مدیرعامل خانه کتاب ایران در گفتوگو با «توسعه ایرانی» از ساماندهی وضعیت کتاب و مشکلات این عرصه میگوید
حال ناخوش کاغذ و وجود همزمان ۲۰ ترجمه از یک کتاب
خانه کتاب ایران یکی از مهمترین مراکز فرهنگی در حوزه کتاب است که ساختار آن میتواند در صنعت نشر تعیینکننده باشد. دکتر نیکنام حسینیپور نزدیک به یک سال و نیم است که به ریاست این مرکز منصوب شده و طی این مدت تغییرات مثبت و روبهجلویی در سیاستهای خانه کتاب اتفاق افتاده است. در پی احوال ناخوش این روزهای کتاب و تأثیر قیمت کاغذ بر صنعت چاپ و نشر، در این شماره با ایشان به گفتوگو نشستیم تا از تازههای این عرصه بیشتر بدانیم.
افسانه فرقدان
- شما در شرایطی به ریاست خانه کتاب ایران منصوب شدید که این مرکز مشکلات و حاشیههای زیادی داشت. برای خانه کتاب چه برنامههایی داشتید و چه میزان به اهدافتان نزدیک شدهاید؟
مؤسساتی مثل خانه کتاب که تأثیرگذارند، همیشه حواشی زیادی داشتهاند. اولین برنامه من این بود که این حواشی را کم کنیم. اقدام اول، ایجاد نوعی همدلی کمرنگشده، بین کارکنان مؤسسه بود. اقدام بعدی اتکا به نیروهای خود مجموعه بود تا بتوانیم برنامههای مؤسسه و اهدافی را که در نظر داشتیم، جلو ببریم. مسئله بعدی، توجه، مشورت و به بازیگرفتن نهادها و انجمنهای حوزه نشر و اهل قلم در تصمیمگیریها بود. ما این سه هدف بزرگ را در خانه کتاب داشتیم که البته دیگران باید در مورد عملکرد این یک سال و چهار ماهه ما قضاوت کنند. خانه کتاب این ظرفیت را دارد که کارهای مهم فرهنگی را پیش ببرد. خانه کتاب درگیر یک سری مسائل شده بود که در شرح وظایف آن نبود، ما بعضی از آنها را حذف کردیم؛ مثلا به فروش کتاب الکترونیکی از سایتها ورود کرده بود؛ من اعتقاد داشتم که خانه کتاب نباید رقیب بخش خصوصی باشد، بلکه باید کمککننده و هدایتکننده و ناظر بر بخش خصوصی باشد. به همین دلیل این نقش را حذف و اعلام آمادگی کردیم که به بخش خصوصی کمک کنیم. نکته بعدی در مورد اطلاعات خانه کتاب بود؛ میدانید که مهمترین و منحصر بهفردترین بانک اطلاعات کتاب، در اختیار خانه کتاب است، اما این اطلاعات حبس شده بود، ما سعی کردیم از این اطلاعات حبسزدایی کنیم و اعلام آمادگی کردیم که اطلاعات خانه کتاب را در اختیار نهادها و سازمانها و ناشران نشریات حرفهای، قرار دهیم و برنامههایی هم ترتیب دادیم. حدود 15 سال بود که زیرساختهای اطلاعاتی خانه کتاب تغییر نکرده و سنتی بود. از سال گذشته این برنامه را شروع کردیم و فکر میکنم بتوانیم تا حدود یک ماه دیگر این زیرساختهای اطلاعاتی را در اختیار افراد، نهادها و سازمانهایی که نیاز دارند، قرار دهیم و این به نظر من تحول بزرگی است که بعد از 15 سال در خانه کتاب اتفاق افتاد. از برنامههای دیگر ما، طرحهای فصلی است. مسئله دیگر، سیاست شفافسازی بود. علاوهبر طرحهای فصلی، یارانهای به کتابفروشیها اختصاص دادیم که برای اولین بار کاملا شفاف روی سایت خانه کتاب بارگذاری شد که هر کتابفروشی چه میزان یارانه از طرحهای فصلی عیدانه یا پاییزانه اخذ کرده و همین روند را در مورد هزینههای مختلف خانه کتاب از جمله جشنوارهها ادامه دادیم. نکته بعدی بحث مشارکتپذیری در جشنوارهها بود که سعی کردیم از ظرفیت سایر سازمانها و بنگاهها در کارهای فرهنگی استفاده کنیم.
