فیلم کمدی: بساز و بفروش
این لازانیا، خوردن ندارد
این فیلم برای بزگسالان هم مناسب نیست چون حرف تازهای برای گفتن ندارد. صحنههای جذاب و گیرایی هم ندارد. اتفاق خاصی هم در آن نمیافتد جز اینکه نشان میدهد، و یا حتی فریاد میکند که در این جامعه و هنرش، زن نمیتواند نقش خودش را بازی کند و این وظیفه را هر مردی، با «زنپوشی» میتواند ایفا کند و اینگونه آسیبی به عرض و ناموس مردم وارد نمیشود! این فیلم برای کودکان مناسب نیست، چون حرفی برای آنها ندارد و از قضا از بچهها، استفاده ابزاری و به دور از شئون اخلاقی هم کرده است؛ آنها را وارد فضایی اروتیک کرده است. پس لطفا بچهها را برای تماشای این فیلم نبرید این روزها، مفهوم عمیق و انسانی و متعالی عشق، با رفتارهای نه فقط جوانان که با بیاخلاقیهای میان سالان هم نحیف شده و دارد نفسهای آخرش را میکشد... اما هیچ کدام از اینها دلیل آن نمیشود که هنرمند ما، به «بازنمایی» این مسائل بپردازد
آذر فخری، روزنامهنگار
فیلم: لازانیا
کارگردان: حسین قناعت
نویسنده: احمد احمدی، حسین قناعت
بازیگران: جواد رضویان، ارژنگ امیرفضلی، بهنوش بختیاری، نفیسه روشن، رضا ناجی و ...
«لازانیا» قصه پسری به نام پارسیا است که با شیطنتش مدرسه را به هم میریزد و اولیای مدرسه را عاصی کرده است. اما اولیای این مدرسه غیر انتفاعی لوکس، با آن مدیر دستمال به گردنش، بنا به دلایل معلوم، با اخراج این دانشآموز مخالفاند و در جلسات مختلف بهدنبال راه حلی هستند برای حل کردن این معضل. ناظم جدید (جواد رضویان) که چون مبتلا به بیماری قلبی است و باید در محیطی آرام کار کند، به این مدرسه فرستاده شده، در اولین روز کاریاش از پارسیا (همان دانشآموز شرور) میخواهد مادرش را فردا به مدرسه بیاورد. اما پارسیا که متوجه شرایط بحرانی زندگی مادرش در غیاب پدر هست، داییاش را راضی میکند تا با شکل و شمایل یک زن به مدرسه بیاید و قضیه را ختم به خیر کند، اما آقای ناظم، عاشق مادر دروغین پارسیا میشود.
لازانیا، بدون مواد لازم
هر چهقدر هم که تلاش کنیم و خودمان را به در و دیوار این سینمای مفلوک بکوبیم، باز نمیتوانیم بگوییم این فیلم «کمدی» است، که این فیلم در هیچ سبک و ژانری نمیگنجد و سطحش حتی از تلهفیلمهای تلویزیونی هم پایینتر است. لازانیا، داستان کمجان و بیمایهای دارد که فقط میخواهد به وسیله روایت آن، با سخیفترین شکل ممکن، پول دربیارود. پس بهعنوان تماشاگر، حواستان باشید که در هنگام تماشای این فیلم دارید یک کالای بنجل فرهنگی میخرید و به جایش هم پول میپردازید و هم زمان. این شبه فیلم، که در یک مدرسه ابتدایی پسرانه اتفاق میافتد، و چند پسربچه در آن بازی کردهاند، نباید این توهم را برای ما بهوجود بیاورد که برای کودکان مناسب است. این فیلم برای کودکان مناسب نیست، چون حرفی برای آنها ندارد و از قضا از بچهها، استفاده ابزاری و به دور از شئون اخلاقی هم کرده است؛ آنها را وارد فضایی اروتیک کرده است که هرچند بچههای این دوره و زمانه تا حدودی از آن آگاهاند، اما به هر حال چنین مسائلی فعلا نیاز اندیشه و جسمشان نیست؛ آنهم در حالی که مسائل مغفول مانده بسیاری در مورد فرزندان این سرزمین وجود دارد. پس لطفا بچهها را برای تماشای این فیلم نبرید! این فیلم برای بزگسالان هم مناسب نیست چون حرف تازهای برای گفتن ندارد. صحنههای جذاب و گیرایی هم ندارد. اتفاق خاصی هم در آن نمیافتد جز اینکه نشان میدهد، و یا حتی فریاد میکند که در این جامعه و هنرش، زن نمیتواند نقش خودش را بازی کند و این وظیفه را هر مردی، با «زنپوشی» میتواند ایفا کند و اینگونه آسیبی به عرض و ناموس مردم وارد نمیشود!
