«قانون مورفی»؛ زندگی در نیمه خالی لیوان
فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی
برای همه ما پیش آمده زمانیکه عزم خویش را جزم کردهایم تا پروژهای را به بهترین و کاملترین شکل ممکن به پایان برسانیم، یک اتفاق کاملا پیشبینی نشده که شاید هر صد سال یکبار هم پیش نمیآید، رخ بدهد و همه نقشههای ما را نقش بر آب کند. حال سوال اساسی آن است که ماهیت اصلی این رویدادها چیست و چرا همیشه در بدترین زمان ممکن دست آدمی را در حنا میگذارند؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت، قانون مورفی دقیقا همان چیزی است که در بدترین شرایط زندگی سروکلهاش پیدا میشود و به بهترین شکل ممکن، مسائلی که موجب خرابتر و بدتر شدن اوضاع میشوند را توجیه میکند.
لازم به ذکر است بدانید که فیلم «قانون مورفی» رامبد جوان نیز از مضامین اصلی این قانون وام گرفته است؛ «قانون مورفی» در زمره فیلمهای کمیکِ شاد، مفرح و جذابی به حساب میآید که از هیچ محتوایی برخوردار نیست! و همین ویژگی غیرمعمول بودن فیلم سبب شده که نسبت به دیگر آثار کمدی، یک سرو گردن بالاتر باشد. این فیلم هرچند بسیار بامزه و سرگرمکننده است، اما به لحاظ درونمایه و محتوا نتوانسته با قوانین «ادوارد مورفی» ارتباط لازم را برقرار کند؛ فقط در چند سکانس از فیلم، چند دیالوگ به زور چپانده شده به کار رفته است که باز هم نتوانسته در انتقال بیان این قانون ریاضی به مخاطب موفق عمل کند. به عبارتی این فیلم برای بیان قوانین «ادوارد موفی» فقط از دستوپا چلفتی بودن بهره برده است که همین موضوع نقطه ضعف فیلمنامه محسوب میشود.
یکی دیگر از مشکلات اصلی فیلم بهره بردن از ایدههای پراکنده است که فیلم نتوانسته از یک فیلمنامه واحد و منسجم برخوردار باشد. فیلمنامه به حدی ویران و بیمفهوم است که باعث شده فیلم قانون مورفی بیشتر شبیه به یک ویدئو کلیپ حجیم باشد؛ از همان نوع کلیپهایی با قصهای سرهمبندی شده، که در آن از عناصر بصری جذاب و پرزرق وبرق با انواع بازیهای تصویری و مونتاژی وام گرفته شده است.
با توجه به عنوان فیلم میتوان گفت قوانین «ادوارد مورفی» برای بدشانسیهای غیرقابلانتظار به کار میرود؛ باتوجه به دیدگاه روانشناسی میتوان خاطر نشان کرد، قانون مورفی از بدبینی و تمایل فرد به توجیه و یافتن علت برای رویدادهای ناخوشایند ناشی میشود. طبق این قانون هر اتفاق بدی که بتواند رخ دهد، حتما رخ میدهد؛ این گفته میتواند کاملا درست باشد؛ اما لازم به ذکر است که این مسئله بهخاطر وجود قدرتی اسرارآمیز در این قانون نیست. درواقع این آدمی است که قانون مورفی را به مشکلات خود ربط میدهد. وقتی جریان زندگی خوب پیش میرود، آدمی کاری با این قانون ندارد؛ اما به محض آنکه کارها آنطور که میخواهد پیش نرود، بهدنبال دلیلی میگردد تا ناکامی و شکست خویش را بوسیله آن توجیه کند.
در قلمروی روانشناسی شاید بتوان گفت قانون مورفی یکی از خرافههای فراگیر دنیا است که جوامع و فرهنگهای مختلفی به آن اعتقاد دارند. بر اساس تحقیقات و پژوهشهای روانشناسی چنین استدلال میشود، دلیل اصلی باور کردن قانون مورفی گرایشها و تمایلات حافظه به سمت خطا است؛ بهطوریکه ذهن از طریق سوگیری، تمایل به جستوجوی تاییداتی برای عقاید خویش دارد تا آنها را راحتتر بپذیرد. بر ایناساس روانشناسان معتقدند قانون مورفی از تمایل فرد به تمرکز بر اتفاقهای منفی و نادیده گرفتن رویدادهای مثبت ناشی میشود. درحقیقت این قانون از عجول بودن آدمی نشات میگیرد و با بهرهمندی از تخیل آدمی، برای اثبات خود از قوانین احتمالات ریاضی استفاده میکند.
دیدگاه تان را بنویسید