فیلمی انسانی درباره خانوادههای ایرانی
«به دنیا آمدن»، بهاندازه و بهنگام
ایمان عبدلی
فرهاد و پری به میانسالی رسیدند و حالا سر بچهدار شدن یا نشدن اختلافنظر دارند. این هسته مرکزی داستان فیلم «به دنیا آمدن» است که البته با تاخیر اکران شد. دلیل تاخیرِ اکران مشخص نیست اما احتمالا فیلم برای پخش حلقه وصلی با مافیای اکران نداشته! در هر صورت فیلم محسن عبدالوهاب (دستیار سابق رخشان بنیاعتماد)، فیلم اتمسفر و فضاست، یعنی اصولا از چنین فیلمهایی بهویژه در سینمای ایران توقع حرکت نداریم، پس اگر فیلمساز تعمدا فقط در پی شخصیتپردازی دو کاراکتر اصلیِ ماجراست و یا به مکانها توجه میکند، در واقع منطبق بر نیازهای فیلمنامهاش حرکت میکند.
البته اصولا محسن عبدالوهاب الگوی فیلمسازی رخشان بنیاعتماد را عملی میکند، مثلا نگاه کنید به «گیلانه». فیلم ظاهرا از یک داستان کمحجم بهره میگیرد و سکون دارد، اما داستان بیشتر از این که در طول حرکت کند به عمق میرود. حالا همان الگو تولیداتی چون «لطفا مزاحم نشوید» و یا «به دنیا آمدن» را به سینمای ما عرضه میکند. اینها را به مثابه هشدار نوشتم، یعنی این که اگر مثلا از تماشای فیلمی چون «متری شش و نیم» لذت میبرید، دلیلی ندارد که فیلمی چون «به دنیا آمدن» هم برای شما لذت بیاورد.
این مقدمه فرامتنی اما یک زیرشاخه دیگر هم دارد، درباره فیلمی حرف میزنیم که تا حد قابلقبولی اندازه نگه داشته، به عبارت دیگر عبدالوهاب موفق میشود روی سوژه درست و بهنگامش به اندازه تمرکز کند. این از معدود دفعاتی است که یک فیلم با برچسب اجتماعی تلاش نمیکند تمام معضلات را روی داریهاش بریزد. نوعی سینمای ژورنالیستی کمبنیه که میخواهد در نود دقیقه همه حرفهای جامعه پر از معضل ایران را بزند. طنز قضیه اینجاست که غالبا نمیتوانند حتی یک حرف را هم درست بزنند و از فیلمهای این چنینی تصاویری کاریکاتوری و یا شکنجهگر در ذهن داریم.
«به دنیا آمدن» اما درباره مسالهای است که نزاع بر سر آن کم نبوده؛ فرزندآوری، عدهای آن را به صلاح کشور میدانند، چون معتقدند بنیه خانواده را تقویت میکند، منجر به جمعیتسازی میشود و البته عمل انگیزشی است، موافقان فرزندآوری البته به مفهوم خانواده به شکل سنتی آن توجه میکنند، مخالفان اما تمام مسائل را ارجاع میدهند به معضلات ریز و درشت موجود در جامعه و عملا و علنا فرزندآوری را غیرممکن میدانند و معتقدند آش را شورتر میکند. حضور نمادین زن و شوهر فیلم که این دو نگاه را به شکلی(تقلیلیافته) نمایندگی میکند، موقعیتسازی درست فیلمنامهنویس است، همین موقعیتسازیهای درست را در زوج جوانتر داستان که انگار آینده کاراکترها را ترسیم میکند، میبینیم.
کیان و گُلی در واقع شاید فرزندان فرهاد و پری هستند، آن چه که قرار است بر سر نسل بعدی بیاید. از همین جا پل میزنم به مفهوم «پایان باز» در سینمای ایران که پس از توسعه سینمای فرهادی دچار سوءتفاهم و بعدتر دستمایه شوخیهای بسیاری شد که هر کسی هر پایان وِل و نه رهایی را باز تفسیر کرد.
«به دنیا آمدن» درباره مسالهای است که نزاع بر سر آن کم نبوده؛ فرزندآوری، عدهای آن را به صلاح کشور میدانند، چون منجر به جمعیتسازی میشود و عدهای دیگر با اشاره به معضلات ریز و درشت موجود در جامعه، عملا و علنا فرزندآوری را غیرممکن میدانند
درباره کلیت «به دنیا آمدن»، نوعی تعلیق، نه معنای سردرگمی، بلکه به معنای اجازه برای تفسیر در ذهن مخاطب را میبینیم. تماشاچی فیلم میتواند تنفس کند، فکر کند و خودش را جای کاراکترها بگذارد، کاشت خرده داستان کیان و گلی از همین جهت و در همین راستا در فیلمنامه گنجانده شده که مخاطب به سمت پری نیافتد و آیندههایی دیگر را هم متصور شود.
این همه از فیلمنامه گفتم و نوشتم بد نیست کمی هم به نقش دوربین در روایت «به دنیا آمدن» اشاره کنم، جایی که قطعهای سریع یا همان کاتها، ذهنیت درگیر دو کاراکتر اصلی را روی تصویر بازنمایی میکند، درواقع باید برگردیم به بحث ابتدای متن، همان که از فیلم ساکن یا فیلم اتمسفر گفتیم، حالا چنین فیلمی که در ذهن میگذرد چگونه میتواند از لحاظ بصری دچار یکنواختی نشود؟ با همین تمهیدات، برشهای سریع و تحرک دوربین روی دستی که تنش نه، اما حرکت ایجاد میکند و درواقع ذهن فرهاد و ذهن مشوش پری را برای ما تصویر میکند. بد نیست موقعیت فیلم را به لحاظ فکری هم سنجه کنیم، «به دنیا آمدن» یک فیلم کاملا مدرن است، اگر مدرنیته را براساس مظاهر آن سطحی تصور نکنیم (همان تفکر رایج در سینمای به اصطلاح کمدی ایرانی) فیلم عبدالوهاب در نقطه مقابل چنان سینمایی است، فیلمی البته به غایت انسانی.
دیدگاه تان را بنویسید