فن بدل به خروج ترامپ
در آخرین ماههای دولت باراک اوباما، بسیاری از دیپلماتها و سیاستمداران آمریکایی از جمله شماری از هم حزبیهای میانه روی او تدریجا به این نتیجه رسیده بودند که برجام مطلوبیت لازم را برای اهداف امنیت ملی آمریکا ندارد و نه تنها نتوانسته است بر خلاف تصور اوباما و وزیر خارجهاش به مهار ایران در منطقه کمک کند که حتی پای ایران را هم از زنجیرهای استراتژیک رها کرده و تهران قدرتمندتر از دوران تحریمها به نفوذ منطقهای خود ادامه میدهد.
بر این اساس بقای برجام در دوران پس از اوباما، چه با وجود یک رئیسجمهور دموکرات و چه جمهوریخواه با تردیدهای جدی مواجه بود، اما روی کار آمدن ترامپ معادلات را تغییر داد و چارچوبهای مواجهه با ایران را متفاوتتر از همیشه کرد.
اگرچه بسیاری بر این باورند که ترامپ و تیم او ضدایرانی ترین تیم در تاریخ ۴۰ سال اخیر است اما از زاویهای دیگر، سیاستهای یکجانبه گرایانه او و تیمش یک فرصت بزرگ در اختیار دیپلماسی ایران قرار داده است.
سیاستهای ناسیونالیستی ترامپ چه در حوزه اقتصاد و چه در حوزه دیپلماسی که جهان را برای آمریکا میخواهد، بسیاری از متحدان دیرینه ایالات متحده را خشمگین و حتی دلزده کرده است. ترامپ همزمان جبهههای متعددی گشوده که مدیریت همزمان همه آنها هدفی دست نیافتنی به نظر میرسد.
رئیسجمهور ناسیونالیست ایالات متحده از سویی با سیاستهای مرکانتیلیستی در عرصه اقتصاد، وارد یک جنگ تجاری تمام عیار با چین و اروپا شده است و از سویی دیگر یک نبرد امنیتی سنگین را با هدف مهار روسیه آغاز کرده است که آخرین نمونه آن خروج یکجانبه از معاهده عدم گسترش موشکهای هستهای میان برد با روسیه بود، موضوعی که مسکو آن را بسیار خطرناک توصیف کرد.
اروپاییها هم که عادت کرده بودند مانند یک فرزند به آمریکا تکیه کنند، امروز دیگر سایه پدر را بر سر خود نمیبینند و در پی آن هستند تا نشان دهند که میتوانند مستقل باشند و امنیت خود را حفظ کنند اگرچه شاید ابزارهای اقتصادی موثری برای مقابله با آمریکا نداشته باشند.
چینیها هم امروز میدانند که مهارشان اولویت اول برای کاخ سفید است. کاخ سفید معضل گسترش حوزه نفوذ روسیه را هم یکی دیگر از دغدغههای اصلی پیش روی خود میداند.
ترامپ جهان را به هم ریخته و نظم مستقر را به هم زده است، به همین دلیل اروپا، روسیه و چین به ایران بهعنوان یک فرصت سیاسی مینگرند. برای اروپا، برجام یک ضرورت ژئوپلیتیک و یک سنگر امنیتی است.
فراموش نکنیم اوبامایی که برجام را امضا کرد، همان اوبامایی بود که سنگین ترین تحریمهای جهانی علیه یک را کشور را «آن هم با اجماع» بر ایران تحمیل کرد. در سال ۲۰۱۶، هر رئیسجمهوری جز ترامپ، چه از حزب دموکرات و چه از حزب جمهوری خواه به کاخ سفید راه مییافت، در خوشبینانهترین حالت، شاید برجام را حفظ میکرد، اما بیتردید فشارهایی سنگینتر بر حوزههای غیر هستهای بر ایران وارد میکرد که شاید شدت آن از شدت تحریمهای هستهای کمتر نبود، منتها مهمترین تفاوت او با ترامپ این بود که این کار را با «اجماع » و همراهی اروپاییها و دیگر متحدان سنتی خود انجام میداد.
قدرت و حربه اجماعسازی را اما ترامپ در اختیار ندارد و این بزرگترین ضعف اوست، خروج ترامپ از برجام شاید شرایط اقتصادی ایران را در تنگنا قرار داده باشد، اما برجام منهای آمریکا میتواند به فرصتی برای اجماعسازی علیه ترامپ بدل شود، اگر هنر استفاده از این فرصتها وجود داشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید