نگاهی به نمایش «بی تابستان»
نقش مدرسه در تکوین شخصیت کودکان و نوجوانان
فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی
«بی تابستان» نمایشی با موضوعی اجتماعی است که همه المانهای یک اجرای خوب را داراست و بهاینترتیب میتواند مخاطب را با خود همراه کند.
تابستان و انتظار برای رسیدن آن یکی از لذتبخشترین خوشیهای دوران کودکی و تحصیل برای هر فردی است که پس از ورود به دانشگاه و بازار کار، قطعا تابستان دیگر آن رونق و صفای ایام مدرسه و کودکی را ندارد و حس شیرینی سه ماه تعطیلی خود از دست میدهد. حال نمایش «بیتابستان» فضایی را به نمایش در آورده است که بچههای مدرسهای همین تابستان و دلخوشی کوچک سه ماهه را هم ندارند. تصور کنید از بچهها تابستان را بگیرید دیگر چه امیدی و دل خوشی برایشان باقی میماند؟ در حقیقت تابستان نمادی از خوشیهای کودکان و نوجوانان است؛ سرمایههای اجتماعی آیندهای که در شرایط حاضر هر روز کمتر از پیش میتوانند از آن لذت ببرند.
«بی تابستان» اثری است درخشان در سوگ نابودی خوشیهای کودکانه؛ قصه مدارسی است که روزگاری اعتبار شهر بودند، اما به دست افراد نالایقی افتادند که بویی از آموزش و تربیت نبرده بودند؛ افرادی که دیوارها را از سخنان قصار و شعارگونه پر کرده، و بر وسایل نشاط و بازی کودکان زنجیر کشیدهاند؛ نالایقانی که معلمان واقعی را یا بازنشسته کردند یا به مرز افسردگی و انزوا کشاندند. در حقیقت خلاقیت را کشتند و در نهایت هم به با تخریب مدارس و ایجاد فضاهای تجاری زشت و ناملموس به سود کلان خویش رسیدند. حال در شرایط فعلی با ساخت مدارسی شبیه آپارتمانهای کوچک و تاریک، کودکان را مجبور به تحصیل در فضایی بسته کردهاند، فضاهایی که تا حدودی مانع از بالفعل شدن و شکوفایی استعدادهای کودکان و نوجوانان این مرز و بوم میشود.
«بیتابستان» نمایش لطیف و دقیقی است که از دل متن کم هیاهو و ظریف خود موضوع بسیار مهم، حساس و تازهای را به اجرا درآورده است. بطور خلاصه میتوان گفت این نمایش روایتگر داستان یک ناظم، یک نقاش، یک مادر، یک کودک، و یک مدرسه در نه ماه و سه فصلی بیتابستان است. این نمایش حق زیستن و حیات به کارآکترهایش را در کنار هم در سالی نه ماهه و نه 365 روز تعریف میکند. درون مایه اصلی «بیتابستان» پرداختن به موضوع نظام آموزشی به شدت قانونمندی است که هیچ ملایمت و سازشی اجازه ورود و نفوذ به آن را ندارد. این نمایش، نظام آموزشی به شدت خشک و غیر قابل انعطافی را بر صحنه تئاتر به اجرا در آورده است که بیشک به تربیت نسلهایی محکوم به متوقف شدن، منجر میشود. به باور کارشناسان روانشناس پس از خانواده، مدرسه نقش بسیار مهمی در زندگی اجتماعی کودک و نوجوان برعهده دارد و از عوامل مهم تربیتی و سازنده معیارها و ارزشهای ذهنی و تفکر و راه و روش کودکان و نوجوانان در جامعه به شمار میرود، زیرا دانشآموز بیشتر اوقات زنده و فعال خود را در مدرسه میگذراند و حال اگر مدرسه نتواند به وظایف تربیتی و پرورشی خود عمل کند یکی از عوامل انحراف و بزهکاری محسوب میشود. بنابراین تجارب طفل در مدرسه همراه با تجارب او در محیط خانوادگی شکلدهنده شخصیت و منش کودک است.
ازاینرو مدرسه از مهمترین نهادهاى اجتماعى، تربیتى و آموزشى و اصلىترین رکن تعلیم و تربیت است که به منظور تربیت صحیح دانشآموزان در ابعاد اخلاقى، علمى، آموزشى، اجتماعى و کشف استعدادها و هدایت رشد متوازن روحى و جسمانى آنان تلاش میکند. بنابراین ضروری است تا مدیران آموزشى در هر سطح و ردهاى، شناخت درست از پدیدههاى آموزش و پرورش و نظام اجتماعى مدرسه یا نظام آموزشى داشته باشند تا بتوانند با اثربخشى و کارایى عمل کنند و بر جریان آموزش و پرورش اثر بگذارند و به آموزش ارزشها بپردازند.
دیدگاه تان را بنویسید