شهری با قدمت ۷۰۰۰ سال و آبوهوای کوهستانی و کویری
زیر نور ستارههای کاشان
پگاه دهدار ، راهنمای گردشگری
اوایل اردیبهشتماه، شهرهای مختلفی را که برای سفر یک هفتهای مناسب باشد، بررسی کردم و نهایت کاشان را برگزیدم.
سفری یک هفتهای با تمام جزئیات را برنامهریزی کردم و آماده رفتن بودم که اتفاقی افتاد و همه چیز به ناگهان برهم ریخت. مشکلی که پیش آمده بود تمام انرژی و ذوق و شوق مرا برای این سفر از بین برده بود...
به خودم نهیب زدم که اتفاقات و مشکلات همیشه هستند و باید در قبال آنها برخورد مناسبی داشته باشم.
با هتلها و اقامتگاههای بومگردی زیادی در کاشان برای رزرو صحبت کردم تا آنکه بالاخره یکی از آنها برای دو شب توانست یک اتاق یک تخته برایم کنار بگذارد و وقتی خیالم از بابت هتل آسوده شد بلیط اتوبوس خریداری کردم...
اتوبوس با تاخیری یک ساعته حرکت کرد. شبرو بود. صبح با صدای بارانی که به دل کویر فرود میآمد بیدار شدم و متوجه شدم به نزدیکی کاشان رسیدهام. ساعت حدود هشت صبح بود که به کاشان رسیدم و با دعوت یکی از همکاران و دوستانم برای صرف صبحانه به اقامتگاه بومگردیشان رفتم.
بعد از صرف صبحانه و هم صحبتی با دوستان و همکاران به هتل محل اقامت خودم رفتم و به دلیل اینکه ساعت تحویل اتاقها 14 است فقط چمدانم را تحویل امانات هتل دادم و خود نیز برای گشت و گذار به داخل شهر رفتم...
اولین مکان، مسجد آقابزرگ
اولین مکانی که بازدید کردم مدرسه و مسجد آقا بزرگ بود که تنها چند صد قدم با هتل محل اقامت من فاصله داشت...
این مسجد که برای تحصیل طلاب در زمان قاجار ساخته شده دارای زیباییهای زیادی هست و یکی از جالبترین ویژگیهای آن بودن میخهای در نفیس آن به تعداد آیات قرآن است.
برای توضیح بیشتر بد نیست اشاره کنم که این بنا یکی از آثار زیبا و باشکوه دوره قاجاریه و پادشاهی محمد شاه قاجار است، و به سبک مدرسه چهارباغ و صدر شهر اصفهان ساخته شده مسجد و مدرسه ای است که از نظر استواری و استحکام تا به امروز وضعیت مناسبی دارد. ساختمان مسجد و مدرسه آقا بزرگ با هزینه و سرمایه شخصی حاج محمد تقی خانبان در نزدیکی بقعه خواجه تاجالدین و محلهای که به نام خیابان آقابزرگ است و از خیابان فاضل نراقی کاشان انشعاب پیدا می کند، واقع شده است که در حقیقت در محدوده بافت تاریخی و ساختار کهن شهر قرار دارد. این بنای عهد قاجار پس از مدت هشت سال سرانجام در سال ۱۲۶۵ ساخت آن به پایان رسید.
این مجموعه شامل صحن مرکزی، شبستانها، سردر و هشتی ورودی و مقصوره است. اما مدرسه آقا بزرگ دارای بادگیرهایی است که نشانگر بکارگیری عناصر اقلیمی است. گنبدخانه مسجد به روی ۸ پایه بزرگ قرار گرفته که در طرح مسجدهای قدیمی کشورمان قرار گرفتن گنبد به روی پایههای آزاد به ندرت مشاهده می شود. این طراحی علمی و معماری دقیق سبب ایجاد هوای خنک در محوطه گنبدخانه در فصل گرما و تابستان داغ مناطق کویری شده که دقت و هوشمندی طراحان و معماران مسجد را میرساند.
زیبا و شکوه یک خانه تاریخی
بعد از مسجد آقا بزرگ نوبت به یکی از مشهورترین خانههای تاریخی کاشان رسیده بود.
این خانه علاوه بر زیبایی و شکوهی که دارد به دلیل دارا بودن بادگیرهای منحصر به فردش بسیار محبوب و مشهور است و در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ از نظر محبوبیت جاذبه توریستی به انتخاب برتر یونسکو رسید.
مالک این خانه حاج سید حسن نطنزی بوده که روزی عاشق دختر حاج سید جعفر طباطبایی میشود و حاج طباطبایی برای او شرط میگذارد اگر خانهای در حد و شان خانه طباطباییها بسازد با ازدواج وی با دخترش موافقت میکند و بدین گونه شد که حاج سید حسن نطنزی این خانه زیبا را با نقاشیهایی که زیر نظر کمالالملک طراحی و اجرا شده بود ساخت و به عقد دختر طباطباییها در آمد.