- این یارانه در جهت جلوگیری از بستهشدن کتابفروشیها اعطا شد؟
بلی. در دهه 90 تحولاتی در جامعه فرهنگی و اجتماع ایران اتفاق افتاد و موجب شد کتابفروشیها کم رمق یا بیرمق شوند، برخی در حال تغییر هویت و برخی در حال تغییر کاربری کتابفروشی به شغل دیگری با درآمد بیشتر بودند؛ اما با روی کار آمدن دکتر صالحی تقویت کتابفروشیها در دستور کار قرار گرفت؛ در سالهای گذشته، یارانه در قالب کاغذ، خرید زینک و خرید کتاب از ناشر، فقط به ناشران تعلق میگرفت؛ یعنی فقط یک حلقه از صنعت نشر دیده شده بود و به حلقههای بعدی و قبلی توجه نشده بود. به همین دلیل معاونت فرهنگی روی دو مسئله طرحهای فصلی و کتابفروشیها تمرکز کرد. یعنی همان یارانهای که به ناشر میدادیم، باید به مصرفکننده نهایی پرداخت میشد. در نتیجه قالب این یارانه تغییر کرد و تصمیم گرفتیم بهجای اینکه یارانه را در نمایشگاهها توزیع کنیم، در کتابفروشی به مصرفکننده نهایی، یعنی همه مردم ایران، تعلق بگیرد. اگر چه ابتدا استقبال خوبی از آن نشد، اما اکنون خوشبختانه طرحهای فصلی بهخوبی جاافتاده و شاید یکی از مهمترین طرحهایی بود که در دولت آقای روحانی اجرا شد. یارانهها باید با حداقل خطا هزینه شوند، بنا را بر این گذاشتیم که شهروندان بتوانند با تخفیف کتاب را خریداری کنند و این تخفیف از طرف دولت به کتابفروشیها پرداخت شود و ابزار کنترلی ما نیز بیشتر شود؛ البته در این میان، پول چندانی هم رد و بدل نمیشود، بلکه اعتبار پول است که به کتابفروشی اعطا میشود. توصیه کردیم که چنین طرحهایی را برای سازمانها، نهادها و بنگاههای مختلف هم اعمال کنند. بعد میتوانیم تحلیل محتوا کنیم که مردم به کدام کتابها گرایش بیشتری دارند که بسیار مفید خواهد بود. کنار این یارانه، برای کتابفروشیها تسهیلاتی در قالب وامهای کمبهره در نظر گرفته شد که خوشبختانه بازسازی یا تأسیس کتابفروشیهای بسیاری را درپی داشت. چون اعتقاد داریم که کتابفروشیها بهنوعی پاتوق فرهنگی هستند و باید خود را با دنیای مدرن تطبیق دهند و سلایق متفاوت افراد جامعه امروز را درنظربگیرند. یقین دارم که مردم ما اگر کتابفروشیها فضایی را در اختیارشان قرار دهند، مایلند بخشی از اوقات فراغت خود را در کتابفروشیها سپری کنند. بنابراین باید کارهای جدیدی انجام شود تا کتابفروشیها بتوانند به حیاتشان ادامه دهند.
- برنامههای خانه کتاب چه میزان روی تهران متمرکز بوده و چه میزان به شهرستانها نظر داشته است؟ به عبارتی خانه کتاب فقط متعلق به تهران است یا کتابفروشیها و محافل ادبی سراسر ایران را پوشش میدهد؟
کاملا درست است؛ زمانی، خانه کتاب فقط متعلق به تهران بود، اما شعار دکتر صالحی این بود که: «ایران، تهران نیست و تهران، همه ایران نیست». این شعار باید در همه حوزهها محقق شود. ما در خانه کتاب برنامههای زیادی از جمله طرحهای فصلی و نشستها را برگزار کردیم که در راستای همین شعار بود. شاید پیش از آن، بیشترین بودجه طرحهای فصلی به تهران اختصاص مییافت، اما حداقل از زمانیکه من در خدمت خانه کتاب بودم، استانها در اولویت اول قرار گرفتند؛ هم در تخصیص اعتبار به کتابفروشیهای استانها و هم در اختصاص بودجه به استانهای انتهای جدول تجدیدنظر کردیم. همچنین طرحها را چهار روز زودتر از تهران، در استانها شروع کردیم. این درواقع نشانگر نوع نگاه ما به استانها است. همچنین در خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، بهعنوان تنها خبرگزاری تخصصی کتاب، تغییراتی ایجاد کردیم و تأسیس شعب استانی خبرگزاری کتاب را در دستور کار قرار دادیم که تمام فعالیتهای حوزه کتاب و فرهنگ استانها را پوشش میدهیم. برنامههایی در تجلیل از مفاخر و اندیشمندان حوزه نشر، اعم از ناشر، نویسنده، کتابفروش، اهل قلم را تحتعنوان «عصر کتاب» برگزار میکنیم که قبلا فقط در تهران برگزار میشد، اما از سال گذشته، ما این برنامه را در استانها نیز شروع و اولین «عصر کتاب» را در چهارمحال و بختیاری و دومی را در خراسان شمالی برگزار کردیم. سومی را هم پایان خرداد در استان یزد برگزار خواهیم کرد. بنابراین برنامههایمان را به طرف استانها بردیم، زیرا اعتقاد داریم که استانها ظرفیتها زیادی دارند که باید شناسایی و در سطح ملی معرفی شوند. حتی در حال ارائه تحلیلهایی از نشر استانها، در حوزه داوریها و کتاب سال و حوزههای دیگر هستیم تا بتوانیم نویسندگان را تشویق کنیم که خلاقیت خود را پرورش دهند و آثار تازهای خلق کنند. سال گذشته در هفته کتاب هم همین رویکرد توجه به استانها وجود داشت و آن را از کاشان بهعنوان پایتخت کتاب، آغاز کردیم.
