هنرهای شهری چگونه بر جسم و جان شهروندان اثر میگذارد؟
نقاشی دیواری و تاثیر آن بر زیست اجتماعی
فاطمه خامسی، مدرس دانشگاه
نقاشی دیواری به عنوان اولین زایش راستین هنری انسان در سپیده دم تاریخ همچنان تداوم و تاثیر خود را در بطن زندگی جوامع بشری حفظ کرده است. طراحی فضاهای شهری به عنوان مکان وسیع و متنوعی از کار، زندگی و آمد و شد شهروندان از دیرباز مورد توجه بوده است و در این رابطه دیوارنگاری به عنوان هنری شهری و مردمی جلوهگر شده که تاثیر بسیاری بر مخاطب خود میگذارد. هنرهای شهری دارای ابعاد گستردهای است و شاخههای متنوعی از جمله مجسمهسازی و دیوارنگاری و طراحی محیطی حتی طراحی در طبیعت و فضاهای خارج از شهر نیز در این وادی میگنجد. اما وقتی به بحث مهم رابطه ناظر (مخاطب) بر منظر (دیوار یا مکان نقاشی شده) برمیخوریم، بیشتر درگیر حساسیتها و پیچیدگیهای محتوای مطلب خواهیم شد.
کلیاتی درباره اصول و مبانی نقاشی دیواری
نقاشی دیواری به عنوان یکی از اشکال هنری انسان در طول تاریخ، همواره از اهمیت خاصی برخوردار بوده و تأثیر آن بر زندگی انسان از دیرباز تاکنون آنچنان پایدار و ماندنی است که میتوان گفت کمتر رشته هنری چنین تاثیری را داشته است. زیرا بعضی از رشتههای هنری در مقاطعی از تاریخ بنا به ضرورت و مجموعه شرایط خاصی شکل گرفته و در مقاطعی دیگر کاربرد لازم خود را از دست دادهاند.
امروزه نقاشی دیواری از نظر ایجاد تاثیر قوی بصری و آفرینش زیبایی و هماهنگی فرم و ریتم نقش ارزشمندی در آثار معماری و زیباسازی زندگی و محیط شهری دارد. این رشته هنری اگر بهدرستی شناخته شود و بهدرستی به اجرا درآید با توجه به فضاهای زیبا و باشکوهی که با مایههای فرهنگ و هنر هر قوم و ملتی درآمیخته، به آن ارزش و اعتبار والایی میدهد.
واژه «نقاشی دیواری» در فرهنگهای مختلف این طور معرفی شده است: «هر نقاشی که مستقیم روی دیوار ترسیم یا در جای دیگری کار شود و سپس روی دیوار نصب شود را گویند و تفاوت عمده این گونه نقاشی با نقاشی سه پایهای در این است که نقاشی دیواری در تناسب با معماری و فضای اطراف خود ربط پیدا کرده و هماهنگ میشود.»
در دوران معاصر با توجه به تعریف و گستردگی ابزارهای بیانی در هنر نقاشی، به خصوص بعد از جنبش مدرنیسم تاکنون، نقاشی دیواری، بالطبع تعریف گستردهتری پیدا کرده است. نقاشی دیواری در هر عصر و دورهای از تاریخ که کار شده، همچون دیگر عرصههای هنری، جدا از مناسبات اجتماعی، سیاسی، مذهبی و فرهنگی خود نبوده و اصول و مبانی زیباییشناختی خود را بر اساس مجموعه شرایط حاکم زمانه گرفته است.
هنر عامل پنهان تربیتی شهر
شهر همچون پیکری زنده است که در آن جسم و کالبد را در کنار روح و جان در هم میآمیزد تا زندگی و حیات اجتماعی ساکنان در آن جریان یابد. به عبارت دیگر شهر ترکیبی است از ظرف و مظروف، ساختمانها و فیزیک و کالبد بسان ظرفی است که مظروف انسانها و کنشهای اجتماعی در آن به تکامل و تعامل میرسند. پرداختن به جسم و کالبد و طراحی مطلوب بناها، ساختمانها و فضاها آسایش جسم را به دنبال خواهد داشت. وجود آسایش جسمانی در کنار زندگی اجتماعی در محیطی جذاب و توام با ویژگیهای زیباییشناسانه خود به خود آرامش روح را به دنبال خواهد داشت. بنابراین پرداختن به یکی و غفلت از دیگری همچون ساختن پیکری است بدون آنکه روح زندگی در آن دمیده شده باشد. از سوی دیگر پرداختن به زندگی و حیات بدون توجه به فیزیک و کالبد نیز ادامه حیات اجتماعی را به مخاطره میاندازد این دو عنصر در کنار هم و مکمل یکدیگرند. انسان برای دستیابی به زندگی بهتر هنر خود را به کار میگیرد و شهر را خلق میکند؛ جایی برای زیست اجتماعی همراه با آرامش، آسایش و داشتن تعامل سالم انسانی.
