نگاهی به نمایشگاه آثار سه هنرمند در گالریهای تهران
دریافتهای شخصی از فراواقعیت
بهروز فائقیان
هنرمندان معاصر در آفرینشهای هنریشان چگونه با امر فراواقعی رو به رو میشوند و خصلتهای بازنمود این امر در آثار این هنرمند چه مصداقهایی مییابد؟ با عبور از ویژگیهای سبکی و مکتبی هنر فراواقع گرا یا سوررئالیسم که مولفههای معینی را دنبال میکند، آفریدههای هنری معاصر اشکال متکثر و گوناگون بیشتری را در این ردیف ارائه میدهند که نشانگر تلقیها و دریافتهای شخصیتر و منحصربفردتری از این شیوه آفرینش هنری است. اما مصداقهای نگاه فراواقع گرایانه به خلق هنری در میان هنرمندان معاصر ایران در چه اشکالی ظاهر میشود؟ نمونههایی از این دست آفرینشهای هنری در نمایشگاههای برگزار شده در گالریهای تهران میتواند، بخشی از این مصداقها را بازتاب دهد.
همنشینی عناصر ناهمگون
«فرشتگان چلچراغ» نمایشگاه نقاشیهای مصطفی سرابی در گالری دلگشا و یکی از نمودهای بیان تصویری در فضایی فراواقعی است. همانطور که انتظار میرود آثار این هنرمند در رویکردی تلفیقی شکل گرفته است که در مرزهای میان تصویرسازیهای پریمیتیو و ذهنگرایی آزادانه در نوسان است. فاصله گرفتن او از امر واقعیت در این مجموعه اغلب از طریق کنار هم نشاندن عناصر ناهمگون است که جلوهگر میشود. آدمها و دیگر موجودات آثار او اغلب در ابعادی نامتعارف از آنچه در واقعیت میشناسیم به تصویر درآمدهاند؛ یا اینکه نحوه جاگیریشان در نقاشیها از قواعد بازنمایی واقعگرایانه پیروی نمیکند. به همین ترتیب تمامیت چشماندازهایی که او در آثارش به تصویر میکشد، بی توجه به پرسپکتیو و قاعدههای مرسوم در نقاشی بروز مییابند. رنگهای نقاشیهای سرابی از دیگر جلوههایی است که فاصله گرفتن او از بیان واقعگرایانه را به مخاطب یادآوری میکند؛ رنگهایی که به سوی نوعی خلوص در حرکت هستند و از تداعی مابهازاهای واقعی فرمها جدا میشوند و کارکردی ذهنی پیدا میکنند. چنانکه در یادداشت این نمایشگاه آمده؛ «گویی تمامی این نقاشیها به این اشاره دارند که یک شی زیبا به حد و غایت متعادلش زیباست و زیادهروی آن را عجیب و ناکارآمد میکند. دیدن دنیای اطراف از چشم نقاش فریبنده و فراواقعی است. خاطرهای بازمانده در ذهن کودکی بازیگوش که بارها در خیال/ واقعیت سوار اسبی بیصاحب در جمع متراکمیاز درختان جوان و غیرمرسوم خیال بافته است.
با عبور از ویژگیهای سبکی و مکتبی هنر فراواقعگرا یا سوررئالیسم که مولفههای معینی را دنبال میکند، آفریدههای هنری معاصر اشکال متکثر و گوناگون بیشتری را در این ردیف ارائه میدهند که نشانگر دریافتهای منحصربفردتری از این شیوه آفرینش هنری است
جایی در عالمیدیگر
مجموعهای از نقاشیهای علیرضا چمک که با عنوان «دور دست» این روزها در گالری نگر به نمایش درآمده، شکلی دیگر از دریافتهای فراواقعی را به مخاطب ارائه میدهد. هنرمند در این مجموعه علیرغم اینکه در زیرساخت آثارش تا اندازهای از قواعد بازنمایی بهره میبرد، اما در لایه ای دیگر از نقاشیها ابعادی دیگر را به میان میکشد. به طور مشخص نقش زمینه و پس زمینه در این نقاشیها از دریافتهای مرسوم فاصله میگیرد و هر یک نقشی مستقل و منفک از یکدیگر مییابند که راه تلقیهای ذهنی نقاش به اثر را باز میکنند. به همین ترتیب است که هنرمند در توصیف فضای نقاشیهایش مینویسد: «احساس میکنم زمانهایی که نقاشی میکنم عملا در خواب هستم؛ یعنی جایی در عالمی دیگر. گویی به یک باره اتفاقی رخ میدهد و من دقیقا در همان لحظه آنجا هستم، آن تصویر را میبینم مقدار زیادی را بخاطر میسپارم و آن را کپی میکنم. بیآنکه بدانم چرا مثلا در فلان تابلو فیگور زن است، چرا آن زن خانه روی سر دارد، و خیلی چراهای دیگر که دقیقا بعد از تمام شدن تابلو مثل یک بیننده که تو گویی اولین بار این نقاشی را میبیند روبهروی آن میایستم و به این سوال فکر میکنم: «این تابلو چه میخواهد بگوید؟»
تقابل بیرون و درون
محمد حمزه در مجموعهای باعنوان «خلوت» که در گالری پروژههای آران به نمایش گذاشته در مرز باریکی میان واقعیت و خیال حرکت میکند. تصاویری که او میسازد اغلب و در نگاه اول امری واقعی را یادآوری میکنند که هر یک به گوشههایی از جهان زیسته هنرمند اشاره دارند. گلدان کاکتوسی که یگانه عنصر یکی از آثار اوست، میتواند گیاه پرورده هنرمند در خلوتی باشد که او برای خود ساخته است؛ یا ردیف بطریهای آب که بر لبه پنجرهای صف کشیدهاند میتواند تعبیر نگرانیهایی باشد که به همین ترتیب خلوت هنرمند را تهدید میکنند. این تصویرها و تصاویری دیگر از این دست در عین حال که جنبههایی بازنمایانه از جهان زیسته هنرمند را دلالت میکنند، به همین اندازه به بیرون از خود و به دنیایی سراسر متفاوت هم اشاره دارند؛ دنیایی که به نظر میرسد در تقابل با آنچه هنرمند فضای مطلوب خود میداند قرار گرفته است. شاید توصیفی که در یادداشت این نمایشگاه آمده روشنگر چنین تقابلی باشد: «در تقابل بیرون و درون، هنرمند تامل و سنجش را پیشنهاد میکند. در وضعیت قهقرائی که به آن دچار هستیم، هنرمند حداقل شرایط را پیشنهاد میکند. او دنیای به هم ریخته بیرون خلوت خانه خود را انکار میکند و وقار و آرامش نهان خانه خود را به تصویر میکشد. در این نقاشیهای آرام و متین جهان دوباره معنا دار میشود و نظم باز پدیدار میگردد. در خلوتی که هنرمند «ازخود با خویش» است مینویسد: «در رویای خود در آن طرف رودخانه زندگی میکنم.»
دیدگاه تان را بنویسید