درباب اجرای نزهت امیری با ارکستر ملی ایران
تبعیض مثبت
بیتا یاری، روزنامهنگار
مدتهاست که ارکستر ملی ایران وضعیتی متناسب با نام بزرگش ندارد، نه برنامههایش ملی است که همه از وجود آن راضی باشند؛ نه برنامهها آنقدر باکیفیت است که در خور نام بزرگ ایران باشد. این مساله تنها به حضور دوساله فریدون شهبازیان در این ارکستر هم محدود نمیشود که امروزه آن را شبیه یک ارکستر پاپ کرده است و روز به روز ضعف برنامههای عامهپسند آن عیانتر میشود؛ ای بسا در بین سالهای 93 تا 95 هم که استاد فرهاد فخرالدینی رهبری آن را بر عهده داشت این ارکستر با روزهای اوج فاصله داشت و نتوانست انتظاراتی که از آن میرفت را برآورده کند. بسیاری در همان روزها نیز ضرورت وجود چنین ارکستری که هزینه نگهداری آن برای دولت بسیار زیاد بود را زیرسوال میبردند و دلسوزان پیشنهاد میکردند که دو ارکستر ملی و سمفونیک تهران ادغام شود و تنها وزارتخانه مسئولیتدار یک ارکستر گردد. پیشنهادی که از نظر حرفهای و عقلانی درست بود اما به مذاق مدیران بنیاد رودکی خوش نیامد.
در این دوسال اخیر انتقادات زیادی به مدیریت ارکسترهای بنیاد رودکی وارد شده که رویه ارکسترها را به سمت درآمدزایی و جذب مخاطب بیشتر سوق داده است و با اساس کارکرد هنریای که از آن انتظار میرفت سالهای نوری فاصله دارد. اهداف تجاریای که بنیاد فرهنگی هنری رودکی بقای خود را به اشتباه به آن گره زده است درحالی که تعریف فعالیت فرهنگی هنری با ماهیت کار تجاری قابل تجمیع به آسانی نیست و انتظاری از مدیران هنری برای ارائه بیلان مالی کلان نمیرود. اما این همان دستاورد شیوهای است که مدیران رده بالای ارشاد برای دولت یازدهم رقم زدند و اگر چه امروز در جای خود نیستند اما روش اشتباه تجارت آنها در موسیقی با ارکسترها همچنان برقرار مانده است و با هر برنامه ارکسترها عمق فاجعه بیشتر نمایان میشود که چقدر غیرحرفهای و کمعمق هستند.
آنقدر که محمدرضا درویشی، آهنگساز و پژوهشگر برجسته موسیقی نواحی ایران هفته گذشته در اختتامیه بخش نواحی جشنواره موسیقی ملی جوان اذعان کرد که ارکستر سمفونیک صدای مرگ میدهد.
اما بنیاد رودکی همچنان به برنامههای خود با همان کیفیت سابق ادامه میدهد آنچنانکه در دوسال گذشته ادامه داده و در آخرین برنامه برای ارکستر ملی ایران، نزهت امیری را به رهبری مهمان دعوت کرد. برنامهای که به علت جنسیت مونث رهبر ارکستر، توجه زیادی را در رسانهها و مخاطبان برانگیخت. فارغ از اینکه نزهت امیری آنچنان که لازم است در بهترین دانشگاههای دنیا شش سال مشغول تحصیل رشته رهبری ارکستر زیر نظر زبدهترین مدرسان نبوده است (همانگونه که شهرداد روحانی رهبر ارکستر سمفونیک تهران و فریدون شهبازیان رهبر و مدیر هنری ارکستر ملی ایران تحصیل نکردهاند) و هر آنچه آموخته در گوشه و کنار افرادی است که آنها نیز در رشته رهبری ارکستر تحصیل نکردهاند.
ضمن اینکه سپردن ارکستری که نام ملی را یدک میکشد به دست رهبران مهمان میبایست باتوجه به سابقه درخشان آنها باشد و سوال این است که آیا در سه برنامهای که پیشتر نزهت امیری تا کنون در عمر هنری خویش روی سن رهبری کرده است سابقه درخشانی بدست آمده است؟ و آیا داشتن تعداد سه اجرا در رزومه برای هر رهبر مهمان در ارکستر ملی کفایت میکند؟ و آیا این سطح نازل ارکستر موسیقی ملی ایران شایسته کشورماست که سالانه چند هزار دانشجوی موسیقی و چندین فرد فارغالتحصیل رهبری ارکستر در بهترین دانشگاههای دنیا دارد؟ تلاش برای یافتن دلیل برای این اجرا از ارکستر ملی هرچه میتواند باشد الا کارنامه موثرهنری و از این روست که تنها میتوان به تبعیض مثبت در رهبری ارکستر بسنده کرد و تنها این عامل را دلیل اصلی آن دانست و حتی خرسند نیز شد که اگر چه تاکنون در تمام سمتها زنان همواره دیده نشده و حتی به بازی گرفته نشدهاند اما در رهبری ارکستر در ایران این تبعیض به جنبه مثبت آن گرفته شده است. با این تعبیر که حالا که همواره زنان محروم از لیاقتهای خود در جایگاههای بالای مدیریتی بودهاند اینبار عرصهای فراهم شود تا زنان ایرانی علیرغم آنکه مردان شایستهتری در آن جایگاه داریم، به رهبری ارکستر بپردازند و این تبعیض مثبت را برای اولین بار ارکستر ملی ایران رقم بزند.
دیدگاه تان را بنویسید