یک صادرکننده در راستای جلوگیری از خامفروشی پیشنهاد کرد:
دولت تعرفههای حمایتی و بازدارنده تعیین کند
زرناز غلامی
مدتی است که عرصه تولید و صادرات در کشور ما با مشکلات بسیاری مواجه است و نوسان قیمت ارز و بازدارندگی تحریمها نیز به این مشکلات دامن میزند. آریا صادقنیت حقیقی، تولیدکننده آلیاژهای سرب، روی و آلومینیوم؛ و فعال در عرصه صادرات با مشکلات هر دو این عرصهها دستوپنجه نرم میکند و بهخوبی میتواند این مشکلات را منعکس کند. گفتوگوی ما را با او بخوانید.
شما تولیدکننده هستید و درعینحال در صادرات هم دستی دارید. صادرات شما به علت وجود ظرفیت مازاد بر مصرف داخلی بود یا اساسا از ابتدا استراتژی صادراتی هم داشتید؟
هر دو. هم ظرفیت ما بالاتر از بازارهای داخلی بود و هم با توجه به اینکه نیاز به واردات بخشی از مواد داشتیم و نوسانات نرخ ارز برای ما مشکلآفرین میشد، سعی کردیم معادل آن مقدار واردات، صادرات هم داشته باشیم و بین این دو تعادل برقرار کنیم تا بهاینترتیب بتوانیم ارز موردنیاز خود را تأمین کنیم و ضعف ناشی از نوسانات نرخ ارز و قیمتهای داخلی را پوشش دهیم.
انجام همزمان تولید و صادرات کار صعب و دشواری نیست؟
بسیار مشکل، ولی لازم است. ما تا قبل از اینکه تحریمها به این نقطه برسد، حجم زیادی آلومینیوم وارد و آن را تبدیل به محصولات نهایی میکردیم. این محصولات نیز صادر و وجه به دست آمده از آن صرف خرید مواد اولیه میشد؛ زنجیرة بههمپیوستهای بود که آن زمان به ما کمک بسیاری میکرد و الآن تحریمها یکی از حلقههای مهم زنجیر را پاره کرده است. امیدوار بودیم که به هر حال دولت و سیستم بانکی راهحلهای خنثی کردن بخشی از گرفتاریهای تحریم را تدبیر کنند که متأسفانه کمتر این اتفاق افتاده است و احتمالا آنها هم به دلیل فشارها آنطور که نیاز بوده مهیا نشدهاند. ازسویدیگر تولید و ظرفیت بالاست که کار تولید را اقتصادی و سودآور میکند و این بدون نگاه به بازارهای خارجی و صادرات میسر نمیشود.
به نظر شما از چه زمانی در ایران برای اینکه به جای صادرات مواد معدنی خام به شکل فرآوری شده صادر کند، ظرفیت وجود داشته است؟
اولین تولیدکننده آلومینیوم در خاورمیانه، ایران و مشخصا شرکت آلومینیوم ایران (ایرالکو) در اراک که تأسیس آن به قبل از انقلاب بازمیگردد، بوده است؛ در کشور ما این ظرفیت همیشه وجود داشته و منابع طبیعی بسیاری داشتهایم، ولی چون به اندازه کافی به آن بها داده نشده است، امکان استفاده از ظرفیتهای موجود مهیا نشده است. آلومینیوم در دنیا بهعنوان انرژی جامد شناخته میشود زیرا بیشترین هزینه در تولید آن هزینه انرژی است و ما با دسترسی به انرژی ارزانقیمت در کشور، از این نظر یک مزیت داریم. در حاشیه خلیج فارس هم این همه کارخانه تولید آلومینیوم با ظرفیت بالا به دلیل دسترسی به همین منابع انرژی تأسیس شده است. ما در جاجرم معدن آلومینا داریم که ماده اولیه تولید آلومینیوم است، اما در کشورهای حاشیه خلیج فارس این معدن هم وجود ندارد و آلومینای موردنیاز خود را با واردات تأمین میکنند. ما هم انرژی داریم و هم معدن، اما به دلیل عدم توجه کافی به این بخش، از آنها عقب ماندهایم. بهعبارتی آلومینیوم به دلیل ماهیت انرژیبر و ویژگی ممتاز در تبدیل انرژی و نگهداشت دائمی آن بهعنوان بانک انرژی ادامه مزیت انرژی کشور است و نه مزیت معدنی آن. میخواهم به سوال شما برگردم و تأکید کنم که این ظرفیت همواره در کشور ما وجود داشته و بعد از انقلاب هم افزایش پیدا کرده است، اما روند رشد بسیار کندتر از دنیا بوده و ازاینرو قافیه را باخته است.