بعد از بازدید از خانه رویایی و پر از عشق بروجردی نوبت به خانهی پدری عروس خانم، یعنی خانه طباطباییها رسید.
خانهای بسیار زیبا و با شکوه با حیاط و اندرونی و بیرونیهای بسیار...
ظهر شده بود و گرسنه بودم. برای صرف ناهار خانه تاریخی عباسیان را انتخاب کردم تا هم خانهی تاریخی دیگری در کاشان را بازدید کنم و هم غذاهای محلی کاشان را امتحان کنم.
قسمتی از خانه عباسیان به کافیشاپ، شربتخانه و رستوران تبدیل شده و یکی از بهترین انتخابهایی بود که میتوانستم داشته باشم.
هوا که تا آن زمان آفتابی و مانند تابستان بود بعد از شروع شدن باران به شدت سرد و کاملا زمستانی شد.
بعد از ناهار و در باران به موزه اسباببازی و عروسکها رفتم. موزهای که میتوان ساعاتی را فارغ از زندگی روزمره شد و به دنیای زیبایی کودکی بازگشت. عروسکها و اسباببازیهای موزه از زمان ایران باستان تا زمان معاصر و همچنین ملل را شامل میشد که جذابیت آن را دو چندان میکرد.
بعد از بازدید از موزه عروسکها باران قطع شد و در هوای مطبوع بعد از آن به حمام سلطان امیر احمد رفتم.
حمام قاجاریای که نقاشیها و کاشیکاریهای بسیار زیبایی دارد و از آن زیباتر شاید به نوعی پشت بام این حمام باشد که نمایی ۳۶۰ درجه از کاشان دارد و روی پشت بام نورگیرهای این حمام قراردارند و محبوب بسیاری از عکاسان و گردشگران است.
من هم مانند همه کسانی که به کاشان سفر میکنند دقایق زیادی را بر روی پشتبام این حمام گذراندم و از نسیم خنکی که وزیدن گرفته بود و صدای گنجشکهایی که بعد از باران به هیاهو آمده بودند لذت بردم.
عصر شده بود و بعد از بارانی که آمده بود کمی احساس خستگی و سرما میکردم. پس به هتلم رفتم و اتاقم را تحویل گرفتم. هتل من مثل اکثر هتلهای کاشان خانهای قاجاری بود که بازسازیاش کرده بودند و به همین خاطر اتاقم هم سبک و سیاق سنتی و قدیمی داشت که برایم بسیار خوشایند بود. سقفی بلند و هلالی شکل، با دربهای چوبی و شیشههای رنگی...
بعد از کمی رسیدگی به کارهایم همانطور که به غروب آفتاب از میان شیشههای رنگی درب اتاقم چشم دوخته بودم ساعاتی به خواب رفتم.
وقتی بیدار شدم ساعت 9 شب شده بود و دلم نمیخواست حالا که تنها دو روز در کاشان هستم وقتم را به ماندن در هتل بگذرانم. این شد که پس از پرس و جو متوجه شدم خیابانی که منتهی به باغ فین میشود یعنی خیابان امیرکبیر؛ یکی از پاتوقهای شبانهی مردمان این شهر است و در آنجا آش سنتی کاشان به همراه باقالی میفروشند.
پس با تاکسی تلفنی به آن جا رفتم و پس از کمی قدم زدن در نزدیکی باغ فین آش خوشمزه کاشانی را امتحان کردم و مجدد به هتل بازگشتم.
وقتی به هتل رسیدم بعد از کمی استراحت، به حیاط رفتم و بر روی میز و صندلی چوبی که قرار داشت نشستم و تک شمعی که بر روی کیک کوچک کارخانهای روشن کرده بودم در دل سکوتی که هتل و شهر غرق آن شده بود و زیر نور ماه و صدها ستاره؛ پس از آرزو، فوت کردم و اینگونه شد که بیست و چهارمین شمع زندگی من در همانجایی خاموش شد که دوست داشتم. در سفر.
تپههای سیلک
روز دوم سفرم را با تپه باستانی سیلک آغاز کردم و شانس و افتخار این را داشتم که هم صحبتیای با آقای اعتماد داشته باشم. کسی که مرمت را از کودکی نزد گریشمن فرانسوی بزرگ آموخته بود و برای تپه سیلک زحمتهای فراوانی کشیده بود.
تپههای سیلک کاشان تاریخچه ای دور و دراز دارد، حدود ۵ هزار سال قبل مردم غار نشینی که در فلات ایران زندگی می کرده اند به خاطر تغییر اکو سیستم و شرایط آب و هوایی تصمیم گرفتند تا به سمت دشت ها بروند چون شرایط در دشت ها از نظر وجود مزرعه بهتر بود آن ها این کار را انجام داده و برای همیشه به دشت ها روی آوردند و بعد از آن هم کم کم عصر پیشرفت شروع شد. باستانی شناسان در این مورد کند و کاوهای زیادی انجام داده اند و به این نتیجه رسیده اند که قدیمی ترین مردم دشت نشین در واقع همان مردمی بوده اند که در جایی به نام سیلک در نزدیکی کاشان زندگی میکرده اند. تاریخچه آن ها به ۷ هزار سال پیش می رسد.
جالب است بدانید که تپههای سیلک در واقع عبادتگاه مردم باستان بوده است و مانند بسیاری از سازههای مذهبی دیگر آن زمان شکلی هرمی داشته است، این تپه ها از گل رس و سفال ساخته شده اند. باید بدانید حتی تا یک قرن پیش هم کسی از وجود چنین تمدن بزرگی اطلاعی نداشت، تا این که حدود ۸۰ سال پیش بعد از سیلی که در زمینهای کشاورزی کاشان رخ داد، این منطقه ی تاریخی بیرون افتاد. در جریابن این نمایان شدن، باستانی شناسان و دانشمندان و محققان به این منطقه رفتند تا اطلاعات بیشتری در مورد ان به دست بیاورند و بعد از حفاریهایی که انجام دادند تعداد زیادی اشیای سفالی مربوط به آن زمان و تعدادی از ابزارهایی که در آن دوران بین مردم سیلک استفاده می شده است و رواج داشته است را پیدا کردند.
غنای فرهنگی و تاریخی این منطقه و به دست آمدن اشیای پر ارزش در آن باعث شد تا طبق معمول افراد سودجو و کلاهبردار هم پایشان به این منطقه باز شود. افراد غارتگر این گنجینههای پر ارزش و گرانبها را که مربوط به کشور است به یغما بردند و به دلالان عتیقه جات فروختند و بسیاری از این اشیا که نه فقط متعلق به کاشان بلکه متعلق به همه ی مردم ایران است و نمادی از تاریخ کهن کشور هستند از ایران خارج شدند.
همه این اتفاقات وحشتناک که «افراد تهی از فرهنگ» عامل آن بودند باعث شد تا شخصی غیر ایرانی در خارج از کشور دلسوز شود و برای نجات بقیه ی آثار پر ارزش به ایران بیاید. این شخص کسی نبود جز رومن گیرشمن که یکی از باستان شناسان برجسته ی موزه لورر پاریس است. گیرشمن کارهای زیادی را در تپههای سیلک کاشان انجام داد تا بتواند این میراث تاریخی را حفظ کند اما متاسفانه حتی تا سال ۱۳۸۰ هم نه تنها او چندان جدی گرفته نشد بلکه حتی بعضی از زمینهای سیلک به زمینهای کشاورزی تبدیل شد! متاسفانه حتی تا به امروز هم این تپههای تاریخی بی مهریهای زیادی دیده اند و بسیار مورد تخریب قرار گرفته اند.
حمام تاریخی خان و تیمچه امینالدوله
بعد از تپه سیلک به دل بازار سنتی کاشان رفتم و در میان حجرهها و مغازههایش ساعتها قدم زدم.
از حمام تاریخی خان و همینطور تیمچه امینالدوله که در بازار قرار دارند بازدید کردم و برای ناهار بازهم به خانه تاریخی عباسیان بازگشتم و کوفته سماقی که یکی از معروفترین غذاهای سنتی کاشان است را سفارش دادم. کوفتههای گوشتیای که در سسی مخلوط از رب انار و سماق بودند و طعمی ترش داشتند...
بعد از صرف ناهار به سراغ قلعه جلالی و حصار سلجوقی رفتم. شکوه و عظمت این حصار بینظیر بود و از بالای آن میشد نمایی ۳۶۰ درجه از کاشان داشت و خانه بروجردیها و بسیاری از جاذبههای دیگر کاشان را از فراز آن دید.
بعد از قلعه جلالی و حصار سلجوقی به خانه تاریخی کاج رفتم که این روزها قسمتی از آن به موزه مردمشناسی کاشان تبدیل شده است. مثل همهی خانههای کاشان؛ خانهای قاجاری و بسیار زیبا و دلفریب با چال حیاط و در و پنجرههای چوبی و شیشههای رنگی...
بعد از بازدید از این خانه و کمی رویاپردازی در اتاقهایش به هتلم بازگشتم و پس از تحویل گرفتن چمدانم راهی ترمینال و پس از آن جاده به قصد بازگشت به منزل شدم...
دیدگاه تان را بنویسید