اولین دیدار امیر قطر و بایدن در کشاکش پرونده اوکراین؛
دوحه، جایگزین احتمالی مسکو در تامین انرژی اروپا
فرشاد گلزاری
سیاست خارجی ایالات متحده از بدو پیدایش و استقلال این کشور تاکنون اگرچه دستخوش تغییرات نسبی شده، اما همیشه از اصول بالادستی و راهبردهای کلان بهره برده است. در واشنگتن هنوز هم دولتها مجری پیادهسازی راهبردهای بالادستی در حوزه سیاست خارجی به حساب میآیند و صرفاً با رفت و آمد مستأجران کاخسفید (بسته به اینکه دموکرات باشند یا جمهوریخواه) تاکتیکهای اجرایی آنها و نحوه پیادهسازی این سیاستها تغییر میکند. در این میان یک موضوع بسیار مهم وجود دارد که به نوعی باعث میشود تا بفهمیم مدل مواجهه آمریکا با دولتها بر چه اساس است. به عنوان مثال در مورد روابط آمریکا با بریتانیا همیشه یک مدل سنتی وجود داشته و دارد؛ به گونهای که واشنگتن و لندن در پروندههای سیاسی، نظامی، اقتصادی و در نهایت محورهای امنیتی، یک درهم تنیدگی مشخصی را دنبال میکنند که در جنگ افغانستان و حتی حمله به عراق شاهد آن بودیم و حالا هم در مورد اوکراین همین مساله به چشم میخورد. در مورد اتحادیه اروپا و ناتو هم دقیقاً همین روند استوار است و به وضوح میبینیم که ایالات متحده با این بلوکِ سیاسی - اقتصادی براساس منافع و تهدیدهای مشترک روابط خود را جلو میبرد. کشورهای شرق آسیا مانند کرهجنوبی و ژاپن هم اساساً بهعنوان ابزار ایالات متحده برای ضربه زدن به چین مورداستفاده قرار میگیرند؛ اما در این میان، دولتهای عربی منطقه خاورمیانه و حاشیه خلیجفارس جایگاه متمایز از دیگران برای ایالات متحده دارند. در زمان دولتهای قبلی ایالات متحده، جایگاه عربستان سعودی در قیاس با همسایگانش، کاملاًاز دیگران متمایز بود و در زمان ترامپ هم این موضوع تشدید شد، اما حالا با استقرار جو بایدن در کاخسفید این راهبرد تا حد زیادی تغییر کرده است. همه میدانند که عربستان خود را به عنوان «برادر بزرگتر» و رهبر کشورهای اسلامی و عربی در دنیا میداند و حتی از برچسب خادمین حرمین هم بارها و بارها به نفع خود استفاده کرده، اما از حدود دو سال پیش و کمی قبلتر که رسوایی پرونده قتل جمال خاشقجی همهگیر شد، این کشور اساساً با یک خواب سیاسی روبرو شد. اماراتیها این فرصت را مغتنم دانستند و روابط خود را با غرب و حتی کشورهای منطقه بازسازی کردند یا درصدد تقویت آن برآمدند که نمونه آن را باید روابط اوظبی با آنکارا و تلآویو دانست. تنها کشوری که در این میان توانسته با نحوی دیگر حرکت کند و خود را خصوصاً در معادلات منطقهای و فرامنطقهای یک سر و گردن بالاتر از دیگران قرار دهد، قطر است. همه میدانند که قطر از چندین حیث برای آمریکاییها اهمیت ویژه دارد و به نوعی آن را «نظر کرده واشنگتن» میدانند. دلیل این امر هم تا حدودی مشخص است. قطریها نسبت به سایر کشورهای حاشیه خلیجفارس، دیدگاه مذهبی و سیاسی متعادلتری دارند و درگیریهای قبیلهای که در عربستان، امارات، کویت و حتی عمان اتفاق میافتد، در قطر به هیچ وجه رخ نمیدهد یا اگر رخ داده باشد به شدت آنها نیست. این کشور عملاً جمعیتی بالغ بر 3 میلیون نفر دارد که بخشی از آنها مهاجر به حساب میآیند و چندان افکار رادیکال وهابی یا سلفی جهادی را دنبال نمیکنند. از سوی دیگر باید توجه داشت که قطر یک بازوی به شدت قدرتمند رسانهای به نام «الجزیره» را درون خود جای داده است که این مولفه برای غربیها بسیار مهم و البته قابل اطمینان است؛ تا جایی که غرب معتقد است الجزیره را باید کشور اصلی دانست، نه قطر را! در سوی دیگر ماجرا سرمایهگذاریهای آمریکا در قطر آن هم در حوزه انرژی، یکی دیگر از مسائلی است که نباید از آن چشمپوشی کرد، به گونهای که غول نفتی «اکسونمُبیل» میلیاردها دلار تجهیزات حفاری و غیره را در قطر جای داده است.
سرمایهگذاریهای آمریکا در قطر آن هم در حوزه انرژی، یکی دیگر از مسائلی است که نباید از آن چشمپوشی کرد؛ به گونهای که غول نفتی «اکسونمُبیل» میلیاردها دلار تجهیزات حفاری و غیره را در قطر جای داده است و همین امر دلیل اهمیت این کشور برای کاخ سفید است
بازی با ظرفیت انرژی دوحه
دوحه در حال حاضر بالاترین ظرفیت گاز LNG خود را تولید میکند که بخش اعظم موجودیاش تحت قرارداد بسته شده متعلق به کشورهای آسیا است و به همین دلیل بسیاری معتقدند که قطر نمیتواند جایگزین روسیه در صادرات انرژی به اروپا باشد
فارغ از این مسائل باید توجه کرد که ایالات متحده پرونده طالبان را با کمک قطر و میزبانی این کشور از طالبان طی سالهای گذشته به سرانجام رساند و حالا واشنگتن پیگیری بخش اعظمی از این پرونده را به عهده دوحه گذاشته است. حالا با تمام این تفاسیر و درک جایگاه قطر در معادلات جهانی و منطقهای، تمیم بن حمد آل ثانی، امیر قطر به واشنگتن سفر کرده تا برای اولین بار از زمان به قدرت رسیدن بایدن، با وی در کاخسفید دیدار کند. اینکه چرا او از سوی بایدن به واشنگتن دعوت شده، موضوعی است که حول چند محور میگردد. موضوع اول همان پرونده افغانستان است که به یک ابزار چانهزنی موثر برای دوحه تبدیل شده است و موضوع دوم هم بدون شک گفتوگو درباره ایران است. آمریکاییها میدانند که قطر روابط خوب و نزدیکی با تهران دارند و بر همین اساس ممکن است تا پیامهایی توسط دوحه به ایران مخابره شود؛ چراکه روز گذشته (دوشنبه) رویترز به نقل از مقامات آمریکایی گزارش داد که موضوع ایران یکی از محورهای رایزنی رئیس جمهور آمریکا در دیدار با امیر قطر خواهد بود. اما آنچه در این میان اهمیت دوچندان دارد و به نوعی محور اصلی دیدار دو طرف به حساب میآید، پروند اوکراین است. اکنون با توجه به اینکه حدود 100 هزار نیروی روسیه در نزدیکی مرز اوکراین مستقر شدهاند، کارشناسان میگویند قطر که دومین صادرکننده بزرگ گاز طبیعی مایع (LNG) جهان است، تمایل دارد مجدداً به بایدن کمک کند اما اگر روسیه جریان انتقال انرژی به اروپا را مختل کند، احتمالاً تنها قادر خواهد بود تا کمکهای محدودی ارائه دهد. در این میان یاسر المالکی، اقتصاددان انرژی در موسسه خاورمیانه واقع در واشنگتن معتقد است که قطر این موضوع را فرصتی برای بهبود هر چه بیشتر روابطش با آمریکا پس از ماجرای افغانستان میبیند، اما انجام این کار بسیار دشوار خواهد بود؛ چرا که موجودی مازاد برای ارسال به اروپا وجود ندارد! در این میان و همزمان با دیدار دو طرف جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا هم اعلام کرده که این اتحادیه در حال مذاکره برای تامین گاز از جمهوری آذربایجان، قطر و آمریکا برای آمادگی نسبت به قطع گاز از سوی روسیه است. ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو هم دراین مورد گفت که: «نگران وضعیت انرژی در اروپا هستیم، زیرا موقعیت کنونی نشاندهنده آسیبپذیری وابستگی بیش از حد به یک تامینکننده گاز طبیعی است و به همین دلیل، متحدان ناتو موافقند که ما نیاز به بررسی و تمرکز بر تنوع بخشیدن به منابع انرژی را داریم». این درخواستها و ارجاع آن به قطر از سوی ایالات متحده در حالی به صورت خوشبینانه مطرح شده که به گفته کارشناسان حوزه انرژی، دوحه در حال حاضر بالاترین ظرفیت گاز LNG خود را تولید میکند که بخش اعظم موجودیاش تحت قرارداد بسته شده متعلق به کشورهای آسیا است. حال باید دید که آیا امیر قطر میتواند دست آمریکا را در پرونده مذکور بگیرد، یا خیر؟
دیدگاه تان را بنویسید