مزیت انرژی و معادن همواره برای ما وجود داشته است و شکی در آن نیست، اما آیا در حوزة تولید فلزات بجز انرژی و معدن، مزیت دیگری هم داریم؟
بله؛ دانش فنی، تکنولوژی و نیروی کار متخصص و نسبتا ارزانقیمت. ما نسبت به بسیاری از نقاط دنیا نیروی کار ارزان و متخصص داریم که در دسترس ما هستند و به اعتقاد من ارزش و مزیت نیروی انسانی برای ما کمتر از معادنمان نیست.
با توجه به این مزیتها، آیا ما میتوانیم سهم خوبی در این حوزه داشته باشیم؟
در کشور ما هم دولت باید اعمالنظر و در راستای جلوگیری از خامفروشی و ایجاد ارزش افزوده، تعرفههای حمایتی و بازدارنده تعیین کند، چراکه از این رهگذر در کشور ارزش افزوده و اشتغالزایی ایجاد میشود. ثروت ملی نیز افزایش مییابد و فقر کاهش پیدا میکند
به شرط هدفگذاری، برنامهریزی و تدوین استراتژی درست قطعا میتوانیم چون همه مزیتها را داریم. امروزه در کشورهایی مثل ترکیه و چین که صادرات و واردات آنها در حجم گسترده صورت میگیرد، به صادرات مواد خام براساس تعرفه درصدی عوارض اعمال میشود که صادرکننده باید پرداخت کند، اما هر چه این صادرات از مواد خام به سمت محصول نهایی حرکت کند، تعرفهای که اعمال میشود به سمت صفر و در ادامه به سمت جایزه صادراتی میل میکند. به عبارت دیگر، صادرکننده برای صادرات شمش آلومینیوم خالص باید به دولت عوارض پرداخت کند، اما اگر آلومینیوم را به مفتول یا شمش آلومینیومی تبدیل کند، تعرفه آن صفر میشود و با تبدیل آن به کابل یا قطعات و محصولات آلومینیومی، جایزه صادراتی هم میگیرد. یعنی یک استراتژی صادراتی تعریف شده است که برای صادرکننده انگیزه بهوجودمیآورد به جای خامفروشی؛ با ایجاد ارزش افزوده روی مواد اولیه و بعد صادرات محصول، هم خود منتفع شود و هم کشورش؛ اما ما متأسفانه دقیقا عکس این کار را انجام میدهیم. الان آلومینیوم خالص ما به قیمت ارزانتر از آنچه دست تولیدکننده داخلی میرسد به ترکیه صادر و فویل و ورق آلومینیومی از این کشور وارد میشود و این هیچ فرقی با صادرات نفت خام و واردات بنزین ندارد. نفت و زعفران مثالهای ملموستری است، اما درمورد آلومینیوم تنها کسی که در این صنعت کار میکند، متوجه ابعاد مشکل میشود. الان ما در بازارهای صادراتی باید با کشورهایی رقابت کنیم که محصول ایرانی ارزانتر به دستشان میرسد. یعنی استراتژیهای ما ابزار بازنده شدن صادرکننده داخلی را در بازار جهانی فراهم میکند و اینها مواردی است که در تدوین استراتژیهای صادراتی باید مدنظر قرار گیرد تا به ظرفیتها و رشد موردنظر دست یابیم.
بخشی از مشکلات ما مشکلات ملی است، بخشی هم به بنیه بخش خصوصی و نهادهای کمککننده به آن ازجمله دولت بازمیگردد که وظایف خاصی باید داشته باشند. وضعیت کشور از این منظر در حوزه فعالیت شما، چگونه است؟
انتظاراتی که ما از دولت داریم در سطح قانونگذاری و کلان قضیه است. جایی است که دولت باید اعمالنظر کند تا کانالها طراحی شود و همه در آن کانالها و در یک مسیر مشخص حرکت کنند و نتیجه دلخواه حاصل شود. درمورد بخش خصوصی به تجربهای اشاره کنم که متأسفانه در آسیای میانه پشتسر گذاشتیم و بازرگانان ما برای کسب یک سود و منفعت آنی، برند ایرانی را زیر سوال بردند و بیاعتبار کردند. به نظر من سندیکاها و کنفدراسیون صادرات باید برای پیشگیری از اینگونه موارد فعالتر عمل کنند و کسی اجازه نداشته باشد کالای بیکیفیت صادر کند. ما بالقوه این امکانات را داریم، ولی عملیاتی نشده است.
ما در تشکلهای سندیکایی هنوز به این بلوغ نرسیدهایم و باید رشد کنیم. باید یاد بگیریم که به اتفاق هم یک منافع مشترک ایجاد و از یکدیگر حمایت کنیم تا از این حمایت یک اینرسی به وجود آید و هریک بتوانیم به اندازه ظرفیت و توانمان از منفعت حاصل از آن منتفع شویم. درحالحاضر هیچ ارگان دولتی همت نکرده است که با مدیریت و تدبیر این همافزایی را ایجاد و از ظرفیتها استفاده کند؛ حتی در مواردی میبینیم که شرکتهای دولتی صرفا منافع خود را میبینند و حتی به قیمت زیان، در بخش صادرات با شرکتهای خصوصی رقابت میکنند؛ ازاینرو به اعتقاد من صنعت کشور یک پدرخوانده میخواهد که در رأس بنشیند و با نگاه به آینده و مدیریت امکانات موجود اجازه ندهد منابع کشور هدر رود.
