در ضرورت ایجاد آرشیو مستندات قطعات موسیقی
لطفاً چارهای بیندیشید!
امیر بکان، آهنگساز و مدرس دانشگاه
مدتی بود که برای تحقیقی به دنبال آثار آهنگسازان ایرانی و بهویژه متقدمین آهنگسازی کلاسیک بودم که به نکته جالبی برخوردم. در این جستجو متوجه شدم که بسیاری از این آثار اصلاً به مرحله اجرا نرسیده است. حتی پس از گذشت شاید شصت سال و بعضاً بیشتر از آن! اینکه بخواهیم به دلایل بیتوجهی به این آثار بپردازیم که مثنوی هفتاد من کاغذ میشود ولی بههرحال باید به این موضوع پرداخته شود و چهبسا که به مذاق عدهای خوش نیاید!
البته در این راه زحمات اشخاصی معدود با هر نیتی که از جامعه نخبه موسیقی کشور نیز هستند جای خرسندی و تحسین دارد، در انتشار و اجرای تعدادی از این آثار، افرادی همانند مایسترو علی رهبری، منوچهر صهبایی، جناب موسوی مدیر محترم نشر ماهور که نقشی به سزا در زنده کردن بخش اعظمی از آثار موسیقی ایرانی داشته همه قابلتقدیر و تحسین است. ولی آیا این کشور نباید یک متولی برای انجام اینگونه امور داشته باشد؟ آیا اصلاً متولیان اصلی و مسئولین موسیقی که اکثراً غیر موسیقیدان نیز هستند دغدغهای دراینباره دارند و یا مشاوران این افراد که اتفاقاً موسیقیدان هستند اصولاً در پی این موضوع و جمعآوری رپرتوار آهنگسازان هستند یا نه؟ یا شاید عمدی در این ماجرا دست دارد!
مدتها قبل سفری به تاجیکستان داشتم و دوست میزبان، مرا دعوت کرد به سالن اپرای شهر دوشنبه برای دیدن یک اپرا و روز پس از اجرا هماهنگ کرد که باهم از کتابخانه ملی موسیقی خانه اپرای دوشنبه دیدن کنیم، کتابخانهای با فراوانی پارتیتور آثار از دوره رنسانس تا معاصر و حتی بر اساس دستهبندی آثار سلو، آنسامبل، ارکستر مجلسی و ارکستر سمفونیک و اپرا و جالبتر بخشی که متعلق به آثار آهنگسازان کلاسیک تاجیکی که بر اساس نوع سبک دستهبندیشده بود از سال 1910 تا دوره کنونی و البته که حجم این تعداد آثار هم قابلتوجه مینمود! حال مقایسه کنیم با کتابخانههای موسیقی کشورمان! کلاً فقط تعدادی از آثار متقدمین موجود است و فقط آن تعداد از آثاری که طی 50 سال پیش در تالار اجراشده که از تعداد انگشتان دودست هم تجاوز نمیکند! و آنهم با این شرایط نگهداری که بسیاری از کاغذهای پارتیتورها بهمحض دست زدن به پودر تبدیل خواهد شد و یا به هم چسبیده شده که جدا کردن آن باعث مخدوش شدن نتها میشود! و آیا اسفبارتر از این هم میشود مگر؟ یعنی ما از کشور تاجیکستان که قبلها بخشی از همین سرزمین بوده هم کمتریم!
البته که نگارنده بهدفعات در دیدار با مسئولین موسیقی کشور این مهم را یادآور شده و همگی نیز تائید نمودهاند ولی دریغ از توجه به این معضل! این کار احتیاج به متولی تخصصی خود دارد و نیاز بهردیف بودجه مشخص و تعدادی عاشق و علاقهمند به جمعآوری این آثار و تبدیل آنها به فایلها و فرمتهای جدید دیجیتال که قابل دریافت نیز باشد، و این میراث شنیداری که جزو فرهنگ موسیقی این سرزمین محسوب میشود را باید چون جان حفظ نمود و به آیندگان منتقل کرد.
دفتر موسیقی وزارت ارشاد، دفتر موسیقی تلویزیون، بنیاد رودکی، انجمن موسیقی ایران، دانشگاه تهران، دانشگاه هنر، دانشگاه آزاد، خانه موسیقی، موزه موسیقی، دفتر موسیقی حوزه هنری، فرهنگستان هنر، کتابخانه ملی ایران، که همگی ردیف بودجه مشخص دارند و هزینههایی بعضاً درست و در خیلی از موارد نادرست برای موسیقی میکنند که به هیچ دردی هم نخواهد خورد! واقعاً چه نهادی از این مجموعهها وظیفه جمعآوری و حفظ میراث شنیداری کشور را دارد؟ اصولاً طی چند سال اخیر که توجه همه این مراکز جلب شده بهنوعی موسیقی عامهپسند و پاپ که این موضوع تغافل به موسیقی کلاسیک و موسیقی ایرانی را در برداشته است! بهعنوان یک موسیقیدان و مدرس موسیقی در دانشگاه تا الان متوجه نشدم که موسیقی در تصمیمسازیهای دولتی آیا مقبول است یا مردود! حرام است یا حلال!، حرمت دارد یا حلیت! غناست یا غیر غنا! اینها موضوعات متداول و نخ نمای حوزه دولتی و حکومتی است که موسیقیدانها را درگیر دور باطل خویش کرده و هنوز هم پس از گذشت چهل سال این دور باطل همچنان ادامه دارد! این واقعاً یک درد برای جامعه موسیقی است که هنوز برای موسیقی بانوان، موسیقی صحنه، نشر موسیقی، سفارش موسیقی، تولید موسیقی، دچار سردرگمی هستیم و البته در این حوالی افرادی از دسته خودیها، با امکانات دولتی و پنهان ازنظرها چرخ مریضی را علم کردهاند و با تولید و اجرای موسیقی آماتوری و خالی از ساختار و محتوا، گوشهای مردم را منحرف و خراب کرده و جای برگشتی هم نیست! و صدالبته درآمدزا برای خود ایشان! فارغالتحصیلهای رشته موسیقی هنوز کار مشخصی ندارند و اکثراً در موسسهها و آموزشگاهها مشغول تدریس هستند و بهسختی امورات خود را میگذرانند و این اواخر اداره مالیات معظم کشور هم با همکاری و همراهی وزارت معظم ارشاد با این بخشنامه جدید تیری خلاص بر پیکر نحیف موسیقی زدند و اصلاً هم حاضر به تجدیدنظر نیستند و مرغ همان یک پای تاریخی را دارد!
تا این حد بیتوجهی و به رسمیت نشناختن هنرمندان موسیقی تا کی! اینهمه بیتوجهی به وضع موسیقی تا کجا میخواهد ادامه پیدا کند؟ ظاهراً متولی موسیقی زیاد داریم ولی خود موسیقی و مسائل روزمره آن مورد غفلت آگاهانه و عمدی قرار میگیرد و حتی برای رسیدن به این هدف برنامهریزی هم میکنند! موسیقیدانان را رودرروی هم قرار میدهند که این پسندیده نیست!
همه ژانرها و سبکهای موسیقی محترم هستند و باید از حمایت برخوردار باشند ولی میبینیم که اینگونه نیست! به همین دلیل است که اکثر موسیقیدانان تحصیلکرده اقدام به خروج از کشور میکنند و این آیا فرار مغزها محسوب نمیشود؟ اصلاً برای متولیان موسیقی کشور مهم نیست که سالانه چه تعداد موسیقیدان از ایران مهاجرت میکنند و بالطبع جای آنان را نمیشود با آماتورها پر کرد و آیندهای برای رشد و شکوفایی موسیقی متصور نخواهد بود! پرداختن به یک نوع موسیقی که هیچ هویت و اعتباری ندارد و برجسته کردن آماتورها چه دستاوردی برای حفظ میراث شنیداری دارد ؟!کار بهجایی رسیده که اکثر بچههای تحصیلکرده باید پشت سر همین آماتورها ساز بزنند تا اموراتشان بگذرد و این جای تأسف دارد! درد و سخن در این موارد بسیار است و هنوز بدنه و مشی حاکمیت تکلیفش با این پدیده مشخص نیست و بیشتر به ظاهرسازی و نمایش میپردازد! والا چرا تکلیف موسیقی و صدای بانوان، نمایش ساز و آموزش موسیقی علمی در رسانه ملی و طرح موضوعات اصلی مبتلابه جامعه موسیقی اعم از اقتصاد موسیقی و گسترش هنرستانها برای آموزش صحیح موسیقی و اجراهای باکیفیت و گسترده موسیقی مطلوب و حمایت از جامعه موسیقی مورد تغافل عالمانه قرار میگیرد؟ این غفلت تا کجا میخواهد ادامه پیدا کند؟ بالاخره باید از یکجا شروع کرد، آثار متقدمین باید جمعآوری شود و نگهداری گردد در یک آرشیو ملی از هر نسخه پایاننامه آهنگسازی آهنگسازان جوان و متأخر با هماهنگی دانشگاههای رسمی موسیقی کشور یک نسخه باید از آن تحویل این آرشیو شود، باید هنرستانهای موسیقی در شهرستانها و مراکز استانها راهاندازی شود و این خیل فارغالتحصیلها برای تدریس در این هنرستانها دعوت شود که هم ایجاد اشتغال است برای این عزیزان و هم شأن والای آنان حفظ خواهد شد، برای آموزش موسیقی علمی در مدارس آموزشوپرورش باید فکر اساسی کرد، همچنین برای مهدهای کودک و کلاسهای پیشدبستانی میشود با همراهی و همفکری اساتید برجسته دانشگاه، برنامهریزی آموزشی کرد تا از کودکی بحث تربیت شنوایی تقویت شود و این کار پایهای کمک میکند به تشخیص موسیقی مطلوب از نامطلوب، اگر به موسیقی توجه دغدغهمدارانه شود خود موسیقی اقتصاد پدیدآورندگان و اجراکنندگان خود را تأمین خواهد کرد و البته باید سالنهای اختصاصی اجرای موسیقی در سرتاسر کشور ساخته شود و با این توجه، موسیقی نواحی و سنتی و کلاسیک و حتی پاپ در جایگاه خود قرار خواهند گرفت و صدالبته اختصاص مارکت به همه گونههای موسیقی و نه ایجاد باند و مافیا در حوزه تولید و پخش و اجرا که راهی است بهسوی بیراهه که بالاخره آیندگان قضاوت خواهند کرد!
اساتید معزز، مسئولین محترم موسیقی ،مشاوران موسیقیدان مسئولین محترم ! لطفاً چارهای بیندیشید!
دیدگاه تان را بنویسید