فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی 

در سال‌های اخیر پای نوع جدیدی از نمایش‌ها با عنوان نمایش‌های موزیکال بر صحنه تاتر باز شده است؛ نمایش‌هایی پر زرق و برق که تصاویری جذاب را عرضه می‌کنند؛ نا‌گفته نماند که بعضا گاهی از اوقات نیز به لحاظ متن ترانه‌ها و دیالوگ‌های بازیگران کم‌کاری و ضعف‌های بی‌شماری به چشم می‌خورد که به رغم هزینه گزافی که مخاطب برای نمایش چنین تئاتری می‌پردازد، انتظار می‌رود چنین سهل‌انگاری‌هایی کمتر نمود داشته باشد. این تئاتر‌های موزیکال که از خیل عظیمی از بازیگران و صحنه‌ آرایی‌های بسیار شگفت‌انگیز برخوردارند، با وجود گرانی نرخ بلیط‌هایشان توانسته‌اند جای خود را در میان مخاطبان به خصوصی باز کنند.  البته لازم به ذکر است نمایش موزیکال «عروس مردگان» نسبت به تئاتر‌های موزیکال دیگری همچون «اولیور توئیست» و ‌«بینوایان» که پیش از آن بر صحنه تئاتر رفته بودند، به لحاظ کیفیت موزیک، صدا‌گذاری، متن اثر، بازی‌های بازیگران نتوانسته به طور صد‌در‌صد رضایت مخاطبان خود را جلب نماید. به عبارتی می‌توان گفت این نمایش از جلوه‌های بصری بسیار بالایی برخوردار می‌باشد و همچون یک موزیک ویدیو پر زرق و برق است، اما به لحاظ درون مایه و کیفیت ترانه‌‌های به اجرا درآمده، دارای ضعف‌های بی‌شماری است؛ ولی باید اذعان داشت تصاویری که به معرض نمایش می‌گذارد بسیار جذاب و دیدنی هستند. اما باید خاطر‌نشان کرد این نمایش در زمره نمایش‌های موزیکال قلمداد نمی‌شود؛ چراکه نمایش موزیکال یعنی استفاده از جملات آهنگین حتی در متن گفتگوی بازیگران مثل همان چیزی که در تئاتر بینوایان یا الیورتویست به کار رفته بود که جای آن به شدت در این نمایش خالی بود. یکی دیگر از ضعف‌های نمایش‌هایی از این دست، کپی صحنه به صحنه و بدون هیچ تغییر و نوآوری از کار اصلی اثر می‌باشد، بطوریکه حتی دیالوگ‌های بازیگران نیز خط به خط از انیمیشن عروس مرده آقای برتون کپی برداری شده که این موضوع تا‌حدود بسیاری به ذائقه مخاطب خوش نمی‌آید.

داستان «عروس مردگان» از آنجا شروع می‌شود که خانواده پسر جوانی به نام ویکتور‌ون‌دورت که دلال ماهی هستند و به تازگی به ثروت هنگفتی دست پیدا کرده‌اند، برای ورود به دنیای اشراف تصمیم می‌گیرند با ویکتوریا، دختر جوان یکی از اشراف‌زاده‌های ورشکسته انگلستان وصلت کنند. اما ازقضا روز پیش از ازدواج برای تمرین مراسم عروسی حوادثی رخ می‌دهد که مراسم تمرین به خوبی پیش نمی‌رود. از اینرو پسر جوان سرخورده راهی جنگل می‌شود تا در تنهایی و آرامش، مراسم را تمرین کند و حین آن انگشتر را در شاخه ظریفی می‌غلتاند و به صورت خیالی از ویکتوریا تقاضای ازدواج می‌کند. غافل از اینکه آن شاخه خشکیده، دست دختر مرده‌ای است که در آن حوالی به امید یافتن عشق حقیقی‌اش پرسه می‌زده است که به‌این‌ترتیب ویکتور پا به دنیای مردگان می‌گذارد.  از منظر روانشناسی می‌توان گفت نکته بسیار جالب این اثر که دقیقا کپی برابر اصل کارتون عروس مرده تیم برتون بوده این است که کودکان با تماشای این نمایش می‌توانند بطور فانتزی با دنیای مردگان آشنا شوند و ذهنیت‌ خویش نسبت به دنیای مردگان را که همواره با ترس و وحشت توام است را تا حدودی تعدیل کنند. مخاطبان این نمایش از کودکان گرفته تا بزرگسالان با تماشای آن در می‌یابند بر‌خلاف تصور رایج، دنیای مرده‌ها سراسر غم، وحشت و تنهایی نیست؛ در‌واقع این دنیای زندگان است که سرد، خالی از شور و نشاط و پر از روزمرگی می‌باشد. این نمایش به مخاطب این نکته را القا می‌کند در دنیای زندگان آنقدر همه چیز خسته‌کننده است که حتی اتفاقات ساده‌ای مثل برگزاری مراسم تمرین عروسی را هم در بوق و کرنا اعلام می‌کنند! مردم در دنیای زنده اصرار دارند همه چیز طبق برنامه پیش برود و به مسائل اساسی مانند عشق برای ازدواج اعتقادی ندارند. برخلاف آن دنیای مردگان پر از شادی، رنگ و آواز است واسکلت‌ها دائما در حال ضرب گیری و رقص و شادی هستند و در این میان کسی از مردن گله‌ای ندارد و وقتی فردی به مشکلی برمی‌خورد، دیگران سریعا از هیچ کمکی مضایقه نمی‌کنند.  از منظر روانشناسی می‌توان گفت این تضاد نمایش داده شده بین دنیای مردگان و زندگان خیلی دوست‌داشتنی و جذاب است چراکه کودکان را همراه با رقص و شادی با مفاهیمی چون مرگ و دنیای مرده‌ها آشنا می‌کند.