شهردار و توانایی تامین منابع
نیما نامداری
شورای شهر تهران باز هم باید شهردار انتخاب کند. طبیعی است انتخاب شهردار تهران برخلاف شهرهای دیگر بیش از آنکه تصمیمی فنی و اجرایی باشد، تصمیمی سیاسی است که اشکالی هم ندارد؛ مشروط به اینکه این تصمیم سیاسی منجر به اولویت پیدا کردن منافع سیاسی به منافع شهروندان نشود. ترکیب شورای شهر تهران میان فراکسیونهای مختلفی از اصلاحطلبان تقسیم شده و هیچ فراکسیونی اکثریت شورا را ندارد.
به همین دلیل هیچ فراکسیونی به تنهایی نمیتواند کسی را شهردار کند و توافق و ائتلاف فراکسیونهاست که شهردار تهران را مشخص میکند. ظاهرا چنین وضعیتی باعث شده فرآیند انتخاب شهردار تهران به صحنه زورآزمایی فراکسیونهای درونی اصلاحطلبان بدل شود. بهخصوص که تجارب قبلی نشان داده شهردار تهران میتواند در انتخابات ریاستجمهوری هم تاثیرگذار باشد.
در چنین شرایطی بهنظر میرسد فراکسیونهای شورای شهر به نوعی «موازنه منفی» رسیدهاند؛ یعنی هیچ فراکسیونی اجازه نمیدهد گزینه اصلی فراکسیون رقیب بالا بیاید. در چنین وضعیتی عجیب نیست که گزینههای بعدی فراکسیونها که احساس خطر فراکسیون رقیب از آنها کمتر است، ناگهان به سطح اول رقابت بیایند. اگر این گزینههای فرعی دستکم صاحب نیرو و انگیزه جوانی بودند یا در حوزههای مرتبط به مدیریت شهری، تخصص ویژهای داشتند باز هم بد نبود. اما مسوولیت کلیدی شهرداری تهران چرا باید به افرادی پا به سنگذاشته و بوروکراتهایی که جز تجربه دیوانسالاری دولتی مزیت دیگری ندارند، واگذار شود؟ در عین حال وظایف شهردار تهران هم بهگونهای است که فردی دارای تواناییهای متنوع را طلب میکند. شهر پدیده پیچیدهای است، شهرداری هم نهاد پیچیدهای است. انبوهی از عوامل و روندها که هر کدام زمینهها و رابطههای علت و معلولی خاص خود را دارند بر مدیریت شهری موثر هستند. اداره شهر یک پروژه نیست. اداره شهر فرآیندی پیوسته و پویا است. به همین دلیل شهردار باید «توان سیاستگذاری» داشته باشد. شهردار موفق کسی است که بتواند سیاستهای بهتری را در شهر به اجرا بگذارد؛ بهنحویکه در نتیجه اجرای این سیاستها منفعت عمومی حاصل شود. سیاستگذاری یعنی دیدن این حلقههای علت و معلولی و درک این واقعیت که در اثر هر تصمیم، مجموعهای از تبعات خواسته و ناخواسته ایجاد خواهد شد که ضرورتا با هم سازگار نیستند و در کنترل مدیریت شهر هم قرار ندارند. یک سیاستگذار این پیچیدگی را میفهمد، تحلیل میکند و آن را به سمت مطلوب هدایت میکند. سیاستگذاری مستلزم داشتن نظریه و چارچوب فکری است. کسی که درباره اداره شهر و مسائل آن فاقد چارچوب فکری است - در بهترین حالت - شهر را بهصورت کارگاهی میبیند که باید تعدادی پروژه در آن اجرا شود و به تبعات و اثربخشی نتایج این پروژهها کاری ندارد. نباید فراموش کرد که خود شهرداری هم سازمان عریض و طویلی است. مدیریت این مجموعه عظیم نیازمند توان سازماندهی بالایی است که از یک طرف این سازمان عظیم را کنترل و هدایت کند و از طرف دیگر کارآمدی آن را افزایش دهد. بهخصوص که فساد در این سازمان رسوخ جدی کرده است. بازسازماندهی شهرداری تهران مانند تعمیر یک قطار در حال حرکت است. این کار نیازمند تجربه مدیریت سازمانهای همتراز و شجاعت در تصمیمگیری و اجرا است. کسی باید شهردار تهران شود که «توان سازماندهی» نهادی چنین عظیم و شجاعت و زیرکی مقابله با فساد و حامیان پیدا و پنهان آن را داشتهباشد. شهرداری تهران جای آزمون و خطا نیست. در عین حال «توان عملیاتی» هم مهم است. اداره شهر مستلزم اجرای پروژهها و فعالیتهای متعددی است. مدیریت پروژههای عمرانی، فعالیتهای بهبود خدمات شهری و انواع اقدامات اصلاحی که ساز و کار اجرای تصمیمات در شهرداری را شکل میدهند همه و همه نیازمند قابلیتهای عملیاتی سطح بالا هستند. تعهد به برنامههای زمانی و هدایت یکپارچه انبوهی از پروژهها یک مهارت کلیدی است که شهردار تهران باید واجد آن باشد. آخرین - و شاید مهمترین در این روزها - قابلیتی که شهردار تهران باید داشته باشد «توان تامین منابع» است. اداره شهر کار پرهزینهای است. شهرداری نیازمند منابع درآمدی جدی است. بهخصوص شهرداری فعلی که به قدر ۳ برابر بودجهاش بدهی و به اندازه ۴ برابر نیازش کارمند دارد. داشتن نگاه اقتصادی و توانایی تامین مالی شهر نیازمند تجارب و روابطی است که از شخصیت حقوقی شهردار برنمیآید، بلکه شخصیت حقیقی شهردار است که این مهارت را باید تامین کند.
دیدگاه تان را بنویسید