- سرای اهل قلم برای انتخاب کتابها چه روندی را در پیش گرفته است؟ آیا تمام طیفها میتوانند به حضور در آن امیدوار باشند و کتابشان انتخاب شود یا طیف خاصی در آن جای خواهند داشت؟
من معتقدم که در حوزه فرهنگ و بهویژه خانه کتاب، نباید طیفهای سیاسی و فکری و فرهنگی را مدنظر قرار دهیم. سعی کردم تصمیمگیریها منحصر به تصمیم شخصی من نباشد، به همین دلیل در سرای اهل قلم شورای کوچکی داریم که که درمورد کتابهایی که از طرف ناشران، افراد و سازمانها برای معرفی و نقد به سرای اهل قلم میآیند، تصمیمگیری میکند. سعی کردیم با نگاهی همهجانبهگرا، همه گروهها را ببینیم و نگاههان به خود اثر بوده، نه اینکه مؤلف چه کسی است؟
- فکر میکنید سرای اهل قلم توانسته اعتماد از دست رفته را دوباره بین اهل قلم بهدست آورد؟
شرایط سیاسی کشور در دورهها و دولتهای مختلف، متفاوت بوده و برخی مواقع این بیاعتمادی به حوزه فرهنگ و سیاسیون، اثر خود را گذاشته است. به نکته درستی اشاره کردید. در برخی دورهها، بسیاری از اهل قلم منزوی شده بودند و رفت و آمد آنها به سرای اهل قلم و خانه کتاب قطع شده بود، اما بهنظر من این اعتماد هم در سطح کلان فرهنگی در دولت دکتر روحانی وجود داشته و هم ما در خانه کتاب سعی کردیم اعتماد اصحاب فرهنگ و هنر در حوزه نشر و پدیدآورندگان مثل نویسندگان، مصححان، ویراستاران و تصویرگران را جلب و آنها را در تصمیمگیریها شریک کنیم؛ زیرا مهم است که از آنها صرفا استفاده ابزاری نشود، بلکه در تصمیمگیریها شریک باشند و احساس مسئولیت کنند. من احساس میکنم اکنون بین خانه کتاب و حوزه فرهنگ و اهل قلم اعتماد بهوجود آمده، البته دیگران و اصحاب رسانه باید قضاوت کنند و باید همچنان رو به جلو برویم. رئیسجمهور در مهمانی افطار با اصحاب رسانه و فرهنگ، موسیقی، سینما و اهل کتاب؛ در همین خصوص اعتمادسازی صحبت کرد و بهنظر میآید که سیاسیون هم این نقش مرجع را برای حوزه فرهنگ و رسانه قائل هستند. بهنظر من اکنون که سرمایه اجتماعی ما تضعیف شده، باید به این مسئله بیشتر توجه کنیم.
- خانه کتاب، خبرنگاران اعزامی برای نمایشگاههای خارجی را گزیده انتخاب میکند، روزنامهنگاران حوزه کتاب در روزنامههای مستقل هیچگاه امیدوار نیستند که در این انتخاب جایی داشته باشند. هر چقدر هم جدی کار کنند، در این حیطه قرار نمیگیرند.
