واکاوی برپایی نمایشگاههایی پرسشبرانگیز از یک فیلمساز
جابهجا کردن صندلیهای شاکی و متشاکی
نمایشگاه جدید تهمینه میلانی پیش از موعد تعطیل شد
بهروز فائقیان
جعل، تقلب و کپیبرداری در عرصه هنرهای تجسمی امری نوظهور به شمار نمیآید، اما اشکال و نحوه بروز آن دستکم در فضای هنری ایران تظاهراتی شگفتانگیز و غافلگیرکننده یافته است. تا آنجا که در تاریخ هنر 500 سال گذشته جهان و در عرصه هنرهای تجسمی سراغ داریم، جاعلان آثار هنری اغلب خود هنرمندانی چیرهدست بودهاند که تشخیص اصالت و یا عدم اصالت آثارشان نیاز به بررسیهای کارشناسان خبره آثار هنری داشته و در بسیاری اوقات تحسین آنان را از دقت عمل و حساسیت هنری جعلکنندگان به دنبال داشته است. بر این اساس احساس عمومی علاقهمندان و مخاطبین آثار تجسمی به این «هنرمندان در سایه» آمیختهای از سرزنش و تحسین توامان بوده است. اما نمونههای نوعی بعضی از قلبکنندگان آثار تجسمی در این سالها به شکلهایی اساساً دیگرگون بروز میکند و جعلکننده اثر هنری با معیارهایی کاملاً متفاوت پای به این عرصه میگذارد. سهلانگاری، ناتوانی در اندازه پایینترین سطح اجرای هنری و بیاعتنایی به شعور مخاطب تنها بخشی از خصلتهای رفتاری چنین افرادی است که درنهایت با پرخاشگری و فرافکنی همراه میشود. شاید ضرورت نخستین این باشد که زمینههای بروز چنین ناهنجاریهای آشکاری در عرصه هنرهای تجسمی کشور را پیش از هر موضوع دیگری مورد توجه قرار دهیم، اما قبل از آن لازم است یکی از تازهترین مصداقهای بروز این ناهنجاریها را مرور کنیم.
واقعهنگاری یک رخداد پرهیاهو
تابستان سال 97 بود که تهمینه میلانی کاملاً بیمقدمه و ناگهان خبر از برگزاری یک نمایشگاه از نقاشیهایش در گالری ایوان تهران منتشر کرد. این نمایشگاه که عنوانش «فیلمهایی که نساختم» بود، پیش از گشایش با هشتگ «گالری جای شما نیست» از سوی نقاشان و هنرمندان مورد اعتراض قرار گرفت و پس از گشایش نیز به دلیل اتهام به کپیکردن از اثر «جنی میلیهوف» متوقف شد. نامحدود بودن دامنه اطلاعرسانی در دنیای دیجیتال موجب شد تا میلیهوف هنرمند روستبار خود نیز در جریان این اتفاق قرار بگیرد. امری که واکنش صریح او را به دنبال داشت که در صفحه مجازی خود نوشت: «فردی سرشناس نقاشی من را کپی کرده و قصد فروش آن را دارد». این هنرمند در ادامه از این که این موضوع به او اطلاع داده شده و بعدتر از افرادی که موجب تعطیلی این نمایشگاه شدند، تشکر کرد. دفاعیات دمدستی تهمینه میلانی در این ارتباط از دو جهت به فریب افکار عمومی تعبیر شد؛ یکی استدلالهای ناشیانه که نشان از بیاطلاعی محض او از ماهیت تولید اثر تجسمی بود و دیگر فرافکنی واقعیت. یکی از اولین واکنشهای میلانی در پی اعتراضات نمایشگاه سال گذشته این بود: «آن اثر نقاشی را که میگویند کپی است من در استیکرهای فیسبوک دیده بودم و در خاطرم مانده بود». به گفته میلانی، او برای میلیهوف نوشته که قصدش کپی نبوده و صرفاً ناخودآگاهش الهامبخش این اثر بوده است. توضیح بیشتری لازم نیست تا مخاطب آگاه هنرهای تجسمی بداند چنین استدلالهایی تا چه اندازه بیپایه به نظر خواهد رسید. تعطیلی این نمایشگاه اما دامنه نزاعی بیمعنی را از سوی این فیلمساز گستراند و او مدتی بعد در اقدامی حیرتانگیز از معترضان به نمایشگاهش در مجامع قضایی شکایت کرد. شاید این بخش از اقدامات تلافیجویانه او در ارتباط با اعتراضاتی که در مقابل نمایشگاه او صورت گرفت، حیرتانگیزترین بخش ماجرا باشد؛ اینکه چگونه و با توسل به نفوذ و ارتباطات خاص میتوان به جابهجا کردن صندلیهای شاکی و متشاکی فکر کرد. اما حتی کار به اینجا هم ختم نشد و نمایشگاه دوم تهمینه میلانی با عنوان «آن دیگری» از ششم اردیبهشت 98 این بار در گالری آریانا برپا شد. این نمایشگاه با نمایش 40 تابلو نقاشی اگرچه در سکوتی خبری در گالری آریانا افتتاح شد، اما از نظرها دور نماند. نمایشگاهی که نهتنها همچنان تعدادی از آثار نمایشگاه پیشین میلانی را دربرداشت، درنهایت حیرت حاوی کپیبرداریهای بیشتری از چند هنرمند دیگر هم بود. این نمایشگاه در ابتدا اعتراض یک فارغالتحصیل هنرهای زیبای دانشگاه تهران را درخصوص تشابه اثری در این نمایشگاه با آفریده او در پی داشت. در ادامه و با جستجوهای افشین پرورش، روزنامنگار هنری، پای آثاری از «متئو آرفانوتی» و «پاسکال کمپیون» هم به میان آمد که در این نمایشگاه ردپاهایی انکارنشدنی را از آنها میشد دید. اما همزمان با بالا گرفتن اعتراضات هنرمندان و تماسهای مکرر آنها با دفتر امور تجسمی وزارت ارشاد، مدیران گالری آریانا این بار تصمیم به تعطیلی بیسروصدا و زودتر از موعد این نمایشگاه گرفتند؛ هرچند هرگز نمیتوانیم مطمئن باشیم این پایان ماجرا باشد.
نزدیک به یک دهه است که افشای جعل آثار هنرمندان معتبر ایرانی و ارائه آنها در حراجیهای بینالمللی از جمله حراج آثار هنری «کریستیز» اعتبار پیشین هنر ایرانی را تا اندازه زیادی دچار خدشه کرده است
زمینههای بروز پدیده جعل در هنرهای تجسمی
اینکه پدیدههای ناهنجاری از این دست چگونه و در چه زمینهای مجال بروز و ظهور مییابند، نیازمند کالبدشکافی جدیتری است؛ اما در ارتباط با موضوع بحث به طور مشخص میتوان اشارههایی به پیشینه و زمینههای ظهور آن داشت. ازجمله مهمترین این زمینهها ارتباط و نزدیکی پدیده جعل با بعضی از نهادهای قدرت از جمله حلقههایی از مجموعهداران، گالریهای هنری و حراجگذاران عرصه هنرهای تجسمی است که با ضعیف شمردن رویکردهای مستقل در هنرهای تجسمی حمایتهایی تام و تمام را از این پدیده نشان میدهند و مشخصاً مرعوب کردن فضای هنری اصلیترین منظور آن است.
دستکم نزدیک به یک دهه است که افشای جعل آثار هنرمندان معتبر ایرانی و ارائه آنها در حراجیهای بینالمللی از جمله حراج آثار هنری «کریستیز» اعتبار پیشین هنر ایرانی را تا اندازه زیادی دچار خدشه کرده است. موضوعی که در ادامه به حراجهای داخلی هم راه یافت و حتی شائبه رخنه در مجموعههایی چون گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران را هم به دنبال داشت. در این خصوص به میان آمدن آثاری از هنرمندان سرشناس ایران چون سهراب سپهری و بهمن محصص ابعاد این بیاعتباری را بسیار پردامنه و فاجعه بار مینماید.
دیدگاه تان را بنویسید