گزارش «توسعه ایرانی» از موج جدید اتهامزنی غرب و شرق به هم، بر سر بحران کرونا
جنگِ هژمونیک!
فرشاد گلزاری
هرچه پیشتر میرویم و اعداد و ارقام شیوع کرونا در جهان افزایش مییابد؛ پدیدههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جدیدی را شاهد میشویم که شاید تا به امروز هیچ انسانی در کرهزمین آنها را ندیده باشد. به عنوان مثال یکی از عجایب این روزها که اتفاقاً روز جمعه به وقوع پیوست، تجمع معترضان به قرنطینه در چهار ایالت آمریکا بود که باعث شد وزیر بهداشت این کشور و فرمانداران این چهار ایالت به چنین اقدامی واکنش نشان دهند. مشکل اصلی این است که تجمع در ایالتهای کالیفرنیا، فلوریدا، کنتاکی و مینهسوتا به دعوت دونالد ترامپ صورت گرفته است و اشخاص حاضر در این تجمعات اعتراضی به دعوت رئیسجمهوری آمریکا لبیک گفتند و در فضایی که همه در قرنطینه هستند، دوشادوش هم با حمل پرچمها و پلاکاردهای منقوش به نام و تصویر ترامپ، خواستار اتمام قرنطینه سراسری در آمریکا شدند. در این میان باید متوجه بود که اساساً کیفکشها و نوچههای سیاسی در تمام کشورها حضور دارند و بر اساس منافع جریانی که به آن منتسب هستند به خیابان میریزند و فریاد استقلال و ناسیونالیسم سر میدهند که در اروپا و خاورمیانه هم به وفور این صحنهها دیده میشود. حتی این روزها در هنگکنگ هم (بهرغم شیوع کرونا) شاهد این ماجرا هستیم، ولی در وضعیت کنونی ترامپ در حال مفتوح کردن پروندهای جدید در داخل و خارج از ایالات متحده است. دونالد ترامپ روز جمعه از هوادارانش خواست سه ایالتی که به دست دموکراتها اداره میشوند را آزاد کنند؛ درخواستی که به روشنی کسانی را که مخالف محدودیتهای تردد و اجبار به خانه ماندن بودند، به اعتراض بیشتر تشویق کرد و این دقیقاً همان «سیاسیکاریِ کرونایی» است که او در حال استفاده از آن علیه دموکراتها است. همین روز گذشته بود که منابع خبری از شروع فعالیت انتخاباتی و تبلیغاتی ترامپ در داخل خاک آمریکا خبر دادند و این موضوع به خوبی نشان میدهد که به دنبال متشنج کردن جو روانی ایالات متحده است تا بتواند از فضایی که دموکراتها علیه او برای سوءمدیریت در شیوع کرونا ساختهاند، بگریزد. این در حالی است که روز جمعه ترامپ از طرح سه مرحلهای راهاندازی کسب و کارهای کمخطر و سپس برچیدن قرنطینه اجباری پرده برداشت که باز هم انتقادهایی را به همراه داشته است؛ چراکه آمارهای فعلی به هیچ وجه نشان از افول شاخص شیوع و رشد این ویروس در ایالات متحده ندارد و همین مساله مجدداً نارضایتی و عدم اطمینان به آمارهای دولت را نمایان میکند.
حمله به چین با متحدانِ اروپایی!
آنچه در روزهای اخیر باعث شده اعتماد به نفس ترامپ تا حد زیادی افزایش پیدا کند و دست به شروع یک مانور رسانهای گسترده علیه چین بزند، اعتراف پکن به بالا بودن آمار کشتهشدگان در ووهان بر اثر کرونا بود. تا جایی که دولت چین اعلام کرده که باید به آمارهای کنونی حدود 50 درصد افزوده شود که همین موضوع به خوبی نشان میدهد چین در مورد آمارهایش دست به یک سیاسیکاری بسیار خطرناک زده است؛ چراکه این آمارها میتواند مبنای تصمیمگیری سازمان بهداشت جهانی در مورد کرونا باشد و همین مساله موجب شده تا افکار عمومی جهان نه تنها علیه چین بسیج شوند، بلکه موج جدیدی از چینستیزی نیز توسط «بلوک غرب» به رهبری ایالات متحده به راه بیافتد. ممکن است بسیاری از مخاطبان و حتی کارشناسان مسائل بینالملل یا تحلیلگران سیاستگذاری جهانی به لفظ استفاده شده (بلوک غرب) خُرده بگیرند و بگویند که پس از فروپاشی شوروی دیگر بلوکبندی وجاهت سیاسی ندارد، اما اگر قدری ریزبینانهتر بنگریم، به خوبی میتوانیم به این مفهوم برسیم که با ورود ترامپ به کاخسفید در سال 2016 عملاً ما شاهد ظهور و تثبیت مدل جدیدی از سرمایهداری در ایالات متحده بودیم که همین موضوع باعث شد دو قطب اصلی سیاسی - اقتصادی در شرق یعنی روسیه و چین بیش از پیش به یکدیگر نزدیک شوند. این روند از جنگ تعرفهای میان آمریکا و چین و حتی آمریکا و اروپا گرفته تا درگیری واشنگتن با مسکو در بالکان و خاورمیانه نشان میدهد که ما همچنان میتوانیم از واژه بلوک غرب و شرق استفاده کنیم.
اروپاییها و بهویژه اعضای گروه هفت (متشکل از انگلیس، کانادا، فرانسه، آلمان، ایتالیا و ژاپن) که حالا آمریکا به عنوان عضو هفتم رهبری این گروه را به عهده دارد، از سیاست اقتصادی ترامپ انتقاد دارند و از راهبردهای او در دوران پساکرونا بسیار نگران هستند
از جهتی دیگر تلاش دو کشور (روسیه و آمریکا) برای تنظیم کردن معاهدات فروش سلاح و تنظیم سطح استفاده از موشکها و قبض و بسط دادن آن به سمت چین باز هم نشان میدهد که «جنگ سرد» همچنان وجود دارد اما ابعاد، عمق و گستره آن با دوران جنگ سرد تاحدودی فرق میکند و فضایی که کرونا در عرصه بینالمللی (بهویژه در محورِ اقتصادی) به وجود آورده باز هم باعث شده تا یک جنگ جدید میان غرب و شرق به راه بیافتد. در این جنگ ترامپ سعی میکند از اعتراف اخیر چین در مورد آمار مبتلایان و فوتیها به نفع خود استفاده کند و حتی دلیل قطع کمکهای ایالات متحده به سازمان بهداشت جهانی را تاحدودی به این موضوع مربوط کند؛ چراکه او معتقد است WHO عملاً از فعالیت پکن پشتیبانی میکند و حالا ترامپ با حمله به پکن در حال فضاسازی به نفع خود است.
در این میان اروپاییها با اینکه به برخی سیاستهای ترامپ انتقاد دارند در حمله به پکن، با او همداستانند. بهعبارتی اروپاییها در عین مخالفت با چین، در برخی مسائل منتقد ترامپ و به دنبال آن هستند تا سیاستهای خود را جدا از ترامپ و ایالات متحده به نمایش بگذارند و خود را یک اتحادیة واحد و مستقل به دنیا معرفی کنند. این رویکرد دوگانه از قدیم وجود داشته و به نوعی نشان میدهد که کشورهای عضو قاره سبز به دنبال منافع خود و اتحادیهای هستند که این روزها با شیوع کرونا شکافهایی در آن ایجاد شده است. نگرانی اروپا از شیوع و ادامه کرونا در وضعیت فعلی عمدتاً اقتصادی است و به همین دلیل آنها از ادامه قرنطینه ترس دارند. از جهتی دیگر آزادسازی قرنطینه هم برای آنها یک نوع دیگر از هزینهتراشی را به همراه خواهد داشت و این موضوع دوگانگی دوم را رقم میزند؛ به این مفهوم که اروپاییها و خصوصاً اعضای گروه هفت (متشکل از انگلیس، کانادا، فرانسه، آلمان، ایتالیا و ژاپن) که حالا آمریکا به عنوان عضو هفتم و رهبر این گروه مطرح است، از سیاست اقتصادی ترامپ انتقاد دارند و از سیاستهای او در دوران پساکرونا بسیار نگران هستند. این «ترس و همکاری» به خوبی نشان میدهد که ترامپ به عنوان دستپرورده نظام سرمایهداریِ فعلی ایالات متحده به مرکزیت نیویورک مجدداً به دنبال آن است تا بتواند محیط اقتصادی را به نفع خود و مردم ایالات متحده رقم بزند؛ چراکه کمتر از هفت ماه دیگر (13 آبان) انتخابات ریاستجمهوری 2020 آمریکا برگزار میشود و او نیازمند حمایت عمومی است.
فضایی که کرونا در عرصه بینالمللی (خصوصاً محورِ اقتصادی) به وجود آورده باعث شده تا یک جنگ جدید میان غرب و شرق به راه بیافتد و در این جنگ ترامپ سعی دارد از اعتراف اخیر چین در مورد آمار مبتلایان و فوتیها به نفع خود استفاده کند
بنابراین آنچه در وضعیت فعلی در حال روی دادن است، مدل جدیدی از یک «جنگ هژمونیک» است. چراکه از یک سو اروپا نمیخواهد زیر بار فشارها و سیاستهای اقتصادی آمریکا برود و به دنبال تثبیت استقلال خود است و از سوی دیگر آمریکا با دروغگو نشان دادن پکن سعی دارد هژمونی سیاسی و سپس اقتصادی خود را به تصویر بکشد و در نهایت بتواند با استفاده از فضاسازی، بر دموکراتها غالب شود. این مسائل همگی برای به رخ کشیدن و تثبیت هژمونی انجام میشود که در روزهای آینده فاز جدیدی به خود خواهد گرفت.
دیدگاه تان را بنویسید