نگاهی به فیلم «مارموز»
خرقه تزویر؛ دستاویزی برای تحقق اهداف
فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی
فیلم «مارموز» با برخورداری از درونمایه سیاسی، اجتماعی و انتقادی در ژانری کمیک داستان شخصی به نام «قدرتالله صمدی» میباشد. «قدرت» همانطور که از نامش هویداست، عاشق رسیدن به منصب و قدرت است؛ شخصی از طبقه متوسط جامعه و عشق موسیقی که از دوران کودکی همانند هزاران کودک که آمال و آرزوهای مشاغل مختلفی چون خلبان، پزشک، مهندس و... را در سر میپرورانند، او هم از این قافله عقب نمانده و از همان ایام رویای نمایندگی در مجلس را در خیال خود میپروراند. بهگونهای که برای تحقق بخشیدن سودای نمایندگی مجلس و نایل شدن به رویای بچگی خویش از انجام هیچ فعالیت ریاکارانه تزویر و تظاهر فروگذاری نمیکرد.
قدرتالله صمدی متعلق به یکی از تندروهای سیاسی حزب قرمز میباشد که از یک طرف با تزویر و ریا درصدد نیل به آرزوی نماینده مجلس شدن میباشد و از سویی دیگر بهنوعی همچون درماندهای، اسیر گذشته خود است. بنابر اتفاقاتی که در خلال داستان رخ میدهد به یکباره «قدرت» به شخصیتی سیاسی با عنوان ناجی مردم و با شعار وحدت و آشتی ملی تبدیل میشود و بهاینترتیب بیآنکه ذرهای دانش و علم داشته باشد گرفتار گرداب بازیهای سیاست شده و سرنوشت خویش را تغییر میدهد.
هسته اصلی و جوهر شخصیت کاراکتر «قدرت» برپایه تزویر و ریا بنا شده است. قدرتالله صمدی نماد بسیاری از مسئولان و دستاندرکاران امور دولتی و سیاسی است که در خفا و پنهان معاصی فراوانی انجام میدهند ولی در انظار و ملاعام خود را فردی پاکدامن و پاکدل و مدافع حقوق ملت جلوه میدهند. این افراد ریاکاری، دروغ، فریب اذهان عمومی و نیرنگ را دستمایهای برای رسیدن به آمال و آرزوهای خویش قرار دادهاند و در عین حال تمام تلاش خویش را بهکار میبرند تا خود را مومن، پاکدامن و دلسوز مردم نشان دهند؛ درواقع در شرایط حاضر بیماری تزویر و ریاکاری بسیاری از مسئولان و دستاندرکاران امور و نهادهای مختلف جامعه را آلوده کرده است. برایناساس کاملا واضح است که نمایش دوگانگی میان افکار و اعمال و همچنین انجام رفتارهای ریاکارانه از سوی مسئولان بخشهای مختلف نهادهای قدرت، آسیب بزرگی به جامعه و افراد طبقات مختلف اجتماع اعم از پیر و جوان وارد میکند و بهگونهای آنان را در گرداب سردرگمی هویت گرفتار میسازد.
در قلمروی روانشناسی ریا و تزویر یکی از رذیلتهای اخلاقی محسوب میشود که بهعنوان آفت سلامت اجتماعی همواره جوامع بشری را در طول تاریخ تمدن به خود آلوده ساخته است. روانشناسان براساس تحقیقات و پژوهشهای آسیبشناسی معتقدند دروغگویی و ریاکاری همچون یک بیماری واگیردار روزبهروز در حال گسترش است بهگونهای که افراد تقریبا در اکثر محیطهای اجتماعی از کوچکترین و ابتداییترین نهاد که خانواده است تا بزرگترین و بالاترین جایگاه اجتماعی بدون هیچ ابایی، از رفتارهای ریاکارانه و متظاهر برای رسیدن به مقاصد خویش بهره میبرند.
براساس مطالعات آسیب شناسی روانشناسان معتقدند یکی از مهمترین علل شیوع و رواج تزویر و تظاهر و رفتارهای ریاکارانه در جامعه فرار از قانون، ضعف قوانین، بیعدالتیهای اجتماعی فرار از مسئولیت ، عدم شایستهسالاری بیاعتمادی، بیتعهدی، پارتیبازی، ضعف در پایبندی به مسائل اخلاقی و نژاد پرستی میباشد.
در قلمروی روانشناسی یکی از دلایل اصلی ریا و دروغگویی، عدم اعتمادبهنفس، احساس ناامنی و حقارت و همچنین وجود خلاهای شخصیتی در ابعاد مختلف عاطفی، اجتماعی، خانوادگی شغلی و یا تحصیلی میباشد. درحقیقت فردی که از ضعف در اعتمادبهنفس رنج میبرد، در شرایط معمول زندگی و تعاملات و مراودات اجتماعی نمیتواند خود را شخصی موجه نشان دهد بنابراین برای آنکه درنظر دیگران مقبول واقع شود، همواره به ریا و دروغ متوسل میشود تا به این طریق بتواند تصویری ایدهآل که با خویشتن خویش در تناقض را به معرض نمایش بگذارد. بهنوعی افراد متظاهر و ریاکار بهدنبال آن هستند تا خود را خادم و خدمتگزار معرفی نمایند، اما افسوس که در باطن خویش هیچ ارزش و حقی برای دیگران قائل نیستند.
در همین راستا روانشناسان معتقدند اگر راهکارهای مناسب برای اصلاح این نوع رفتارها که به یک معضل اجتماعی تبدیل شده، صورت نگیرد و همچنین کنترل و نظارتی مبنی بر رعایت اصول اخلاقی برقراری عدالت اجتماعی اعمال نشود ممکن است عواقب جبرانناپذیری را به بار آورد و دیگر مجالی برای جبران باقی نماند.
دیدگاه تان را بنویسید