آسیبشناسی چاپ و تألیف مطالب درسی و نیاز هرساله دانشآموزان به خرید کتاب
سرنوشت کتابهای درسی، سطل زباله است
افسانه فرقدان
بحران نبود کاغذ و قیمت بالای آن، بهعلاوه هزینههای بالای چاپ، صنعت نشر را در ورطه ورشکستگی قرار داده است. در کشوری که آمار سرانه مطالعه بالا نیست، جنگلهایش رو به مرگ نهادهاند و کاغذ و تمام ابزارهای چاپ را از خارج از کشور وارد میکند، چاپ تعداد زیادی کتاب درسی بهعلاوه کتابهای کمک درسی و کتابهای کنکور که بهنوعی بازار سودآوری برای عاملان آن است، به غدهای سرطانی برای صرف هزینههای کلان چاپ و نشر تبدیل شده است. بیشک یکی از عوامل این صرف هزینه کلان برای کتابهای درسی در شروع هر سال تحصیلی، تغییر مطالب کتابهای درسی است؛ عدم کارشناسی دقیق برای تولید محتوا و سلیقهای برخورد کردن با موضوعات درسی دانشآموزان، موجب تغییرات مکرر در کتابها و در نتیجه آن تغییر و چاپ مجدد کتابهای کمک درسی و به تبع کتابهای کنکور شده است؛ تغییراتی که میزان زیادی نیروی انسانی را نیز هدر میدهد و این دور باطل هر ساله تکرار میشود؛ تغییراتی که نتیجهای جز سرگشتگی دانشآموزان و بلاتکلیفی آنان و ریختن پول به جیب سودجویان در مؤسسات آموزشی کنکور به دنبال ندارد. کشوری که به دلیل نداشتن منابع جنگلی و کویری بودن و مشکلات اقتصادی باید برای هر ریال هزینه برنامهریزی دقیق و کارشناسانهای داشته باشد، هر ساله مقدار زیادی کتاب درسی را به زباله تبدیل میکند، بدون اینکه دانشآموزان سال بعد در همان خانواده یا اقوام نزدیک و یا حتی خانوادههای کمبضاعت بتوانند از آنها کتابها دوباره استفاده کنند. هر ساله ۱۳ میلیون و ۵۰۰ هزار دانشآموز در سه مقطع و دوازده پایه تحصیلی مشغول به تحصیلاند و برای این تعداد دانشآموز، ۱۳۸ میلیون جلد کتاب چاپ شده و بهموقع و بدون تأخیر در اختیار آنان قرار گرفته است. سال قبل هم آمارها تقریباً همین بود و سالهای پیشتر نیز آمار به همین ترتیب بوده است. با این آمار، همه ساله تقریباً این تعداد کتاب درسی چاپ و در میان دانشآموزان توزیع یا بهتر است بگوییم به آنها فروخته میشود و مبلغی از درآمد خانوادهها را به خود اختصاص میدهد.
هر ساله با از راه رسیدن کتابهای جدید، با تصویرهای تازه و تغییرات در مطالب آن، حتی در حد تغییر بیهوده یک درس، دانشآموزان مجبور میشوند که کتاب نو تهیه کنند و کتابهای سال گذشته را بدون دلیل و بهعنوان کالایی تاریخ مصرف گذشته به دور بیندازند
جنگلها رو به پایان هستند
بدون تردید چاپ و آمادهسازی این همه کتاب درسی، کاری بسیار دشوار، حجیم، وقتگیر و هزینهبر است، اما تکرار همه ساله این کار، عجیب نیز هست و عجیبتر از آن، دور ریختن یکباره آن همه کتاب در پایان سال تحصیلی بدون بهرهگیری مطلوب از آنها و تکرار همه ساله این چرخه مضحک است. نکته جالبتوجه و قابلتأکید این است که با اینکه برای چاپ این کتابها بهترین کاغذ و مرکب و چسب استفاده میشود، اما همه آنها یک بار مصرف بوده و بعد از اتمام سال تحصیلی به کلی دور ریخته شده و در بهترین حالت، راهی مراکز بازیافت میشوند. این میزان از انرژی و کاغذهایی که نتیجه قطع درختان است، میزان زیادی زمان برای کارشناسی محتوای درسها، صرف این همه وقت و انرژی و هزینه و ماد اولیه و تحمل آن همه زحمت برای چاپ، بالغ بر 30 میلیون جلد کتاب یک سال مصرف، واقعاً بهتآور است و هیچ توضیح منطقیای برای آن وجود ندارد. بنا به