البته انتخاب روزنامهنگاران برای نمایشگاههای خارجی توسط دوستان ما در مؤسسه نمایشگاه که در همین ساختمان است، انجام میشود. این سیاست ما بوده که از همه خبرنگاران در همه حوزههای تخصصی کتاب استفاده شود؛ یعنی صرفا خبرگزاری کتاب یا خبرگزاری مهر و ایسنا و فارس نباشند، بلکه از ظرفیت خبرنگاران روزنامهها هم استفاده شود. شاید کسی که صفحه کتاب یک روزنامه را مدیریت میکند، در این میان محقتر باشد. در شرایط کنونی خیلی از روزنامهها صفحات کتابشان را محدود یا بهکلی حذف کردهاند. من همیشه گفتهام که کتاب به خودی خود، مظلوم است، اما خبرنگاری که در حوزه کتاب فعالیت میکند، باز هم مظلومتر است. اگر ما توجه نکنیم، به مرور این صفحات کتاب در روزنامهها آب میروند و به ستون میرسند و بهکلی حذف میشود. در شرایط کلان هم همین وضع حاکم است، در مورد بودجه هم، اولین جایی که حذف میشود، بخش فرهنگ است. البته کار صفحه کتاب زمان و زحمت زیادی میطلبد و ما سعی کردیم خبرگزاری کتاب، مأمن و مأوایی برای خبرنگاران تخصصی کتاب و خانه خودشان باشد. در مورد انتخاب خبرنگار برای نمایشگاههای خارجی بنا بر این بوده که از همه طیفها استفاده شود، اما اکنون که شما بحث روزنامهها را مطرح کردید، ما میتوانیم این موضوع را به دوستانمان در مؤسسه نمایشگاه منتقل و موضوع را بررسی کنیم تا از ظرفیت خبرنگاران کتاب در روزنامهها بیشتر استفاده شود. البته ما جشنواره «کتاب و رسانه» را هم داریم که در آن همه رسانهها اعم از رسانههای کاغذی، صدا و سیما، برنامهسازان و سایتهای خبری تمام فعالیتهایشان را برای جشنواره میفرستند و آثار آنها مورد ارزیابی و داوری قرار میگیرد و در هفته کتاب به افراد برگزیده جوایزی اهدا میشود. این جشنواره جزء برنامههای جذاب هفته کتاب است و ما سعی کردیم خبرنگاران را در برگزاری آن شریک کنیم و خودمان بیشتر حامی و پشتیبان این فعالیتها باشیم. اکنون نیز خبرگزاری کتاب درصدد تشکیل انجمن خبرنگاران کتاب است و ما هم به آنها کمک میکنیم. در واقع میشود برخی فعالیتها را به این انجمن واگذار کرد و من این را اقدام مثبتی میبینم. تعداد خبرنگاران کتاب، خیلی زیاد نیست و ممکن است به 50 نفر هم نرسند. بنابراین میشود جلسات آموزشی برای آنها گذاشت و در عین حال در راستای پرسش شما، من حدود یک ماه پیش نامهای جهت تقویت روزنامههایی که صفحه کتاب دارند، به معاونت فرهنگی نوشتم و پیشنهاد دادم که با معاونت فرهنگی وزارت ارشاد اسلامی هماهنگ کنیم، یارانهای ویژه برای آنها در نظر گرفته شود که انشاءالله تحقق پیدا کند.
- چندی پیش دکتر محمود صادقی در مصاحبهای گفتند که برای عضویت ایران در قانون کپیرایت بسیار تلاش کردهاند، اما معاون رئیسجمهور از جمله مقاومتکنندگان در برابر عضویت ایران در قانون کپیرایت هستند. حدود هزار سال پیش، حکیم ابوالقاسم فردوسی حق کپیرایت را در شاهنامه رعایت کرده است، در حالیکه چنین چیزی در هیچ کتابی در جهان قابل مشاهده نیست، پس رعایت کپیرایت در فرهنگ ما بوده است، اما چرا اکنون ما جزء 4 کشور دنیا که عضو قانون کپیرایت نیستند، قرار داریم و چرا معاون رئیسجمهور این مقاوت را دارند؟ میخواهم بدانم خانه کتاب چه گامی برای این امر مهم برداشته است؟
عضویت در قانون کپیرایت در طول 15 سال گذشته بسیار در مجامع علمی طرح موضوع شده و البته در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز بحثی چالشبرانگیز بوده، زیرا بحث مالکیت معنوی بهطورجدی در دنیا مطرح است. دولت و مجلس اقداماتی را انجام دادهاند و لایحه به مجلس رفته و در کمیسیونهای مختلف مثل کمیسیون قضایی رصد و پیگیری شده است، اما بهنظر میرسد ارادهای که باید باشد تا این لایحه به سرانجام برسد، وجود ندارد. برخی دلایل سیاسی یا مذهبی هستند که باید در سطح کلان حل و فصل شوند. بنابراین ممکن است دولت یا مجلس بهتنهایی امکان حل این مسئله را نداشته باشند. هرچند فضایی که به نشر ما حاکم است، ما را ناگزیر به پذیرش قانون کپیرایت میکند. زیرا اکنون بهویژه در حوزه ترجمه کتاب، اغتشاش زیادی وجود دارد و به همین دلیل ذائقه جامعه ما در حال تنزل است، زیرا یک ناشر، کتابی را ترجمه میکند و همزمان 20 ناشر دیگر هم آن کتاب را ترجمه میکنند، حالا اینکه واقعا ترجمه میکنند یا از