استاد اقتصاد دانشگاه اوزنابروک آلمان:
اقتصاد ایران در چنگ اختاپوسی دلار دست و پا میزند
محسن مسرت، استاد اقتصاد دانشگاه اوزنابروک آلمان است. وی علاوه بر اقتصاد در مباحث انرژی و اقتصاد سیاسی نیز صاحبنظر است و در ایران چند کتاب از وی ازجمله «نفت و هژمونیسم آمریکا» و «اقتصاد سرمایهداری، هژمونی آمریکا و منابع فسیلی» چاپ شده است. مسرت در گفتوگو با توحید ورستان، خبرنگار ایلنا، تحریمهای آمریکا و راهکارهای مقابله با آن را بررسی کرده است که میخوانید.
با تشدید تحریمها از جانب واشنگتن که در حال حاضر در جریان است ایران در مقابل چالش جدیدی قرار گرفته است. شما پیامدهای مرحله جدید تحریم آمریکا را چگونه ارزیابی میکنید؟
به باور من راهبرد ترامپ و اطرافیان تندروی او در ارتباط با ایران در چند ماه اخیر به روشنی در راستای تحریک هر چه بیشتر جمهوری اسلامی به عکسالعملهای حساب نشده و در نتیجه دامن زدن به تشدید درگیری با ایران است. قراردادن سپاه پاسداران در فهرست نیروهای تروریستی و اعلام اجرای آخرین مرحله تحریم نفتی معنی دیگری جز تحریک جمهوری اسلامی نمیتواند داشته باشد.
هر دو اقدامات ترامپ با مفاد ماده یک و دو منشور سازمان ملل مبنی بر ممنوعیت دخالت در امور داخلی کشوری در تضاد محض قرار دارد. قبل از اینکه به راهکارهای ممکن ایران در قبال این چالش بپردازیم، بفرمایید ابعاد و ریشههای قانونشکنی آمریکا را چگونه تعبیر میکنید؟
-رفتار حادثهانگیز ایالات متحده آمریکا در ارتباط با ایران و اصولا دنیای خارج از خودش، که با شروع زمامداری ترامپ شدت پیدا کرده و بیشتر قابل لمس است را باید در ارتباط با تغییراتی دید که در چند دهه اخیر در جهان رخ داده است.
واقعیت این است که ایران برای مقابله به مثل در قبال آمریکا به لحاظ اقتصادی تقریبا دست خالی است. علت اصلی چنین وضعی اما به نظر من سیاستهای اقتصادی اکثر دولتهای جمهوری اسلامی بوده است و ربطی به آمریکا و غرب ندارد
لطفا این تغییرات را بیشتر توضیح دهید.
از اوایل دهه 70 میلادی بازده کار اقتصاد آمریکا بجز در چند بخش آیتی، الکترونیک و فنآوریهای دیجیتالیزه، صنایع هواپیمایی و فضایی که اینها در حقیقت صنایع پایه نظامی هستند، در اکثر بخشهای بزرگ، اشتغالزا و خلاق اعم از صنایع اتوموبیلسازی، صنایع شیمیائی، وسایل خانگی و غیره روند بازدهی کار و خلاقیت اقتصادی رو به افت داشته و برعکس این بخشهای اقتصادی در کشورهای عضو اتحادیه اروپا در چین در ژاپن و کره جنوبی خلاقیت اقتصادی و بازدهی نیروی کار روند صعودی قابل ملاحظهای داشته و به همین نسبت هم بیلان تجارت خارجی آمریکا با جهان تغییر ساختاری پیدا کرده است.
اکنون بیش از سه دهه است که بیلان تجارت خارجی آمریکا بهطور مداوم منفی است به ترتیبی که این کشور فقط به این دلیل ورشکست نشده است که قادر بوده از اهرم دلار بهعنوان پول جهانی برای جبران کمبود ارزی استفاده کند. به تعبیر دیگر وزن کالایی اقتصاد آمریکا در اقتصاد جهانی کاهش پیدا کرده و بالعکس وزن کالایی اقتصاد اتحادیه اروپا، ژاپن و بخصوص چین افزایش یافته است. اما در همین دوره زمانی و به موازات کاهش قدرت کالایی، آمریکا موفق شده به گسترش وسیع قدرت نظامی و پایدار کردن اهرمهای اقتصادی قدرت، بخصوص تثبیت دلار بعنوان پول جهانی دامن زند. در حال حاضر امپراتوریگری ایالات متحده به دو محور نظامی و مالی یعنی به بخشهای غیرمولد و غیرخلاق تکیه دارد.
اینکه اقتصاد ایران از هر جهت کاملا ضربهپذیر شده و اکنون در چنگ اختاپوسی دلار دست و پا میزند نتیجه نسخههای نئولیبرالی به اصطلاع بازار آزاد در تجارت خارجی ایران بوده است
آیا به نظر شما این تغییر دوگانه و متضاد به یکدیگر اتصال دارند یعنی یکی لازمه دیگری است یا اینکه این اختلاف جهت در ساختار اقتصادی و قدرت آمریکا در چارچوب روابط بینالمللی تصادفی است؟
من فکر نمیکنم که این دو نوع تحول، برنامهریزی شده باشد اما در یک دوره زمانی درازمدت به یکدیگر عجین شدهاند. برای روشن شدن این مسئله آمریکا تا اوایل سالهای دهه 70 میلادی قرن گذشته از طریق سیستم پولی «برتن وودز» با معذورات جدی قوانین بینالمللی روبرو بود و چون ارزش دلار با تکیه به قرارداد بینالمللی برتن وودز به ارزش طلا وصل شده بود مجبور بود در بازار جهانی تولید کالا به تقویت ظرفیتهای رقابتی بپردازد و به توازن بیلان تجاریاش توجه کند. اما با بحران سیستم برتون وودز، آمریکا به نقش تجارت بینالمللی نفت با دلار و تثبیت نرخ این پول به کمک تقاضای مداوم در حال افزایش نفت در سطح جهان پی برد و بر اساس این شناخت به دنبال قبضه کردن و کنترل کامل منابع نفتی بخصوص خاورمیانه براه افتاد. دولت کارتر همزمان با وقوع انقلاب اسلامی در ایران دکترین آورد که خاورمیانه برای آمریکا به همان اندازه اهمیت امنیتی دارد که اروپای غربی اهمیت امنیتی دارد.اصولا سیاستهای امنیتی آمریکا که تا آن زمان تحت تاثیر دوران جنگ سرد قرار داشت، از موقعیت سیاستهای چند بعدی (مالتی پولار) بطرف سیاستهای تک بعدی(یونی پولار) و ایجاد تنها ابرقدرت جهان تغییر ساختاری پیدا کرد. استفاده امپریالیستی از دلار بعنوان پول جهانی سبب شد که آمریکا برای پایدار کردن اتصال تجارت جهانی نفت با دلار سرمایهگذاری کند یعنی تولید، انتقال و بازار جهانی نفت و گاز را امنیتی کند، پایگاههای نظامی خود را به گونهای سرسام آور گسترش دهد و کلا اساس ابرقدرتی خود را از حوزه اقتصادی به حوزه نظامی و مالی منتقل نماید. و ما امروز تجربه میکنیم که تحریمهای اقتصادی آمریکا هم در قبال ایران و هم در قبال کلیه کشورهای مخالف از جمله روسیه بدون قدرت انحصاری دلار نمیتوانست ممکن شود. در حال حاضر آمریکا به کمک این اهرم اقتصادی هم میتواند به جذب سرمایه هنگفتی به بازار داخلی خود که شامل بیش از هزار میلیارد دلار در سال میباشد و هم اینکه میتواند به کمک دلار زورگوئی کند و از موقعیت امپراتوری خود گستاخانه و با پایمال نمودن حقوق بین الملل سوءاستفاده کند.
