در حاشیه سخنان، نوازنده پیشکسوت تنبک و مدرس موسیقی
جامعه به «بهمن رجبی» بدهکار است
بیتا یاری
سالهاست که از او فیلمی با این توزیع گسترده پخش نشده است، اما هفته گذشته سخنان او در فضای مجازی بارها همرسانی شد که میگفت شاید آخرین سخنانش باشد. او سخنی از شاملو و حافظ و نیما را دستمایه آخرین صحبت خود کرده بود. هرچند در آخرین بودن آن هم ابراز بیاطلاعی کرد اما چرا این سخنان آنقدر شنیده شد آن هم بعد از مدتها بیتوجه بودن اغلب اهالی موسیقی به او؟
سالهاست جامعه موسیقی کمتر به بهمن رجبی روی خوشی نشان داده است، چراکه مدتها بستری بودن در بیمارستان، از او فردی با خلقیاتی بدون رودربایستی ساخته بود که تعارفات را کنار مینهاد و صریح و بیپرده سخن میگفت که خوشایند بسیاری نبود
از او فیلمی سالهاست با این رویکرد منتشر نشده است، اما هر از گاهی سخنانی و یا نوشتهای از او با ردی پررنگ از اعتراض در فضای مجازی دست به دست میشد، اما این بار او سخنانش جور دیگری بود. از آن دست سخنان همیشگی نبود و نمیشد برای آن از گذشته مثالی آورد.
سالهاست فیلمی که در آن استاد بهمن رجبی روی سن تنبک بزند منتشر نشده است، یعنی از 8 سال پیش کنسرت الیگودرز که آن هم بعد از مدتها اتفاق افتاد؛ البته او نیز سالهاست اصراری بر اجرا ندارد و گوشه عزلت گزیده و کارهای اساسیتری را پیش میبرد که همانا آموزش هنرجویان در نوازندگی ساز تنبک و نگارش کتاب در تحلیل ریتم باشد. تا بلکه هم فراموش کند و هم مانع فراموشی شود.
سالهاست جامعه موسیقی کمتر به او روی خوشی نشان داده است چراکه مدتها بستری بودن در بیمارستان (همانگونه که خودش در فیلم اخیر از بیمارستان میگوید) از او فردی با خلقیاتی بدون رودربایستی ساخته بود که تعارفات را کنار مینهاد و صریح و بیپرده سخن میگفت که خوشایند بسیاری نبود.
اما اهالی جامعه موسیقی او را روزگاری در تنهایی رها کردند تا در بیمارستان بیرفیق بماند و دیگر سراغی از او نگرفتند و یاران همنوازش به غیر یکی بقیه یادی از او نکردند که هیچ، به طور کلی او را از رفاقت خود حذف و یادش را نیز دفن کردند. از این رو بعد از بیمارستان دیگر هیچ جایی برای روی صحنه رفتن به او ندادند. همان ماندن در بیمارستان را بهانه کردند و خلقیاتش را مانع دانستند و دست آخر او را در عین تمام بودن هنرش طرد کردند.
تنها اگر در این سالها شاگردان او نبودند تا همچنان نامی از استادشان ببرند در میان اهالی موسیقی ناشناخته میماند. در صورتی که در دوره بیمارستان و بعدش یکی از بهترینها بود و سوای نواختن تنبک به آنالیز ریتم نیز وارد. راستی این چه بیمارستانی بود که حتی بعد از مرخص شدن هنوز جراحاتش دردناک است و چرا در دهه 60 این بیمارستان جداکننده موزیسینها از هم بوده است. حتی موزیسینهایی که خود یا وابستگانشان در آنجا بستری بودند هم تمایلی به دیدار هم نداشتند و تنها تفرقه بود که در میانه پرقدرت عرض اندام میکرد و آنهایی که اهالی موسیقی را در کنار هم نمیخواستند خشنود میساخت. حالا او یکبار دیگر در فیلمی با همه سخن گفته است و اینبار نه دستی بر تنبک دارد نه پایی برای ایستادن اما سخنش جای فکر دارد و نشان از جامعهای که به او بدهکار است.
دیدگاه تان را بنویسید