طراحی فضاهای شهری به عنوان مکان وسیع و متنوعی از کار، زندگی و آمد و شد شهروندان از دیرباز مورد توجه بوده است و در این رابطه دیوارنگاری به عنوان هنری شهری و مردمی جلوهگر شده که تاثیر بسیاری بر مخاطب خود میگذارد
هنر از جنس روح است و با روان انسانها پیوندی دیرینه دارد، چون با ارزشها، فرهنگها، آداب، سنن و آرزوهای انسانی درمیآمیزد. در چنین ترکیبی به آنها رنگ و بوی انسانی و فرهنگی میدهد و با جاری شدن در حیات اجتماعی زندگی را غنا میبخشد و بر همبستگی و وفاق اجتماعی میافزاید. به این ترتیب هنر هم در عرصه کالبد و فیزیک شهر و هم در عرصه حیات و زندگی اجتماعی به ایفای نقش میپردازد.
معماری و طراحی شهری و در کل فیزیک و کالبد شهر با هنر و به ویژه هنرهایی چون نقاشی و تندیسگری ارتباط دیرینهای دارد. این تاثیر به گونهای است که گاه به اثری معماری یا طرحی شهری به مثابه اثری هنری نگریسته شده است. درباره تاثیر هنر بر معماری و شهرسازی مطالب فراوانی نوشته شده است. برخی معتقدند خلاقیت، ابداع و نوآوری انسان ابتدا در آثار هنری تجلی یافته و به مرور زمان در معماری و شهرسازی نفوذ کرده است.
برای ایجاد تغییر و تاثیر در شکل شهر، هنر را میتوان به مثابه ابزاری کارآمد به خدمت گرفت و آن را سامان داد تا شهر به گونهای زیبا جلوه کند. شاید بتوان گفت کاربرد هنر در فرآیند شکلگیری کالبد از دلایلی است که موجب میشود مکان و کالبدی زیبا و فرحبخش و کالبدی دیگر نازیبا و آزاردهنده جلوه کند. شاید با این استدلال بتوان به این پرسش اساسی پاسخ داد که چرا حضور در برخی فضاهای شهری (برای مثال میدان نقش جهان اصفهان) لذتبخش و آرامکننده و حضور در فضایی دیگر خستگیآور است؟ چرا جایی احساس غرور، لذت و آرامش میکنیم و در جای دیگر احساس کسالت، ناآرامی و تلاطم؟ آیا کالبدی که در میدان نقش جهان هنرمندانه توسط آفرینندهای خلاق و باذوق بر زمین نقش بسته بر این حس دامن نمیزند؟ در اینجا هنرمند مبتکرانه از اصول و قواعد هنر (توازن، تقارن، تناسب، هماهنگی و تنوع) در تمامی زمینهها کمک گرفته و اثر هنری بیبدیلی ابداع کرده است.
نحوه استقرار بافتهای شهری، شکل و فرم فضاهای شهری، میادین، پارکها و بوستانها، نماهای بیرونی کوچهها، خیابانها، ساختمانها، طراحی علائم شهری، طراحی شبکههای ارتباطی، طراحی ایستگاهها (مترو و اتوبوس) و گرافیک شهری (عنصر تبلیغات و ارتباط تصویری در شهر) همه و همه در قالب هنر و فعالیتهای هنری قابل طرح و بررسی است. هنر با ساخت و فیزیک شهر ارتباط دارد و بیتوجهی به هنر از عوامل مهم ایجاد ناهنجاری بصری در سطح شهرها است. وجود فیزیک و کالبد نامناسب و ناهنجار، نقش مهمی در ایجاد ناهنجاریهای رفتاری در میان افراد جامعه ایفا میکند، زیرا فضا و محیط بر رفتار ساکنان خود تاثیر میگذارد. محیط و کالبد، برخی الگوهای رفتاری و نقشهای اجتماعی نوین را به ساکنان خود تحمیل، برخی رفتارهای موجود را تقویت و برخی دیگر را تضعیف میکند. هنر نقش مهمی در طراحی نشانهها و مبلمان شهری همچون ایستگاههای اتوبوس، فضاهای توقفگاهی در مسیرهای پیاده، کف و بر خیابانها، پلها و کنارگذر خیابانها دارد. تلاش باید مبتنی بر خارج کردن شهر از اغتشاش بصری و رسیدن آن به پاکیزگی باشد.
شلختگی سیمای شهر هم در بعد کلان خط آسمان و احجام آن و هم در سطح ملموستر واقع در منظر عابر پیاده، سبب گسستگی و رفتار عصبی مردم میشود. این عوامل در حقیقت، عوامل پنهان تربیتی شهر هستند
نبود نظم و آرامش در نقاشی دیواری و مبلمان شهری، مثل سریالهای کمارزش تلویزیونی است که تمام روابط بین آدمها در آن در حد مچگیری، داد زدن، و دغلبازی خلاصه میشود و نشانی از آدمها و خانوادههای فرهیختهای که آرام حرف میزنند و لبخند بر لب دارند در آنها دیده نمیشود. شلختگی سیمای شهر هم در بعد کلان خط آسمان و احجام آن و هم در سطح ملموستر واقع در منظر عابر پیاده، سبب گسستگی و رفتار عصبی مردم میشود. این عوامل در حقیقت، عوامل پنهان تربیتی شهر هستند.
دیدگاه تان را بنویسید