درواقع فکر میکنید دولت میتواند در این راستا نقش بیشتری داشته باشد.
در چین و ترکیه دولت میگوید خامفروشی نکنید؛ اما برای خامفروشی جریمه و برای محصول نهایی جایزه میگذارد و درواقع کانالی کشیده و همه را ملزم کرده است که از این کانال به سمت مقصد و جایگاه مشخص حرکت کنند
باید داشته باشد، زیرا تنها دولت است که میتواند با اعمال سیاستها تعیینکننده باشد. در چین و ترکیه دولت میگوید خامفروشی نکنید؛ اما برای خامفروشی جریمه و برای محصول نهایی جایزه میگذارد و درواقع کانالی کشیده و همه را ملزم کرده است که از این کانال به سمت مقصد و جایگاه مشخص حرکت کنند. اجازه نمیدهد که هر کس راه خود را برود و منافع جمعی پایمال شود. در کشور ما هم دولت باید اعمالنظر و در راستای جلوگیری از خامفروشی و ایجاد ارزش افزوده، تعرفههای حمایتی و بازدارنده تعیین کند، چراکه از این رهگذر در کشور ارزش افزوده و اشتغالزایی ایجاد میشود. ثروت ملی افزایش مییابد، فقر کاهش پیدا میکند و مسائل فرهنگی و اخلاقی هم به دنبال آن اصلاح میشود. به عبارت دیگر با طراحی درست سیاستهای کلان، همه مسائل خودبهخود حل میشود. واقعیت این است که سرمایه مثل آب که بالاخره گودال را پیدا میکند، به دنبال سود میرود و سود را در جایی مییابد. این گودال را باید دولت ایجاد کند زیرا ممکن است راهی که سرمایه پیدا میکند به نفع کشور نباشد و منافع یک عده خاص در یک زمان محدود را تأمین کند.
آیا در کار تجارت خارجی موفقیت برنامهریزی نشده و اتفاقی هم وجود دارد؟
اتفاق خیلی قابلاعتنا نیست زیرا میتواند همانطور که سودآور است، زیانآور هم باشد. اصول کار این است که صد در صد آن با برنامهریزی انجام شود، ولی گاهی ناخودآگاه شما دستخوش اتفاقات پیشبینی نشده مثل نوسانات قیمت میشوید که به شما یک سود یا زیان پیشبینی نشده میدهد. در تجارت جهانی معمولا اگر قرارداد شما طولانیمدت باشد، قیمتها شناور است و بهاصطلاح با هج کردن میتوانید موارد پیشبینی نشده را پوشش دهید یا معاملات آتی که انجام میشود برای این است که من اگر قرار است سه ماه دیگر به شما تعهدی بدهم، امروز قیمت را برای تحویل سه ماه دیگر میبندم تا از زیان حاصل از نوسان قیمت در امان باشم. ما درحالحاضر این امکانات را در عرصه بینالملل نداریم و همین مسئله باعث بالا رفتن درصد ریسکهای ما در نوسانات قیمت میشود و ممکن است نتایجی به نفع یا به زیان ما به دنبال داشته باشد. اگر عدد این ریسک از یک حدی بالاتر برود، شما نمیتوانید آن را پوشش دهید و ترجیح میدهید حرکتی نکنید، چراکه در تاریکی حرکت کردن قمار است، کار نیست.
فرض کنید ایران به سازمان تجارت جهانی بپیوندد، همانطورکه میدانید این بحث پیشاز این و قبل از مسائل اخیر مطرح بود و احتمالا اگر موانع رفع شود، دوباره مطرح خواهد شد. برای آن دوره گذار سناریو دارید؟
من آن را کمی دورتر از رفع تحریمها میبینم. پیوستن به سازمان تجارت جهانی برای کشور ما هم فرصت است و هم تهدید زیرا آن روز و بعد از اینکه یکسری از تعرفههای حمایتی برداشته شود، برخی صنایع کشور ازجمله صنعت خودرو زمین میخورد. صنعت خودرو ما به عصا عادت کرده و اگر این عصا را بردارند، حتما با صورت زمین میخورد و WTO این عصا را برمیدارد، اما در صنعتی که ما در آن فعال هستیم، اینطور نیست زیرا ما نهتنها بدون تبصره، حمایت خاص و سوبسید، بلکه با سیاستهای ضدحمایتی در عرصه جهانی مشغول کار هستیم، بنابراین اگر دولت به داد ما نرسد، آن زمان بزرگتر از بزرگتر ما به دادمان میرسد و حمایتی که ما امروز از دولت طلب میکنیم، از مرجع بالاتری دریافت خواهیم کرد.
دیدگاه تان را بنویسید