اظهارات مسئولان کتابهای درسی، برای اینکه کتابهای درسی بهموقع در اختیار دانشآموزان قرار بگیرد، کار چاپ، در تمام ایام سال بدون وقفه انجام میشود. روزانه ۳۵۰ هزار جلد کتاب در حال چاپ است و ۱۲۰ نفر در دو شیفت بهصورت ۲۴ ساعته مشغول کار هستند تا کتابهای درسی سال آینده بهموقع آماده شود. در آستانه سال تحصیلی، حجم کار، بیشتر و بیشتر شده و فعالیت کارکنان، ۲۴ ساعته بوده و در طول شبانهروز در دو شیفت به چاپ و آمادهسازی کتابهای درسی میپردازند. در چنین روزهایی تعداد کتاب چاپ شده حتی روزانه به ۵۰۰ - ۶۰۰ هزار جلد نیز میرسد تا کولهپشتی دانشآموزان به موقع پر از کتاب شود. پدیدهای که در هیچ کشور دیگری اتفاق نمیافتد. برای چاپ کتابهای درسی سالانه ۲۵ هزار تن کاغذ نیاز است و کاغذ مورد استفاده برای این منظور عمدتاً خارجی است و از شرکتهای چندملیتی اروپایی خریداری میشود.
بنا به اطلاعات موثق، مواد و چسب کتابهای درسی از ایتالیا وارد میشود. به اعتقاد مسئولین چاپخانه، تفاوت بسیاری میان چسب ایتالیایی و چسب ایرانی به لحاظ استقامت وجود دارد. اما در اینکه تمام کتابهای درسی با هر اسم و عنوان و محتوا و با هر میزان کیفیت و استحکام، همزمان با اتمام سال تحصیلی، راهی سطلهای زباله میشوند، شکی نیست؛ ولی انگار بیان این واقعیت، به درک فاجعه کمکی نمیکند و کسی نسبت به سرنوشت نهایی این همه محصول فرهنگی و هدر رفتن این ثروت هنگفت نگران نیست. بنابراین شاید بیان مسئله بهصورت جزئی به درک مسئولان این حوزه کمک کند. برای این کار، کافی است آمار دانشآموزان را به تفکیک دوره تحصیلی بررسی کنیم.
دانشآموزان باید یاد بگیرند که کتاب را از کالاهای لوکس یا اسباب بازیها متمایز بدانند و به خریدن کتاب نو اصراری نداشته باشند
آماری که در ایران شگفتی به بار آورده است
امسال مدارس کشور پذیرای ۱۳ میلیون و ۵۰۰ هزار دانشآموز است که از این تعداد، تقریباً ۸ میلیون نفر در دوره ابتدایی، ۳ میلیون نفر در دوره اول متوسطه و ۲/۵ میلیون نفر در دوره دوم متوسطه مشغول به تحصیل هستند. آموزش زبان و ادبیات فارسی با عناوین کمابیش مشابهی (مانند؛ بخوانیم، بنویسم، فارسی، نگارش فارسی، ادبیات فارسی، زبان فارسی و...) در برنامه درسی تمام پایههای تحصیلی - از پایه اول تا دوازدهم - گنجانده شده و هر دانشآموزی، یک جلد کتاب با یکی از این عناوین را دارد و میتوان گفت که ۱۳ میلیون و ۵۰۰ هزار جلد از این کتابها در پایان سال تحصیلی، دور انداخته شده و راهی سطلهای زباله میشوند و در بهترین حالت سر از مراکز بازیافت درمیآورند. آموزش ریاضی هم تقریباً همین حالت را دارد و از پایه اول ابتدایی تا پایان تحصیلات متوسطه جزء برنامه آموزشی بوده و دانشآموزان تمام رشتههای دوره دوم متوسطه حتی آنهایی که رشته تحصیلیشان علوم تجربی و ریاضی نیست، ناگزیر از خواندن این ماده درسی هستند. به این ترتیب ۱۳ میلیون و ۵۰۰ هزار جلد کتاب درسی ریاضی هم به سرنوشت کتابهای درسی فارسی دچار خواهند شد. کتاب درسی دینی هم با عناوین مختلفی (از قبیل هدیههای آسمان، پیامهای آسمانی، دین و زندگی و...) از پایه دوم ابتدایی تا پایان دوره دوم متوسطه جای ثابتی در برنامه آموزشی داشته و هر دانشآموز یک جلد از این کتاب را در کولهپشتی خود دارد. پس بیشاز ۱۳ میلیون جلد کتاب دینی هم در پایان سال تحصیلی راهی سطلهای زباله و در خوشبینانهترین حالت، راهی مراکز بازیافت خواهند شد.