ترجمه اصلی کپی میکنند، فرقی نمیکند، مهم این است که ترجمه بد، به مرور ذائقه جامعه را تنزل میدهد، در حالیکه اگر ما کپیرایت را رعایت کنیم، ناشر اصلی پولی بابت کپیرایت پرداخت میکند و در نتیجه حق با آن ناشر است که ترجمه خوبی تحویل جامعه بدهد. مشکلاتی که اکنون در زبان فارسی ایجاد شده ناشی از همین است که ما به حوزه ترجمه توجه نمیکنیم. آمارهای ما نشان میدهد که حدود 26 درصد از کتابهای کودک و نوجوان از کتابهای ترجمهای هستند، اما روی آنها نظارتی وجود ندارد. مثلا کتاب میشل اوباما را 25 ناشر ترجمه کردهاند، حالا حتی اگر بگوییم که واقعا ترجمه کردهاند و کپی نکردهاند، حساب کنید چه زمان و هزینه و کاغذی صرف میشود و درنهایت خواننده نیز سرگردان میشود. این مشکلات فقط به این دلیل است که ما کپیرایت را نپذیرفتهایم. بنابراین باید این تصمیمگیری اتفاق بیافتد و همچنین فرهنگسازی شود. با وجود اینکه ما عضو کپیرایت نیستیم، تعدادی از ناشران از جمله نشر افق از نظر اخلاقی، کپیرایت را رعایت میکنند، شاید حتی از نظر مالی متضرر هم بشوند، چون ناشر دیگر، پولی بابت کتاب نمیدهد و آن را چاپ میکند. به همین دلیل ما در کارنامه سازمان نشر، بخشی را تحتعنوان «احترام به حق مؤلف» اضافه کردیم و کتابهایی که کپیرایت آنها از ناشران خارجی خریداری شده بود، نمایش دادیم. اما به هر حال باید الگوسازی و فرهنگسازی شود که با وجود نپیوستن ما به کپیرایت، ناشران از نظر اخلاقی این مسئله را رعایت کنند و از آن طرف هم باید در قوانین و آییننامهها بازنگریهایی انجام شود. مقصودم این است که حتی اگر به قانون بینالمللی نپیوستیم، در قوانین داخلی وزارت ارشاد و ادارات دیگر و حتی در کتابخانه ملی میشود برخی موارد را تغییر داد و اگر کتابی توسط ناشری ترجمه میشود، اجازه ندهیم ناشران دیگر چاپ مجدد کنند. بنابراین باید کارهای داخلی و مقدماتی را انجام داد تا شرایط لازم برای پیوستن به کمیسیون بینالمللی فراهم شود، چون مخاطبان کتاب خیلی سرگرداناند که در همین نمایشگاه هم، قابل مشاهده بود. این مسئله در طرحهای فصلی و حوزههای مختلف دیگر نیز دیده میشود. اگر ما بخواهیم در بازار بینالمللی نشر، حرفی برای گفتن داشته باشیم، چارهای نداریم جز پیوستن به قانون کپیرایت. چون در جهان اولین موردی که از شما میپرسند همین مسائل حقوقی و معنوی و کپیرایت است و اگر عضو آن نباشیم، دست ما تاحدودی بسته میشود، بنابراین شاید یکی از مهمترین گامها پیوستن به حقوق معنوی و کپیرایت است.
- برویم سراغ جایزه جلال آلاحمد که احساس میکنم اندکی اعتماد نویسندگان نسبت به آن کم شده است. همانطور که میدانید در دورههای مختلف، نسبت به این جایزه انتقادهای زیادی وارد شد. متأسفانه اینطور بهنظر میرسد که همه طیفها نمیتوانند امیدوار باشند که جایزه جلال آلاحمد را از آن خود کنند. اکنون جایزه جلال آلاحمد در سطح ملی برگزار میشود، اما همه نویسندگان در آن شرکت نمیکنند. بهنظر میرسد که این جایزه با جایزههای بزرگ دنیا فاصله زیادی دارد و گویا تنها صرف هزینه و وقت است و از طرف دیگر دستهبندی نویسندگان بهنوعی برای جایزههای دیگر هم الگو ساخته است.
البته جایزه جلال آلاحمد چندان به خانه کتاب مرتبط نیست، زمانی در چارچوب خانه کتاب بود، اما چند سالی است که به بنیاد شعر ادبیات داستانی منتقل شده که تمام فرآیند جایزه از جمله داوری داستانها و انتخاب کتابها در آنجا انجام میشود که اگر لازم شد با جناب آقای قزلی، مدیر بنیاد صحبت کنید. اما نکتهای در صحبتهای شما بود که گفتید، جایزه جلال معتبرترین جایزه ایران است، به گمان من معتبرترین جایزه، جایزه کتاب سال ایران است و پس از آن جایزه جلال است. اما خود من هم نقدی دارم، البته نه به جایزه جلال آل احمد، بلکه به اینکه همه اینها باید به جایزه کتاب سال برگردند و ادبیات داستان و شعر نیز در جایزه کتاب سال بررسی شوند، اگر بخواهیم اینها را تفکیک کنیم، کتاب سال که برند جمهوری اسلامی ایران است و تاکنون 36 دوره از آن برگزار شده، به مرور تضعیف میشود. بهنظر میآید که ادبیات داستانی و شعر نیز باید به جایگاه خود در جایزه کتاب سال برگردد و شاید بتوان در آن بازبینی کرد. اما در مورد جایزه جلال اجازه دهید دوستان ما در بنیاد جایزه، اظهارنظر کنند.
هنوز رشد بادکنکی قیمت کاغذ در بازار وجود دارد و طبق آمار خانه کتاب، تأثیرش را روی تیراژ کتاب گذاشته است. بسیاری از ناشران یا چاپ کتاب را محدود کردهاند یا دست نگه داشتهاند تا ثباتی بهوجود بیاید. البته مشکل مواد اولیه و صحافی هم وجود دارد
- البته آقای دکتر، کشوری مانند فرانسه که در ادبیات پیشتاز است، حدود 2000 جایزه در سال برگزار میکند و در نتیجه هر نویسندهای با هر سطح کیفی میتواند به بردن یکی از این جایزهها امیدوار باشد و این خود ایجاد انگیزه میکند.
بلی. البته آنها یک جایزه اصلی و تعداد زیادی جایزه فرعی دارند. اکنون در کشور ما هم حدود 35 جایزه در حال برگزاری است که بخشی از آنها توسط نهادهای دولتی برگزار میشود مثل کتاب سال و جایزه جلال آلاحمد و جایزه پروین اعتصامی و جشنواره شعر و جایزه فارابی که وزارت علوم عهدهدار آن است و بخشی از این جوایز توسط بخش خصوصی اهدا میشود و بخشی هم موضوعی هستند مثل جایزه لاک پشت پرنده که مخصوص کودک و نوجوان است. ما میتوانیم اینها را تقویت کنیم تا تعداد جوایز بیشتر شود و بخش خصوصی بتواند چنین جوایزی را برگزار کند تا هم ارزیابی کتابها بیشتر اتفاق بیافتد و هم چکیده نشر ایران در جشنوارهها مشخص شود. مثلا در سال 97، حدود 530 کتاب برگزیده شدند که این چکیده نشر را نشان میدهد.
- حالا که بحث به جوایز و جشنوارهها کشیده شد، حتما میدانید که مدتی است این جایزهها و جشنوارهها رو به فزونی رفته و ناشران شروع به برگزاری جایزه و جشنواره کردهاند و متأسفانه درنهایت مشخص میشود ناشر به کتاب خودش جایزه داده است که انتقادات روزنامهنگاران حوزه کتاب را در پی داشته است. نتیجه این است که در دورههای بعد، ناشران در چنین جایزههایی شرکت نمیکنند. در نتیجه صرف هزینه و زمان و انرژی برای هیچ اتفاق میافتد. آیا خانه کتاب بر روند این جایزهها نظارتی دارد؟
ما بر جوایزی که بخش خصوصی برگزار میکند، نظارتی نداریم و نمیتوانیم نظارتی داشته باشیم. اما میشود با آنها همفکری کرد و به آنها جهت داد. گاهی این جایزهها به محاق رفتهاند و دیگر برگزار نشدهاند و شاید در دورههایی نگاهی سیاسی به این جوایز وجود داشته است، اما ما باید از این جوایز حمایت کنیم تا ادامه یابند. من موافقم که بخش خصوصی در این زمینه پیشتاز باشند و حرکت کنند، به شرط اینکه از منابع عمومی و دولتی استفاده نکنند و این کار را خودشان را انجام دهند، اما از نظر محتوایی، شاید بهتر است که جهتیابی سیاسی در مورد آنها از بین برود، زیرا معتقدم کتابی که از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز گرفته، میتواند وارد فرآیند داوری شود؛ چه در جوایز دولتی و چه در جوایز خصوصی. حداقل باید اگر به بخش خصوصی کمک نمیکنیم، چوب لای چرخشان هم نگذاریم.
من معتقد نیستم که حال کتاب بد است، بلکه در همین شرایط، باز هم کتاب حالش خوب است و مردم میتوانند با حداقل درآمد، یک کتاب را بخرند
- میخواهم بپرسم که چرا اینقدر در ایران مجوز نشر، ساده صادر میشود؟ یعنی نزدیک به سه هزار ناشر وجود دارند و هنوز هم روند صدور مجوز ادامه دارد تا جایی که به افراد کم سن و سال هم مجوز نشر داده میشود. در حالیکه کتابفروشیها مدام در حال تعطیل شدن هستند و از سوی دیگر، یک کتاب، سالها برای دریافت مجوز در وزارت ارشاد معطل میماند که حالا یا بالاخره مجوز را دریافت میکند یا اصلا موفق به دریافت مجوز نمیشود. اگر کتابی شایسته دریافت مجوز از سوی وزارت ارشاد است، چرا 10 سال پیش نگرفته است و آیا این سلیقهای برخورد کردن نیست؟ حتی گاهی میبینیم که کتابی پس از دریافت مجوز، دوباره لغو مجوز میشود.
درخصوص نشر، من حرف شما را تأیید میکنم؛ در همه دنیا این معادله برعکس ایران است، یعنی برخلاف ایران، تعداد کتابفروشیها بر تعداد ناشران تا سه برابر فزونی دارد. حدود 16 هزار پروانه نشر در ایران صادر شده است و اینکه چه تعداد از اینها فعال هستند، آمارهای ما حکایت از این دارد که در سال گذشته حدود 101 هزار عنوان کتاب توسط 5000 ناشر چاپ شده است. در همین آمار، نکاتی نهفته است که نشان میدهد ما در حوزه نشر جای کار زیادی داریم. یعنی 56 درصد کتابها توسط 8 درصد ناشران، چیزی نزدیک به 500 ناشر چاپ شده است. یعنی نزدیک 500 ناشر در سال 97 پرکار و حرفهای بودهاند. بنابراین چارهای نداریم جر اینکه صنعت نشر ایران را به سمت حرفهای شدن ببریم. یعنی تعدادی ناشر حرفهای وجود داشته باشند، نه اینکه تعداد زیادی ناشر داشته باشیم. من کاملا با این شرایط مخالفم. اگر ما 1000 ناشر حرفهای داشته باشیم، بهتر از این است که 5000 ناشر غیرحرفهای داشته باشیم که هم نتوانیم به آنها خدمات بدهیم و هم نتوانیم در نمایشگاه تهران و خارج از کشور، آنها را حمایت کنیم. همین نمایشگاههای بینالمللی و از جمله نمایشگاه کتاب تهران باید محلی برای گفتوگو بین نویسنده و مخاطب و بین ناشران باشد، اما در غرفههای 6 متری و 9 متری میتوانیم چه فضایی برای گفتوگو بین مخاطب و نویسنده یا ناشران فراهم کنیم؟ تصور میکنم در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و اتحادیه ناشران هم این شرایط بهوجود آمده که چارهای نداریم جر اینکه به طرف حرفهای شدن برویم. اما اینکه چه باید بکنیم که صدور مجوزها کم شود؟ به نظر من لازم است که قوانین و آییننامهها بازبینی شوند، چون در حیطه صدور مجوز، قوانین ساده و راحتی حاکم است. اما باید کسانی وارد صنعت نشر شوند که هم در سطح ملی و هم در سطح بینالمللی حرفهای باشند و کتابهای اثرگذاری چاپ کنند. زیرا اکنون دوره کیفیت است، نه کمیت. ما باید به سمت کیفیسازی ناشران و کتابها برویم. برای رسیدن به این اهداف، ارادهای وجود دارد که انشاءالله بتوانیم در سالهای آینده شرایط بهتری را ببینیم. اما باید بگویم که مجوز ندادن به کتابها بیدلیل نیست. من این را قبول ندارم که بیدلیل به کتابها مجوز داده نمیشود. من معتقدم همانطور که سازمان بهداشت، بخشی به نام «غذا و دارو» دارد که به تمام غذاها و داروهای وارداتی و تولیدی نظارت میکند تا شهروندان با اعتماد بیشتری آن کالا را بخرند، ممیزی وزارت ارشاد هم بخشی از سیاستهای کلان حاکمیت است و در اکثر کشورها کم یا زیاد، این ممیزی وجود دارد. خوب در کشور ما هم تحت شرایط اخلاقی و مذهبی، قطعا کتابها باید ممیزی و ارزیابی شوند، منتها اینکه شما میگویید نگاهها نباید سلیقهای باشد، این حرف درستی است. بلکه باید چارچوب و معیاری وجود داشته باشد، در نهایت نظر خواننده تعیینکننده است، پس باید سلایق شخصی را به حداقل برسانیم و در نتیجه با شما موافقم. البته طی سالهای اخیر شرایط بهتر شده و اگر لازم بوده، گفتوگویی با نویسنده صورت گرفته که طی آن خیلی از مسائل حل میشود، زیرا طرفین میتوانند نظرات خودشان را راحتتر بیان کنند و به یک سری مفاهیم مشترک برسند و در نتیجه مجوزها راحتتر و سریعتر صادر میشوند.
فضایی که به نشر ما حاکم است، ما را ناگزیر به پذیرش قانون کپیرایت میکند. زیرا اکنون بهویژه در حوزه ترجمه کتاب، اغتشاش زیادی وجود دارد؛ بهگونهایکه یک ناشر، کتابی را ترجمه میکند و همزمان 20 ناشر دیگر هم آن کتاب را ترجمه میکنند
- من میپذیرم که در دولتهای مختلف، این شرایط متفاوت بوده است و بنابراین انتظار داشتیم که در دولت آقای روحانی فضای ممیزی تغییر کند. بهعنوان مثال بگویم که رمان «کوچه ابرهای گمشده» کوروش اسدی 10 سال در ممیزی ماند و پس از مرگ خودخواسته نویسنده، ناگهان کتاب مجوز گرفت و ناشر آن را چاپ کرد. کوروش اسدی چاپ کتابش را ندید و از یأس و ناامیدی به زندگیاش پایان داد. اما پس از یک سال، دوباره در نمایشگاه امسال لغو مجوز شد. چهطور چنین چیزی ممکن است؟ یک کتاب یا مجوز میگیرد یا نمیگیرد؛ اگر مجوز گرفته، چرا در نمایشگاه لغو مجوز شد؟ یعنی نویسنده باید بمیرد تا کتابش مجوز بگیرد؟
من در نمایشگاه طی مصاحبهای گفتم که معتقدم کتابی که مجوز گرفته، باید همه نهادها و سازمانها به آن مجوز تمکین کنند، چون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در چارچوب جمهوری اسلامی تعریف شده است و خطوط قرمز را میداند، حالا ممکن است بین چند میلیون کتاب، یک کتاب هم از زیر دست بررِس عبور کند و باید این خطای انسانی را در نظر بگیریم که البته به حداقل رسیده است. ما باید به مجوز وزارت فرهنگ تمکین کنیم، در غیر این صورت این مجوزها اعتبارشان را از دست میدهند. واقعیت این است که فضای مجازی و اینترنت شرایطی را برای نویسندگان ایجاد کرده و مؤلف میتواند از خیر مادی اثرش بگذرد و آن را در فضای مجازی منتشر کند. در نتیجه کتابی که در 1000 نسخه چاپ میشد، در فضای مجازی بیش از چند میلیون نفر آن را میخوانند و مخاطب بیشتری پیدا میکند. پس ما باید با توجه به شرایط جدید، تصمیمات جدیدی بگیریم.
