نگاهی به فیلم «کلمبوس»
خنده بر غمِ غربت
فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی
داستان فیلم «کلمبوس» از مضمونی اجتماعی و کمدی برخوردار است. «کلمبوس» همچون دیگر کمدیهای ساخته شده سعی نکرده با لودگی، تمسخر و شوخیهای مستهجن برای خود مشتری جذب کند؛ با این وجود بویی از خلاقیت و نوگرایی هم نبرده است.
نکته حائز اهمیت آن که فیلمهای کمدی ساخته شده در این چند سال اخیر همچون «کلمبوس»، دارای فیلمنامههای بیدروپیکری هستند که هیچ نوآوری و خلاقیتی در آنها به چشم نمیخورد؛ درواقع این دسته از فیلمها جز تکرار موقعیتها، دیالوگها و خندهسازیهایی که مشابه آن در سایر فیلمهای کمیک به کرات دیده میشود، هیچ مفهوم جدیدی را برای عرضه به مخاطبان خود ندارند و فقط از چهرههای محبوب و شناخته شده برای فروش بیشتر آثار خویش بهره میبرند.
فیلم «کلمبوس» داستان بسیاری از خانوادههای ایرانیست که به سبب عشق مهاجرت، داروندار خویش را قمار میکنند که در این میان بعضا برخی از اعضا تمایل به ماندن در خاک وطن را دارند و عدهای دیگر نیز درصدد هستند تا زندگی نو و تازه در دیار غربت برای خود دست و پا کنند.
براستی «کلمبوس» قصه خانواده از همگسیختهای است که گروهی از اعضای آن دل در گرو زندگی در کشوری جدید را در سر میپرورانند و دسته دیگری از آنها نیز در زمره افرادی هستند که دل و جان کندن و رفتن از سرزمین خویش را ندارند
باتوجه به موضوع اصلی فیلم، که «مهاجرت و ترک وطن» را در قالب طنز مطرح کرده میتوان گفت، یکی از پیامدهای منفی «مهاجرت» از همپاشیدگی شبکه اجتماعی فردی-روانی است.
درحقیقت روانشناسان معتقدند هر چقدر هم که فرد مهاجر برای قصد عزیمت خویش به کشوری دیگر دلایل مستحکمی داشته باشد، باز هم این نوع خاص از سفر آمادگیهای روانی مختص خود را میطلبد. متاسفانه، گاهی برخی از افراد بدون برنامه و هدف، تنها براساس تصورات ذهنی نادرست اما زیبایی که از تجربیات اطرافیان خویش از مهاجرت به کشورهای خارجی بدست آوردهاند، تصمیم به ترک وطن میگیرند. این تصورات ذهنی، همان خطاهای شناختی هستند که فرد مهاجر را با چالشهای فراوانی
مواجه میکند.
خطاهای شناختی به اشتباههای ناشی از تجزیه و تحلیلهای خود فرد یا اطرافیان او گفته میشود که سبب میشود آدمی به یکباره و به صورت ناگهانی تصمیم بگیرد تا ادامه زندگی و عمر خویش را حتی بدون برنامهریزیهای مناسب در دیار غربت و کشوری بیگانه بگذراند. متاسفانه برخی از افراد به سبب روحیه دمدمیای که دارند، دائما بدنبال ایجاد تغییر در زندگانی خویش هستند یا بهخاطر علاقه به زندگی در کشوری خاص تصمیم به مهاجرت میگیرند؛ از منظر آسیبشناسی میتوان گفت این دسته از افراد، مقصد خویش را یک آرمانشهر میدانند و نسبت به آن از نوعی مکانیسم دفاعی به نام «برون فکنی» استفاده میکنند تا خود و دیگران را متقاعد سازند که از طریق مهاجرت، قطعا میتوانند پیشرفت کنند و تغییرات شگرفی را به لحاظ اعتبار و موفقیت برای خود به بوجود بیاورند.
بهاینترتیب تنها راه رسیدن به مقاصد خود را مهاجرت به کشور مدنظر خویش میدانند و معتقدند با مهاجرت به کشور دلخواهشان میتوانند به خواستهها و رویاهای خویش بدون کمترین مشکل و تلاشی جامه عمل بپوشانند.
شایان ذکر است که افراد مهاجر به سبب آنکه سالیان طولانی در بافت و فرآیند جامعهپذیری و فرهنگپذیری جامعه مبدأ رشد کردهاند؛ دارای شبکه اجتماعی گستردهای هستند؛ بهگونهای که این شبکه اجتماعی روابط، تاثیر و نقش بهسزایی در رشد شخصیتی، اجتماعی و فرهنگی آنها داشته است.
بنابراین در این میان هرچه این شبکه اجتماعی و مجموعه روابط تعریف شده در آن وسیعتر باشد، فرد مهاجر آسیب بیشتری را در اثر مهاجرت متحمل میشود و برایناساس توجه به این نکته برای افرادی که تصمیم به مهاجرت دارند بسیار ضروری میباشد.
به عنوان نکته آخر تاکید میشود اضطراب، افسردگی، گوشهگیری، ترس و وحشت از دست دادن هویت همزمان با انطباق فرد، از علائم شدیدی محسوب میشوند که در بعضی افراد مهاجر دیده میشود؛ البته دراینمیان بسیاری از مهاجران هم بودهاند که دوران سخت کوچ از وطن را با موفقیت پشت سر گذاشتهاند و این پیروزی تجربیاتی ارزنده و اعتمادبهنفس فوقالعادهای برای آنها به ارمغان آورده است.
دیدگاه تان را بنویسید