«کلمبوس» و ادامه سقوط آزاد سینمای ایران؛
سینما را نجات دهید!
درباره «کلمبوس» نمیشود هیچ حرفی زد. این فیلم، هیچ فیلمنامهای ندارد که بتوان آن را تحلیل کرد و درباره چند و چونش چانهزنی کرد. نمیشود گفت این فیلم کمدی است، نمیشود گفت این فیلم مبتذل است. اصلا درباره فیلمی که در اغلب سکانسهای آن مواد مخدر سنتی مصرف میشود، چه میشود گفت یا نوشت؟!
آذر فخری، روزنامهنگار
فیلم : کلمبوس
نویسنده و کارگردان : هاتف علیمردانی
بازیگران :فرهاد اصلانی، هانیه توسلی، مجید صالحی، شبنم مقدمی، سعید پورصمیمی و...
یک خانواده سنتی و پرجمعیت ایرانی میخواهند به آمریکا مهاجرت کنند.
داماد این خانواده (با بازی فرهاد اصلانی) و بزرگ این خاندان (با بازی سعید پورصمیمی) البته علاقهای به این کار ندارند. اما طبق معمول، جوانترها بهشدت مشتاق رفتن به آمریکا هستند.
خانواده سرتا پا خلافکاری که صاف از پای منقل برمیخیزند تا خود را به آمریکای ترامپ برسانند و در این مسیر دچار مصیبتهایی میشوند که چندان هم همدلی و همراهی تماشاگر را برنمیانگیزد.
چگونه است که وزارت ارشاد اسلامی، به فیلمهایی که شوخیهای غیراخلاقی و جنسی و رفتارهای سخیف را تا سطح جامعه و به میان مردم میکشانند، مجوز ساخت و پخش میدهد، اما در رابطه با فیلمهای وزین که دغدغه فرهنگ این سامان را دارند، تا میتواند موشدوانی میکند
یک سوژه چیپ باز هم برای جیببری!
درباره «کلمبوس» نمیشود هیچ حرفی زد. این فیلم، هیچ فیلمنامهای ندارد که بتوان آنرا تحلیل کرد و درباره چند و چونش چانهزنی کرد. نمیشود گفت این فیلم کمدی است، نمیشود گفت این فیلم مبتذل است. اصلا درباره فیلمی که در اغلب سکانسهای آن مواد مخدر سنتی مصرف میشود، چه میشود گفت یا نوشت؟!
پرسش اساسی این است: چرا سینمای ایران، اینروزها چنین حال بدی دارد؟ چرا خود را به جریان چنین فیلمهایی سپرده است و با اسمهای دهان پرکن و نیز پوسترهای خوش آب و رنگ، صرفا در پی جلب مخاطب و کشاندن او به سالن سینماست و خالی کردن جیب و دزدیدن زمان او؟!
پرسش اصلی درباره چنین فیلمهایی که از قضا همچنان رو به افزایشاند، این است که تهیهکننده یا کارگردان، واقعا در مورد تماشاگر ایرانی چهطور فکر میکنند و از کجا به این نتیجه رسیدهاند که بساط مواد کشیدن و آزمایش و تست اعتیاد دادن، ممکن است برای این تماشاگر، جالب و حتی خندهدار باشد.
شخصیتهایی که به همان دلیل نداشتن فیلمنامه، جا نیفتاده و شکل نپذیرفتهاند، آدمهای بیهویتی با دیالوگهای مبتذل و به معنای واقعی جفنگ، که سوهانی میشوند بر روح و جان تماشاگر و او را از هرچه سینما و فیلم ایرانی است دلزده میکنند.
اما پرسش مهمتر در اینجا، روند مجوز گرفتن چنین فیلمهایی از سوی نهادی است که اتفاقا به سختی به فیلمهایی که حرفی برای گفتن دارند، مجوز میدهد و آنها را سال ها سرمیدواند و در انتظار نگه میدارد.
چگونه است که وزارت فخیمه ارشاد اسلامی، به فیلمهایی که شوخیهای غیراخلاقی و جنسی و رفتارهای سخیف را تا سطح جامعه و به میان مردم میکشانند، مجوز ساخت و پخش میدهد؟ اما در رابطه با فیلمهای وزین که دغدغه فرهنگ این سامان را دارند، تا میتواند موش دوانی میکند؟
کسانی که قصد تماشای این فیلم را دارند بهتر است وقت خود را تلف نکنند، و با هزینهای که قرار است به پای این شبه فیلم بگذارند، سرگرمی مناسبتر و سالمتری برای خود تدارک ببیند
این پرسشها، پرسشهایی جدیاند که این وزارتخانه، باید حتما به آنها پاسخ بدهد. مگر تمام فیلمنامهها و حتی فیلمها پس از ساخته شدن، از زیر ذرهبین ممیزی این نهاد عبور نمیکنند؟
پس آیا آنها که در کار ممیزیاند و چنین وظیفه مهم و سنگینی را بر عهده گرفتهاند، تا این حد از نظر ذائقه و سلیقه سقوط کردهاند یا پای مسائل خاص دیگری در میان است که ما بهعنوان تماشاگر فریبخورده، از آنها بیخبریم؟!
چگونه می شود که بازیگرانی مثل «سعید پور صمیمی» و «فرهاد اصلانی» تن به بازی در چنین فیلمهای سخیفی میدهند و اهمیتی به کارنامه هنری خود و تاثیری که حضورشان در این فیلمها بر مخاطب میگذارد، نمیدهند؟
آیا واقعا بحران اقتصادی و مشکلات معیشتی موجب چنین انتخابهایی از سوی بازیگران مطرح میشود، یا هوس و اشتیاق دیده شدن آنان را به ورطه چنین فیلمهایی میکشاند؟
«کلمبوس» نه قصه سرابها و بر باد رفتن آرزوهای بازیگرانش، که حدیث از دست رفتن رویای تماشاگر ایرانی در مورد سینمای وزین فارسی است؛ سینمایی که دارد با سرعتی عجیب، از شیب ابتذال سقوط میکند.
سینمای امروز ما دوباره در باتلاق فیلمهای شانه تخممرغی دهه هشتاد، گیر افتاده و گویا کسی هم دغدغه نجات آنرا ندارد. کافی است هنگام عبور از کنار یک سالن سینما، به پوستر فیلمها نگاه کنید تا بفهمید که انتخاب یکی از آنها برای تماشا کردن تا چه حد مشکل است و نیز عذابآور! این که سلیقه نویسنده و کارگردان و ممیزی، تقریبا هیچ جای انتخابی حتی بین بد و بدتر برای مخاطبی که عاشق سینماست باقی نگذاشته است.
و جالبترین بخش ماجرا و شاید تنها بخش نه خندهدار که مضحک این فیلم این است که داعیه ضدآمریکایی بودن هم دارد! اما اشتباه نکنید؛ کلمبوس هرچیزی هست جز یک فیلم سیاسی و یا حتی یک فیلم کمدی و حتی توان گنجاندن آن در قالب یک فیلم سینمایی وجود ندارد.
فیلم تمام سعیاش را کرده است که کمبودهای خود را با نشان دادن صحنههایی از خارج کشور جبران کند و به واسطه این جاذبهها، تماشاگر را در سالن نگه دارد در حالی که حتی این ترفندها هم دیگر از شدت استفاده و بد استفاده شدن، نخ نما شدهاندو به قامت چنین فیلمی نمیچسبند.
کلمبوس بر قامت سینمای ما زار میزند و کسی نیست که چنین قباهایی را از تن نزار سینمای ایران دربیاورد. سینمای امروز ما آن گندمنمای جوفروشی است که دیگر دستش برای مخاطب سادهپسند هم رو شده است و حنایش رنگی ندارد.
توصیه ما به کسانی که قصد تماشای این فیلم را دارند این است که بهتر است وقت خود را تلف نکنند، و با هزینهای که قرار است به پای این شبه فیلم بگذارند، سرگرمی مناسبتر و سالمتری برای خود تدارک ببیند!
سخن آخر اینکه سینمای ما نیازمند بازنگری و بازیابی از سوی افرادی است که در این زمینه دارای حداقل سواد آکادمیک و حرفهای هستند یا خود را به هنر این سرزمین متعهد میدانند. صرف داشتن و ریختن پول برای تولید فیلم، موجب تعالی این هنر نخواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید