کمی مزخرفات بخوانیم
آبان مصدق
چشمم به کتاب که خورد، عنوانش کمی توی ذوقم زد؛ فکر کردم این دیگر چه تیتر مزخرفی است که مؤلف میتوانسته انتخاب کند. کتاب را که برداشتم تا ببینم چه مزخرفی نوشته است، اسم رضا شکراللهی برق از کلهام پراند. میشناختمش؛ از سایت خوابگرد و بیش و پیشتر از آن، از نامش بهعنوان ویراستار برخی کتابهایی که خوانده بودم. روزنامهنگاریاش به حافظه من قد نمیداد. خلاصه خریدن مزخرفات فارسی شرط عقل بود و چشمم آب نمیخورد چیز دندانگیری باشد. تردید نداشتم که از ریختن پولم توی جوی آب، خودم را لعن و نفرین میکنم. چند روزی روی میز تحریر افتاد و هر بار که میدیدمش با خودم پچپچ میکردم که: «این دیگر چه اسم مزخرفی است!» خواندن مزخرفات فارسی برایم مثل خوردن ساندویچی بود که دوست نداشتم، اما چون پولش را داده بودم، میخوردمش که حیف و میل نشود. یک چیزی تو مایههای زهر هلاهل. کتاب را که شروع کردم نثر ساده و همراه با طنزش، مرا نشاند سر جایم و بلند نشدم که نشدم. انگار داشتم جذابترین رمان ایرانی را میخواندم.
رضا شکراللهی با درایتی مثالزدنی انگشت روی مشکلاتی از نکات ویرایش زبان گذاشته بود که اغلب آنقدر روزمره شدهاند که بهسادگی از کنار آنها میگذریم. نکاتی که در کتابهای ویراستاری یافت نمیشد و اساتید روبه ازدیاد ویراستاری اشارهای به آنها نمیکردند. زبان طنز و رک و صریح شکراللهی به خواندن نکتههای مهم ویرایشی جذابیتی داده بود که یقین اگر این طنز را از زبان بگیریم، کتاب به کتاب خشک ویراستاری بدل میشود. خلاصه که شیرین بود عین عسل. خواندن این کتاب که نشر ققنوس آن را منتشر کرده است، به تمام مخاطبان در هر سن و در حرفهای پیشنهاد میشود.
دیدگاه تان را بنویسید