آنطورکه شما مطرح میکنید درگیری آمریکا به ایران محدود نمیشود و تحریم اقتصادی به اهرم مهم دلار علیه بسیاری از کشورها از جمله روسیه تبدیل شده است. این تعبیر از دید شما درست است؟
مقصود من این است که آمریکا چون نقش خلاق اقتصادی خود را برای سلطهگری از دست داده است به گسترش قدرت نظامی و مالی روی آورده است و از کلیه ابزاری که در این دو حوزه قابل استفاده است علیه کلیه همه کشورهای دنیا اعم از همپیمانان غربی و رقیب یا مخالفین راهبردی خود از جمله روسیه، چین، کره شمالی ونزولا، کوبا و غیره استفاده میکند. اما در حال حاضر لبه تیز حملات این کشور متوجه ایران است زیرا علاوه بر خود آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی هم در آماده کردن شرایط مناسب برای تضعیف ایران سرمایهگذاری وسیعی میکنند.
یعنی آمریکا سیاست زورگویانهاش را حتی نسبت به آلمان و اتحادیه اروپا هم بکار میبرد؟ ممکن است در این باره بیشتر توضیح دهید و یا به نمونههایی استناد کنید؟
ببینید خود تحریمهای سه مرحلهای آمریکا علیه ایران که از ماه مه سال گذشته تا به امروز بکار برده شده عملا تحریم کلیه کشورهایی که با ایران رابطه اقتصادی دارند نیز میباشد. آلمان، فرانسه و اتحادیه اروپا در مجموع با میل خود روابط تجاری خود را با ایران قطع نکردهاند، بلکه خلاف میل خود و با زور اهرم دلار این راه را به اجبار انتخاب کردهاند. نمونه دیگر اینکه آمریکا از طریق ناتو کلیه هپیمانان خود را مجبور کرده است که سهم بودجه نظامی خود را تا 2025 به 2 درصد تولید داخلی افزایش دهند. این تصمیم ناتو به این معنی است که برای نمونه کشور آلمان باید بودجه نظامی خود را در چند سال آینده از 60 میلیارد دلار به بیش از 100 میلیارد دلار افزایش دهد. با این سیاست آمریکا فقط عدهای ذینفع در آلمان موافقند آما حدود 80 درصد مردم به شدت مخالف هستند. نمونه دیگر این است که آمریکا با خط ترانسپورت گاز نورد استریم از روسیه از طریق دریای شمال به اتحادیه اروپا شدیدا مخالفت میکند و میگوید اتحادیه اروپا نباید تابع ورود انرژی از کشوری که دشمن غرب است بشود. در مقابل آمریکا آلمان را مجبور نمود که به خرید گاز مایع از آمریکا که از منابع فراکینگ تولید میشود تن دهد و این در حالی است که گاز روسیه هم از نظر اقتصادی و هم از نظر زیست محیطی و سیاستهای جلوگیری از افزایش گرمای زمین به مراتب باصرفهتر است.
اگر چنین است شما چه راهکارهایی را برای تحریمهای شکننده آمریکا علیه ایران پیشنهاد میکنید؟
- اول اینکه راهکارهای استراتژیک ایران باید در بستر یک اجماع جهانی علیه سلطهگری و با هدف تجدید حیات قانون بین المل قرار داده شود. ایران باید بنظر من داوطلبانه در این زمینه چه در بستر کشورهای معاهده شانگهای و چه خارج از آن فرهنگسازی کند. دوم اینکه از هرگونه اقدامی که آب به آسیاب تبلیغات آمریکا علیه ایران بریزد جدا پرهیز کند. برای نمونه طرح بلوکه کردن تنگه هرمز از دید من یکی از تلههائی است که آمریکا برای ایران کارگذاشته است. این کشور منتظر چنین اقدامی از طرف ایران است که افکاری جهانی را به سوی شروع جنگ علیه ایران سوق دهد.
