینها در فضاهایی بسته و کاملاً ناایمن کار میکنند. اینها در این فضاهای بسته و تنگ، هم ممکن است کرونا بگیرند و هم هزاران اتفاق ریز و درشت در کمینشان نشسته است. من با اطمینان میگویم این کارگاه برق اضطراری و سیستم اطفای حریق نداشته و کارگران آن آموزش ایمنی ندیدهاند. باید بدانیم سرعت آتش خیلی زیاد است و کارگر باید برای مقابله با آن، آموزش دیده باشد. در آتشسوزیها، در همان یک دقیقه اول، اگر امکانات اطفا باشد، توان مهار آتش تا ۷۰درصد وجود دارد. آتش قابلیت مهار شدن دارد اما در صورتیکه اولاً وسایل باشد و دوم، افراد آموزش دیده باشند».
همه مقصریم
چه کسی مقصر است یا چه کسی «بیشتر» مقصر است؟ غریب میگوید: «همه مقصرند، تمام کسانی که امروز مدعی هستند که باید جلوگیری میشد، مقصرند چون باید نظارت میکردند و نکردند. آنهایی که نیامدند و بازرسی نکردند، مقصرند، حتی آنهایی که از وجود چنین کارگاههایی باخبرند اما به مراجع ذیصلاح اطلاع نمیدهند نیز مقصرند! نتیجه این بیتفاوتی گسترده، جزغاله شدن این کارگران بینواست. وقتی فرهنگی ایمنی در جامعه نهادینه نباشد، ایمنی محدود میشود به کفش و کلاه و البته، انتشار تصاویر کفش و کلاه در فضای مجازی».
درست است، همه مقصریم، همه ما که از کنار اخبار مرگ این آدمهای زحمتکش خیلی ساده عبور میکنیم، همه آنها که فقط به سود و سود بیشتر میاندیشند و دیگر هیچ، همه آنها که بعد حادثه اعلام میکنند «علت حادثه در دست بررسی است» اما زمان که میگذرد معمولاً همه چیز فراموش میشود و عاملان اصلی با پرداخت جریمههای ناچیز از چنگال قانون فرار میکنند. دیگران نیز تقصیرکارند، آن بازرسانی که باید در یک محدوده و همه کارگاههای کوچک را از سقف تا کف، شخم بزنند، همه آنهایی که باید تذکر بدهند، جریمه کنند یا حتی درها را قفل سنگین بزنند و پلمب کنند، همه آنها و همه ما مقصریم چون هیچ چیز باارزشتر از جان آدمی نیست؛ آدمیای که هر روز با کفش آهنین به پا، به دنبال نان میدود اما از بخت سیاه، در ازای «نان»، «جان» را به گرو برمیدارند و او گریزی از این قمار مرگبار ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید