در نقد مجموعه واکنشها به انتشار یک ویدئو
مرگ فرهنگ، تولد افراط!
در روزهای گذشته، ویدئویی در فضای مجازی دست به دست میشود که در آن، یک نفر که ظاهرا هوادار استقلال است جملاتی را علیه پرسپولیس در کنار محمدحسین کنعانیزادگان به زبان میآورد و مدافع قرمزها هم با یک عبارت بسیار زشت، به او پاسخ میدهد.
همین ویدئوی کوتاه در روزهای گذشته، جاروجنجالهای زیادی در فضای فوتبال ایران به راه انداخته است. این ماجرای ناراحتکننده، سه وجه دارد که هر سه آنها کاملا قابل نقد به نظر میرسند. اول از همه، باید منتقد رفتار خود کنعانیزادگان بود. یک فوتبالیست ملیپوش که این همه سابقه ملی و باشگاهی دارد، چطور به خودش اجازه میدهد چنین عبارت زشت و ناپسندی را مقابل یک فرد دیگر به کار ببرد. یک فوتبالیست ملی چطور نمیداند که دوربینها همه جا در حال شکارش هستند و ممکن است این عبارتها، خیلی زود در فضایی به وسعت تمام ایران پخش شود. البته که حتی اگر دوربینی هم در کار نبود، باز هم این حرفها ناخوشایند به نظر میرسیدند. طرف دوم ماجرا، باشگاه پرسپولیس است.
همه جای دنیا وقتی اتفاقی شبیه به این رخ میدهد، باشگاه به سرعت دست به کار میشود و با بازیکن خاطیاش برخورد میکند. آن بازیکن در واقع، نماینده باشگاه است و با این صحبتها در درجه اول، چهره باشگاه را مخدوش میکند. طرف سوم ماجرا هم، افرادی هستند که سریعا با ژست «شکایت» وارد ماجرا میشود. تصور کنید مدیرعامل باشگاه استقلال با وجود همه مشکلات ریز و درشت باشگاه و در شرایطی که کادر فنی را به شدت علیه خودش ناراضی کرده، همه مسائل دیگر را کنار گذاشته و علیه کنعانیزادگان شکایت کرده است. آقای مدیر اگر میخواهد نشان بدهد که استقلال برایش واقعا مهم است، باید راه و روش دیگری
را انتخاب کند.
شکایت علیه بازیکن رقیب، هیچ مشکلی را از استقلال حل نخواهد کرد. این اتفاق تنها موجب میشود که حریف، برای بردن جامهای بعدی مصممتر شود. درست همانطور که مساله عیسی آلکثیر هم، قرمزها را برای موفقیتهای بعدی حریصتر کرد و اصلا به نفع رقبا تمام نشد. پر واضح است که فوتبال ایران، اساسا درگیر یک باتلاق بیفرهنگی شده و هر چقدر که دست و پا میزنیم، بیشتر در آن فرو میرویم. اروپاییها، یاد گرفتهاند که چطور از فوتبال لذت ببرند. ما هم یاد گرفتهایم که چطور فوتبال را به کام هم تلخ کنیم.
بازیکنی که حتی سادهترین اصول حرفهایگری و بدیهیترین چیزها را در مورد ادبیات برخورد با هواداران تیم رقیب نمیداند، مدیران و هوادارانی که به جای برخورد جدی با آن بازیکن، همچنان برایش هورا میکشند و از این اشتباه مهلک و فاجعهبار دفاع میکنند و البته رقبایی که به جای پرداختن به مسائل خودشان، همچنان سرگرم شکایت و شکایتکشی هستند، در قدرت گرفتن افراط به جای فرهنگ، سهم مهمی دارند. فضای این فوتبال دیگر آنقدر مسموم شده که همه از یاد بردهاند هدف این رشته ورزشی در درجه اول چه چیزی بوده است. فوتبال در ایران، همه را از هم دور کرده و این روند، هر روز شکل نگرانکنندهتری به خودش میگیرد.
دیدگاه تان را بنویسید