خبرگزاری کتاب درصدد تشکیل انجمن خبرنگاران کتاب است و ما هم به آن ها کمک میکنیم که در واقع برخی فعالیتها به این انجمن واگذار میشود
- آقای دکتر با توجه به کمبود و قیمت کاغذ و هزینههای چاپ، از احوال کتاب بگویید.
وضعیت کاغذ که خوب نیست، اما وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حد توان سعی کرده وضعیت کاغذ را ساماندهی کند و کارگروه کاغذ در وزارتخانه تشکیل شده و کارگروهی هم در معاونت فرهنگی برای سهمیه کاغذ ناشران تشکیل شد. دولت هم ارز 4200 تومانی برای کاغذ در نظر گرفت، چون جزء کالاهای اساسی است، اما هنوز رشد بادکنکی قیمت کاغذ در بازار وجود دارد و طبق آمار خانه کتاب، تأثیرش را روی تیراژ کتاب گذاشته است و بسیاری از ناشران یا چاپ کتاب را محدود کردهاند یا دست نگه داشتهاند تا ثباتی بهوجود بیاید. البته مسئله، فقط کاغذ نیست، بلکه مشکل مواد اولیه و صحافی هم وجود دارد. بنابراین با افزایش هزینههای چاپ، مخاطب ریزش میکند، زیرا درآمد افراد جامعه بالا نرفته؛ یا ثابت بوده یا پایینتر آمده است، بنابراین ناشران با احتیاط قدم برمیدارند تا این شرایط بهتر شود. اما در وزارت ارشاد اقدامات خوبی شده تا بتوانند کاغذ را با همان ارزی که وارد شده در اختیار ناشران قرار دهند. اگر بتوان نظارت بر شرایط را قوی کرد، میشود جلو افزایش بیرویه قیمت کتاب را هم گرفت.
- پس شما معتقدید که حال کتاب خوب نیست.
البته من معتقد نیستم که حال کتاب بد است، بلکه در همین شرایط، باز هم کتاب حالش خوب است و مردم میتوانند با حداقل درآمد، یک کتاب را بخرند. در نتیجه نسبت به کالاهای دیگر، در حوزه فرهنگ و بهویژه کتاب، هنوز ناشران راضی هستند و انعکاس این رضایت در نمایشگاه امسال قابلمشاهده بود. البته معمولا در خرداد و تیر رکودی در صنعت نشر اتفاق میافتد.
من حدود یک ماه پیش جهت تقویت روزنامههایی که صفحه کتاب دارند، نامهای به معاونت فرهنگی نوشتم و پیشنهاد دادم که یارانهای ویژه برای آنها در نظر گرفته شود
- آقای دکتر شما مخالف جدی رشد قارچگونه نویسندگان هستید، در این باره صحبت کنیم.
در بانک اطلاعاتی خانه کتاب، بیش از 22 هزار اهل قلم ثبت شده است که شامل نویسندگان، مترجمان، پژوهشگران، ویراستاران و بقیه فعالان این حوزه است. من معتقدم که هر کسی که کتاب چاپ کرد، اهل قلم نیست، بلکه باید اثرش، اثربخش باشد که البته تعداد آنها هم محدود است. باید به سمتی برویم که نویسندهای حرفهای در سطح بینالمللی تربیت کنیم. باید بپرسیم که چه میزان توانستهایم نویسندگان جهانی تربیت کنیم که کتابهایشان ترجمه شود. روشن است که برای جمعیت ایران مینویسیم. به همین دلیل امسال در آییننامه اهل قلم بازبینی کردیم که البته نقد زیادی به ما وارد شد، اما ما بر سر اعتقاد خود ایستادیم تا بتوانیم به نویسنده حرفهای بیشتر بپردازیم و خدماتی مثل وام و تسهیلات و بن کتاب و بیمه تأمین اجتماعی برای آنها در نظر بگیریم.
دیدگاه تان را بنویسید