زنپوشی مشکلی ندارد؟
طبعا با داستان عشق و عاشقی آبکی که به این فیلم بسته شده، حضور یک زن دلربا لازم است. حضوری که بتواند فضای عاشقانه و اروتیک آنرا برای تماشاگر ملموس و بارو پذیر کند. اما خوب، سینمای ما، با استفاده ابزاری و جنسیتی از «زن» بهشدت مخالف است و این مسائل را دون شان زن ایرانی میداند. اما همین نقش دلبرانه و لبریز از رفتارهای نامناسب را یک مرد، با پوشش و آرایش زنانه میتواند ایفا کند.
در اینجا ما چه نتیجهای میتوانیم بگیریم جز اینکه «زن» همین است و ما چون اجازه نداریم از بازیگر زن استفاده کنیم به جایش یک مرد را آرایش میکنیم وروی صدایش، صدای اغواگر یک زن میگذاریم و او را به دهان گرگ، ببخشید مرد، میفرستیم.
اگر زنی نمیتواند چنین نقش سخیفی را بازی کند؛ چون اساسا ما چنین زنانی نداریم، چرا یک مرد میتواند چنین زن ناموجودی را بازنمایی کند؟ اگر چنین رفتارهایی دون شان زن ماست، چرا یک مرد، میتواند آنرا به نمایش و اکران بگذارد تا ملتی به تماشای آن بنشینند.
لازانیا از عشق هیچ نمیداند
داستان «عشق در نگاه اول» را همه میدانیم و تقریبا کسی مخالف آن نیست و بر سر آن مباحث و جنجالهای فلسفی و جامعهشناسانه و روانکاوانه هم اتفاق افتاده و میافتد.
اما «عشق در نگاه اول لازانیا» کاملا وابسته به جاذبههای جنسی و جسمانی است و هیچ ربطی به موجودیت انسانی دونفر ندارد. نمایش چنین عشقی، در جامعهای که مدعی فضایل متعالی انسانی است، توهین به مردان و زنان آن جامعه است. چرا که عشق، برای انسان ایرانی از باستان، مقدس و آسمانی بوده است و چندان ربطی به جاذبههای جسمانی نداشته است.
درست است که جامعه امروز ما درگیر چالشهای تنانه بسیاری است و از زن و مرد آن، برای زیباتر شدن و به روزتر بودن، نزد جراحان میروند و دست به تعمیرات اساسی در اندام و چهره خود میزنند تا اشتباهات آفرینش را تصحیح کنند؛ درست است که این روزها، مفهوم عمیق و انسانی و متعالی عشق، با رفتارهای نه فقط جوانان که با بیاخلاقیهای میان سالان هم نحیف شده و دارد نفسهای آخرش را میکشد... اما هیچ کدام از اینها دلیل آن نمیشود که هنرمند ما، به «بازنمایی» این مسائل بپردازد. چرا که تماشاگر جامعه، با هر سلیقهای، نباید از سوی هنرمند بر چنین رفتارهایی تائید بگیرد و خود و جامعه رو به اضمحلالش را توجیه کند.
اگر گرفتن دست یک زن نامحرم، بد است، حرام است، گناه است، احتمالا با توجه به نرم و عرف و باورهای جامعه ما، گرفتن دست یک مرد زنپوش، قبح بیشتری باید داشته باشد.
نشان دادن چنین صحنههایی، آنهم در حضور یک کودک دبستانی، مصداق بارز «آتش زدن به مال» است و فدا کردن اخلاق و حرمت برای رسیدن به فروش و سود بیشتر.
لازانیا فقط بیربط است!
استفاده از عناصری چون گرفتن تست صدا برای خوانندگی در مجالس و پخش انواع ترانههای کوچه بازاری به این بهانه، رقصیدن و قر دادن مردان با شنیدن این ترانهها، نشان دادن صحنههای جسته و گریخته از پارتیهای شبانهای که این موسسه استخدام خواننده، برای آنها خواننده و نوازنده میفرستد، از عناصر بیربطی است که دقیقا برای نگهداشتن «مشتری» پای فیلم به آن اضافه شده است وگرنه حذف هر کدام از این صحنهها و نیز حذف عناصر بیهوده و نالازم دراماتیکی که هیچ نقشی در روایت ندارند، در کلیت فیلم، تغییری ایجاد نمیکند. گرچه باید اذعان کنیم که با حذف همین صحنهها و عناصر زاید، دیگراز فیلم دیگر چیزی برای تماشا باقی نمیماند!
نشان دادن مجلس عروسی که در آن داماد خودش گرداننده عروسی و آوازه خوان و رقاص آن است، عروسی که در آن مردان زنانه میرقصند، چون در سالن عروسی بهجز عروس، هیچ زن دیگری حضور ندارد، آیا نوعی اعتراض مدنی است؟!
اگر ما به کمبودها و شکافهای موجود در هنربه واسطه حذف عنصر و حضور زنانه، تا این حد حساسیم، صد البته با ساختن چنین فیلمهایی نمیتوانیم صدای اعتراضمان را برسانیم. چون عوامل و عناصر نامربوطی که فیلم را انباشتهاند، این صدای اعتراض را در خود خفه کردهاند.
دیدگاه تان را بنویسید