نظر شما در باره مذاکره با آمریکا یا خروج از برجام و ادامه غنیسازی 20 درصدی و یا حتی خروج از معاهده ان پی تی چیست؟
- نظر من مذاکره درنهایت تنها راه مسالمتآمیز حل مشکلات جهانی است. اما متاسفانه در ایالات متحده امریکا در حال حاضر نیروهایی مسلط شدهاند که به دنبال حل مشکلات جهانی نیستند و بر عکس تشدید چالشها را دلیل بقای خود میدانند. این مراکز با روی کار آمدن ترامپ ماهیت خود را بیش از پیش برملا کردهاند. رفتار ناسیونالیستی و قانون شکنی آشکار ترامپ خود مزید بر علت شده است. برای نمونه دولت آمریکا نه تنها از برجام که الگوئی برای حل مشکلات هستهای و جلوگیری از اشاعه هستهای میتواند باشد و راه جدیدی را در این باب باز نمود، خارج شد، بلکه قرارداد آب و هوای پاریس را هم ترک نمود، از معاهده یونسکو بیرون آمد و در حال حاظر قصد دارد قرار داد تجارت اسلحه را هم مورد سئوال قرار دهد.
بنابراین مذاکره با این کشور به هیچ نتیجهای نخواهد رسید، همان طوریکه در مورد کره شمالی هم به نتیجهای نرسید.
کره شمالی بهرغم شکست مذاکره قبل به آمریکا پیشنهاد مذاکره مجدد داد و شرایط خود را هم کاملا روشن به اطلاع جهانیان رسانید. این روش میتواند الگوی مناسبی باشد. برای نمونه دولت ایران میتواند پیشنهاد مذاکره با آمریکا را مطرح کند و شرایطی را تعیین کند که در افکار عمومی جهانی تاثیر مثبت بجای میگذارد.برای نمونه ایران میتواند مذاکره را به گفتوگو درباره خلعسلاح منطقهای اتصال دهد. البته شماری دیگری از این نوع شرایط واقعا مشکلگشا و مثبت را که با ماهیت سیاستهای فعلی آمریکا در تضاد میباشند را هم میتوان شناسایی کرد. با این دید بنظر من خروج از برجام و یا شروع غنیسازی نیز اقداماتی هستند که باید در آن تامل کرد.
آیا دولت امکان اقدامات مقابل و موثری هم در اختیار دارد؟ اگر چنین است لطفا نمونههای را مطرح کنید.
واقعیت این است که ایران برای مقابله به مثل در قبال آمریکا به لحاظ اقتصادی تقریبا دست خالی است. علت اصلی چنین وضعی اما به نظر من سیاستهای اقتصادی اکثر دولتهای جمهوری اسلامی بوده است و ربطی به آمریکا و غرب ندارد.
اینکه اقتصاد ایران از هر جهت کاملا ضربهپذیر شده و اکنون در چنگ اختاپوسی دلار دست و پا میزند نتیجه نسخههای نئولیبرالی به اصطلاع بازار آزاد در تجارت خارجی ایران بوده است.
این سیاستها زدودن کلیه ریشههای مقاومتی از اقتصاد ایران بوده و آن را خلع سلاح نموده است. اینطور بنظر میرسد که دولت روحانی هم قادر به تغییر راهبردهای گذشته نیست و حتی قدرت شنوائی خود را هم از دست داده است. بنظر من تغییر سیاستهای اقتصادی بطرف ساختار اقتصاد مقاومتی احتیاج به نوعی اجماع و تحول ساختاری درونی داشته باشد. پیش شرط موفقیت این راهبرد زدودن کلیه روزنههای فساد اقتصادی است که میتواند هر اقدام خود به خود مثبت را هم به عکس خود تبدیل کند. پیش شرط دیگر ساختن اقتصاد مقاومتی این است که مشاورین نئولیبرال دولت کنار گذاشته شوند. عقل سلیم اقتصادی درست در این شرایط بحرانی فقط میتواند به این نتیجه برسد که ایران به تقویت تولید داخلی و استفاده از کلیه منابع طبیعی و انسانی خود در این راه احتیاج دارد اما همانطور که گفتم این کار بدون تجدید نظر جدی و اجماع داخلی انجامپذیر نیست.
دیدگاه تان را بنویسید