عدم کارشناسی دقیق برای تولید محتوا و سلیقهای برخورد کردن با موضوعات درسی دانشآموزان، موجب تغییرات مکرر در کتابها و در نتیجه آن تغییر و چاپ مجدد کتابهای کمک درسی و به تبع آن کتابهای کنکور شده است
سقوط آمار سواد در ایران
حال این پرسش مطرح میشود که چرا با صرف چنین هزینهای، تنها یک سال را به کارشناسی درست کتابهای درسی اختصاص نمیدهند تا مطالب مورد نیاز دانشآموزان کاربردیتر و اصولیتر در اختیار آنها بگیرد و تاریخ مصرف این مطالب بهزودی سر نرسد؟ هر ساله با از راه رسیدن کتابهای جدید، با تصویرهای تازه و تغییرات در مطالب آن، حتی در حد تغییر بیهوده یک درس، دانشآموزان مجبور میشوند که کتاب نو تهیه کنند و کتابهای سال گذشته را بدون دلیل و بهعنوان کالایی تاریخ مصرف گذشته به دور بیندازند. تاریخ مصرفی که به قیمت صرف میزان زیادی از بودجه خانوادهها تمام میشود؛ تاریخ مصرفی که استفاده این کتابها توسط دانشآموزان کمبضاعت را غیرممکن میکند، درحالیکه میتوانست میزان زیادی از بار هزینه تحصیلی را از دوش آنها بردارد تا حداقل تعداد بیشتری کودک از نعمت سواد برخوردار شوند. همانطور که گفته شد، به این هزینهها باید کتابهای کمک درسی مدام در حال تغییر و کتابهای کنکوری را که بهسرعت از رده خارج میشوند نیز اضافه کرد. در حال حاضر سرعت افزایش قیمت کاغذ و رشد 22 درصدی آن زمینههای نگرانی حذف کامل کتاب از سبد ایرانیان را فراهم کرده است. ادامه چنین شرایطی، روند ترک تحصیل کودکان و افزایش آمار بیسوادی و به تبع آن سقوط در نمودار پیشرفت فرهنگ و اقتصاد و جامعه، صنعت وسیاست را در پی خواهد داشت. از دیگر سو، نهادینه شدن فرهنگ استفاده از کتاب سالمی که در سال گذشته توسط فرد بزرگتر در خانواده و یا اقوام مورد استفاده قرار گرفته، ضروری به نظر میرسد. دانشآموزان باید یاد بگیرند که کتاب را از کالاهای لوکس یا اسباب بازیها متمایز بدانند و به خریدن کتاب نو اصراری نداشته باشند. دانشآموزان باید یاد بگیرند که نگاهشان را نسبت کتابهای درسی یا غیردرسی تغییر دهند و به آن بهعنوان کالای باارزش بنگرند و به محتوایات آن تکیه کنند، نه اینکه صرفا در شروع سال تحصیلی کتابی نو در دست بگیرند. اما نکته دیگر، تعداد زیاد کتابهای درسی در ایران است که هر ساله هم با ابتکارات بیدلیل و بیهدف، رو به افزایش است. روندی که تنها نتیجهاش سنگینتر کردن کولهپشتی دانشآموزان و حمل و نقل هر روزه آنها و در نتیجه ایجاد مشکلات ستون فقرات و استخوان برای دانشآموزان است که نهتنها از دوران کودکی گریبان آنها را میگیرد، بلکه در سالهای بعد از آن نیز حادتر خواهد شد. اگر پیشتر به این مسئله مهم پرداخته نشده، اکنون گرانی حیرتآور کاغذ باید سازوکار چاپ کتابهای درسی را دستخوش تغییرات اساسی کند، در غیر این صورت عواقبی به مراتب بدتر در انتظار کلیت جامعه خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید