ماهیت تصمیمات مدیران وزارت ارشاد در مورد ارکسترها
باری بههرجهت و از سر رفعتکلیف
بیتا یاری
ارکستر ملی دارد منحل میشود؟ اصلاً منحل بشود بهتر است؟ پس نوازندگان ارکستر چه میشوند؟ اصلاً ضرورت وجود ارکستر ملی چیست؟ ارکستر سمفونیک چرا بدتر میشود که بهتر نمیشود؟ آیا اکنون وجود این دو ارکستر جزو ضروریات جامعه موسیقی است؟ بهتر نیست دولت متولی هیچ ارکستری نباشد؟ یا اصلاً طرح این سؤال تشویشآفرینی است و درک نکردن ابعاد ماجرا؟
اینها پرسشهایی است که هر بار در مقوله ارکسترهای سمفونیک و ملی دقیق میشویم و میخواهیم در وضعیت ناظر به ماوقع قرارگرفته به نقد آن بپردازیم ابتدا باید با آنها دستوپنجه نرم کنیم و بگوییم هدف از این نوشته حذف و انحلال هیچکدام از این دو ارکستر نیست و تنها بهمرور واقعیتها خواهیم پرداخت تا هر کسی که واقعیت را درک میکند خود قضاوت کند که کدام بهتر است.
هدف چیست؟
اولین موضوعی که هر بار درباره ارکسترهای ملی و سمفونیک تهران پرسیده میشود هدف و ضرورت وجود این دو ارکستر هستند. که اکنون نیز بعد از چند دهه عمر هر یک از این دو ارکستر باید پرسید هدف از این دو ارکستر چیست؟ آیا این دو ارکستر به وجود آمدهاند تا با اجراهای وزین توان موسیقی سمفونیک و ملی ما را نشان دهند و بخشی از جامعه هنری با توان آنها آثاری را اجرا کنند تا وضعیت پویا و شکوفایی را در موسیقی رقم بزنند یا اینکه با کارهای نمایشی و تکراری تنها جنبه تزئینی به ماجرا ببخشند؟ آیا دولتهای قبل آن را بیهدف ایجاد کردهاند و دولتها خصوصاً دولت فعلی مجبور به نگهداشت آن است؟
گره جامعه موسیقی
داشتن ارکستر سمفونیک و ملی در هر کشوری نشان از ارزش و اهمیت فرهنگ و هنر در آن کشور دارد. ازاینرو فرهنگ ارکسترداری و ارکستر امری والا و متعالی شمرده میشود، چراکه جایگاه هنر موسیقی آن هم جمعی در قلمرو هنرهای متعالی است. این در حالتی است که کیفیت موسیقی اجراشده با ارکسترها موجب ارتقای هنر موسیقی شود، اما آیا اجراهای ضعیف و پراشکال و ایراد که این اواخر چشممان در ارکسترها به اجرای قطعات در حد زیباییشناسی پاپ هم روشنشده همان تعالی هنر موسیقی است و با این ارکسترها میتوان مدعی کدام تعالی هنر شد غیر از تعالی معکوس؟
نان دولتی یا آزاد
بسیاری از دانشآموختگان حوزه موسیقی در این سالها هیچ جایی برای کار و شغل نداشتهاند و در سیستم دولتی برای آنها شغلی تعبیه نشده است و تنها جایی که دولت برای به استخدام درآوردن موزیسینها تواناست همین ارکسترهایی است که شرحشان رفت. یعنی بهرغم آمار بالای چند هزار نفری فارغالتحصیلان در رشته موسیقی تنها چندصد نفر که تعدادشان به 200 هم نمیرسد میتوانند در یکی از دو ارکستر سمفونیک یا ملی مشغول به کار شوند که آن هم با سیستم واگذاری ارکسترها به بنیاد رودکی عملاً از حالت دولتی خارجشده و بعضاً ساعت کارکردها بهصورت پارهوقت و ساعتی محاسبه میشود که این هم مناسب یدک کشیدن نام دولتی برای موزیسینهای شاغل در ارکسترها نیست. ازاینرو آیا میتوان به استناد نوازندگی در ارکسترهای سمفونیک تهران و ملی آن را شغل و جایگاه نانآور دولتی حساب کرد و یا همانند سایر نوازندگیها کاری موقت است و نمیتوان به آن امید بست؟
آیا اجراهای ضعیف و پراشکال و ایراد که این اواخر چشممان در ارکسترها به اجرای قطعات در حد زیباییشناسی پاپ هم روشنشده همان تعالی هنر موسیقی است؟ و با این ارکسترها میتوان مدعی کدام تعالی هنر شد غیر از تعالی معکوس؟
حمایت مردمی
استقبال مخاطبان از ارکسترهای سمفونیک و ملی آنچنان در این سالها پسرفت داشته که تقریباً ارکستر ملی به یک ارکستر بیخاصیت و بدون مخاطب جدی تبدیلشده است و ارکستر سمفونیک نیز به علت نزول آثار اجرایی و کیفیت رهبری گریزاننده مخاطب جدی و حرفهایست. درنتیجه در این سالها ارکسترهای ملی و سمفونیک تهران به ارکسترهایی هزینهتراش تبدیلشدهاند که تقریباً اگر بودجه حمایتی دولت برای آن وجود نداشته باشد نای سرپا ایستادن ندارند. بماند که تهیه سرود جام جهانی فوتبال موقعیت خاصی بود که به بدترین شکل ممکن از آن بهرهبرداری شد که البته ازایندست رویدادها همیشگی نیست و آوردههای آن نیز برای خوابهای دیگر خرج شده، اما واضح است که در این سالها ارکسترهای ما توانایی کسب درآمد مستقل را نداشته و ندارند؛ ضمن اینکه مردم نیز رغبتی به استقبال از فعالیت ارکسترها نشان نمیدهند.
نه انحلال، نه بهبود
وزارت ارشاد و بنیاد رودکی به علت ماهیت موقت بودن مدیران در پستهای دولتی و درنتیجه دستبهدست شدن ارکسترها در بین مدیران کمتجربه فرهنگی که منجر به نداشتن افق روشن و چشمانداز چند دهساله پیش روی خود هستند همچنین ماهیت موقت بودن تصمیمات اینگونه مدیران نشان داده که در بلندمدت هیچ تعریف و هدفی از داشتن ارکسترها ندارند و درنتیجه برای ارتقا و بهبود آن نمیکوشند و اگر منحلش نکنند(البته در دولت دهم منحل نیز شد) آنها را همینگونه حفظ خواهند کرد: از سر تکلیف و باری به هر جهت!
دیدگاه تان را بنویسید