«سند راهبردی موسیقی» باید به تأیید موزیسینها برسد
امیر بکان، آهنگساز و مدرس دانشگاه
چندی است که موضوعی نقل محافل فرهنگی و هنری است و آن هم سند راهبردی موسیقی کشور است که مرزها را درنوردیده و در شورای عالی انقلاب فرهنگی صاحب کرسی شده و هرازگاهی در مورد آن صحبت و بحث میشود.
اینکه چه ارگانی، دولتی و یا غیردولتی، پیشنهاد آن را داده و هدایت میکند که البته به نظر نگارنده کلاً هیچ بخش غیردولتی در کشور نداریم و همه امور بالأخص فرهنگی و هنری زیرمجموعه یکی از ارکان حاکمیت و یا ارگانهایی که فعالیت فرهنگی و یا هنری دارند، انجام میشود، مثل خیلی از سفارشهایی که در زمینههای مختلف هنری تئاتر، موسیقی و یا فیلم و تجسمی توسط هنرمندان کار و اجرا شده است.
این موضوع دارای چند بعد است و پرسشهایی در این زمینه مطرح است، که باید به آن پرداخته شود و هنرمندان موسیقی باید به این موضوع ورود کرده، در مورد آن اظهارنظر کنند.
بخشی از موضوعیت «سند راهبردی یا سند بالادستی موسیقی کشور» بازمیگردد به دانشگاههای معتبر کشور و اینکه اساتیدی که در آنجا مشغول تدریس و تربیت دانشجویان رشته موسیقی هستند، آیا در جریان این سند راهبردی و تنظیم و تدوین آن قرار دارند؟ واژههای «سند» و «راهبرد»، مفاهیم قابلبحث و قابلتجزیه و تحلیلی هستند که باید مورد کنکاش قرار بگیرند و طرح سوالاتی نظیر:
آیا نخبگان موسیقی در تدوین آن نقش داشتهاند؟ (البته در اینکه چه کسی نخبه هست و یا نیست هم، اختلافنظر هست!).
آیا در بررسی و تدوین آن با نهادهای موسیقی کشور، همفکری و تشریکمساعی و اتفاقنظر داشتهاند؟
آیا گرایشهای مختلف هنر موسیقی در جریان تدوین آن هستند؟
آیا این طرح انقباضی است یا خیر که موجب انبساط جریان موسیقی در کشور خواهد شد؟
آیا سلیقههای مختلف در این بین، در نظر گرفته شده است؟
و خیلی سوالات دیگر که در چنین مواقعی به ذهن موسیقیدان خطور میکند که «دارد چه اتفاقی میافتد؟»
آیا این اسناد در مورد آفرینش و تولید هنری هم صادق است و یا اینکه دستورالعملهایی صرفاً برای کنترل و نظارت بر موسیقی و موسیقیدان است؟! حال سوال اینجاست که مگر میتوان برای هنرمند و آفرینشگر موسیقی، حدومرزی مشخص کرد و یا اینکه چارچوبی را برای او ترسیم کرد که فقط در همان مرز حرکت کند!
روح هنرمند
روح هنرمند، باید آزادانه، مرزهای تخیل و واقعیت را درنوردیده و طی سلوکی شخصی، به سمتی هدایت شود که در ضمیر ناخودآگاه او این اتفاق شکل بگیرد و منجر به تولید و آفرینش یک اثر خلاقانه شود و این از خصوصیات یک آفرینشگر حقیقی است. او حدومرز نمیشناسد. او در آفرینش روحش را پرواز میدهد به سمت سرزمینهای نامکشوف و دنبال آن، «آن» حقیقی، که منجر به تولد اثری شود که همگان را تحتتأثیر خود قرار بدهد و صدالبته روح سرکش هنرمند خلاق و آفرینشگر او، بخشنامهپذیر نیست وگرنه آن اتفاق هرگز نخواهد افتاد و منجر میشود به آفرینشی ابتر و بیخاصیت، که نه نشان از مختصات هنرمند دارد و نه نشانی از مختصات هنری و نگاه زیباشناسانه!
روح هنر با دستورالعمل و محدود کردن خراشیده میشود. البته در این میان بحث اینکه چه کسی بهعنوان هنرمند واقعی شناخته شده است و کار خلاقانه، که با رعایت مختصات فنی موسیقی و زیباییشناسانه دست به آفرینش هنری و خلق یک اثر ماندگار میزند، حسابش با کاسبان بهظاهر هنرمند و عوامفریب متفاوت است و راهشان جدا از هم، البته کم هم نیستند این کاسبان، بازار آشفته مکاره بهظاهر موسیقی کشور! خصوصاً در نوع خاصی از موسیقی عامهپسند! که آدرس نادرست به مخاطب میدهد! منظور، آفرینش هنر خالص و صادق، بدون هرگونه ظاهرسازی و عوامفریبی است که کم نداریم، اینچنین هنرمندانی که سایه و تاج سر موسیقی این سرزمین هستند که اعتبار و منزلت میآورد مؤانست و همنشینی با آنان، و بهنوعی آبروی هنر موسیقی کشور هستند، هم در اخلاق و منش، و هم درزمینه کار حرفهای. به نظر نگارنده عوامل تصمیمگیرنده این سند باید به فکر این مسائل باشند قاعدتاً! که به بخش کوچکی از آنها اشاره خواهم کرد:
آموزش هنر موسیقی
آموزش هنر موسیقی، از سنین کودکی و آشنایی کودکان در مهدهای کودک و کودکستانها با هنر موسیقی، که از همین اوان کودکی، گوشهای آنان تربیت شود به شنیدن موسیقی مطلوب و متناسب با سِنشان و بر اساس متدهای موسیقی استاندارد در زمینه آموزش موسیقی و تربیت شنوایی به کودکان که متخصصان آن در کشور کم هم نیستند.
برنامهریزی
برنامهریزی برای مقاطع سنی خردسال، کودک و نوجوان با قرار دادن درسی به نام «آشنایی با موسیقی» در زنگ درسی مدارس ابتدایی و راهنمایی و البته در مقطع دبیرستان این درس میتواند اختیاری باشد و گذراندن آن امتیازی برای دانشآموز محسوب شود.
لحاظ شأنیت موسیقی
شأن و منزلت هنر والای موسیقی که میتواند مسحورکننده بوده و انسان را به اخلاق و معرفت هرچه بیشتر نزدیک سازد در محافل فرهنگی، لحاظ شود. شأن و منزلت موسیقیدانان، خصوصاً اجراکنندگان موسیقی حفظ شود و دیگر شاهد این نباشیم که ارکستر را مجبور کنند که در پیادهرو، برای افتتاح یک «مکان» بنوازد و حین اجرای موسیقی، مدعوین که عمدتاً از مسئولین کشوری هستند، بدون در نظر گرفتن شأن و احترام موضوع موسیقی و مؤلف و خواننده و اجراکنندگان، مراسم را ترک نمایند و در پی آنان نیز، عدهای مراسم را ترک کنند (که البته این رفتار غیرفرهنگی مسبوق به سابقه است!).
این رفتار، بسیار غیرفرهنگی است و ادامه این عمل ناهنجار باعث دلسردی هنرمندان موسیقی خواهد شد. بدتر آنکه توسط مجموعهای انجام شود که خود از دستاندرکاران موسیقی کشور است و اگر آنان از منزلت و شأنیت موسیقیدانان در برابر این رفتار دفاع و اعتراض نکنند که دیگر «از ماست که بر ماست».
گسترش آموزش
گسترش نهادهای آموزشی استاندارد مثل هنرستانهای موسیقی در سراسر کشور. یعنی برای هر استان، با توجه به ظرفیتهای هنری آن محل یک هنرستان پسرانه و یک هنرستان دخترانه دایر شود که استعدادهای موسیقی هر استان که کم هم نیستند، شناساییشده و تحت آموزش آکادمیک موسیقی، هم در گرایش موسیقی ملی و هم محلی و هم کلاسیک، قرار بگیرند و این یعنی پرورش استعداد و تربیت نسلهای آینده در زمینه حفظ و نگهداری ارثیه موسیقی و فرهنگ موسیقی کشور. جذب و دعوت از فارغالتحصیلان رشته موسیقی در دانشگاهها، برای تدریس در هنرستانهای یادشده و بهنوعی استخدام این عزیزان که به تربیت کودکان این سرزمین اهتمام ورزند. گسترش رشتههای دانشگاهی و تأسیس دانشگاههای موسیقی استاندارد و معتبر، منطبق بر دستورالعملهای وزارت علوم در استانهای صاحب ظرفیت، که این خود میتواند به بحث تمرکز ظرفیتهای موسیقی در هر استان کمک کند. (بخشی از این مهم هم در دستور کار دانشگاهها قرارگرفته که امید است با آن موافقت شود). لازم به ذکر است که هماکنون سه دانشگاه معتبر در رشته موسیقی که همگی در تهران متمرکزند موجود است و باید افراد خود را به تهران رسانده و پس از شرکت در چند مرحله کنکور و آزمون و مصاحبه و البته با ظرفیت بسیار اندک، جذب این دانشگاهها گردند، که فارغالتحصیلان هم، در رشتههای گوناگون موسیقی، پس از پایان دوره خود، در تهران ساکن شده و در آموزشگاههای موسیقی مشغول به تدریس میشوند و امورات و معیشتشان نیز با مشکل روبرو خواهد شد، که میتوان با برنامهریزی، این فارغالتحصیلان را استخدام و از آنان در تدریس برای شهر خودشان استفاده کرد که این ظرفیت فقط در تهران متمرکز نباشد و علاقهمندان موسیقی در شهرهای مختلف از این آموزشها بهرهمند شوند. برنامهریزی برای ساماندهی معیشت و زندگی هنرمندان موسیقی.
بیمه فراگیر
بیمه فراگیر برای هنرمندان موسیقی کشور که همگی از ظرفیتهای فرهنگی هنری کشور میباشند. (البته این مهم در خانه موسیقی به سامان رسیده است).
داشتن بیمههای مشخص تکمیلی برای نوازندگان سازهای مختلف بادی و زهی و بقیه سازها که در معرض آسیبهای فراوان هستند و همچنین بیمه ساز. در خیلی از موارد ساز هنرمندان به دلایلی دچار خسارت و یا حتی به سرقت رفته که بیمه اختصاصی برای جبران اینگونه زیانها موجود نیست.
جشنوارههای استانی
برگزاری جشنوارههای استانی در زمینههای مختلف موسیقی و پس از انتخاب برگزیدگان، حضور آنان را در یک جشنواره ملی فراهم آورند که باهم به رقابت بپردازند. پیشنهاد برگزاری جشنوارههای فصلی در موسیقی نواحی، سنتی و کلاسیک که البته در جشنواره موسیقی جوان به این موضوع توجه شده و جای قدردانی دارد و البته این به انسجام در انتخاب دبیر ثابت این جشنواره و تیم ثابت ارزیابی بازمیگردد که شایسته توجه است ولی سالی یکبار انجام میشود که با این حجم از استعدادها در سراسر کشور، کم است.
تأسیس رسانه
تأسیس رسانههای مختلف شنیداری و دیداری آزاد غیردولتی، فارغ از ظرفیتهای رادیو و تلویزیون رسمی کشور، که بتوان آموزشهای صحیح موسیقی را برای علاقهمندان به موسیقی تحت برنامههای: «آشنایی با موسیقی» و «چگونه موسیقی بشنویم»، «آشنایی با بزرگان موسیقی» و «آشنایی با فرهنگ شنیداری موسیقی»، «معرفی گونههای مختلف موسیقی»، «میزگردهای کارشناسانه موسیقی با حضور اساتید و هنرمندان صاحبنظر»، که کمکم مردم با فرهنگ موسیقی آشنا شوند و موسیقی را فقط بهعنوان یک لذت نشنوند و با خصلتهای فرهنگی و تأثیرگذاری آن در فرهنگسازی و انسانسازی بیشتر مأنوس گردند. نقدهای بسیاری مطرح است بر جریان موسیقی غالب در کشور که تحت حمایتهای دستهای پیدا و ناپیدا به سمت بیراهه میرود و باید برای آن چارهای اندیشیده شود. موسیقی خوب و مطلوب در هر گرایش و سبکی باید موردحمایت قرار گیرد که پس از مدتی، سره از ناسره مشخص گردد و کاسبکاران هنر تقلبی و جعلی جای خود را به هنر اصیل و ابتکاری و خلاقانه بدهند و در این مسیر نیز فرهنگ شنیداری و فرهنگ موسیقایی مردم نیز ارتقاء یابد.
ساخت سالن اختصاصی
ساخت سالنهای اختصاصی برای اجرای موسیقی، با همه مشخصات فنی آن، که از بعد از انقلاب تاکنون سالنی ساخته نشده که صرفاً برای اجرای موسیقی باشد! یعنی واقعاً هنر موسیقی شایسته ساخت یک سالن نبوده که در بودجههای عمرانی دولت در این چهلودو سال مدنظر قرار بگیرد؟!
تغییر نگاه ابزاری
نگاه ابزاری به موسیقی باید در نظر نهادها تغییر پیدا کند و هنر به معنای هنری آن باید ارزش و جایگاه ویژه خود را بازیابد.
تشکیل ارکسترهای استانی
تشکیل ارکسترهای رسمی در استانهای مختلف که میتواند تحت حمایت شهرداریها انجام شود که هم چرخه اقتصادی هنرمندان موسیقی بچرخد و هم مردم از اجراهای متنوع این هنرمندان منتفع شوند. مسئولین و متولیان فرهنگی و هنری چقدر کار انجام نشده میتوانند داشته باشند!
اینها بخشی از وظایفی است که متولیان و دستاندرکاران فرهنگی کشور و دستگاههای اجرایی دارند و قاعدتاً باید به این موضوعات توجه داشته باشند و به انجام آن اهتمام بورزند که همه این امور با مساعدت و همراهی اساتید برجسته که دغدغه اعتلای هنر موسیقی در این سرزمین را دارند، به سرانجام خواهد رسید.
اینها بخشی از موضوعاتی بود که انجام آنها باعث انبساط در جامعه موسیقی کشور میشود که البته خیلی از این امور تاکنون مغفول مانده است. در این زمینه باید اساتید و صاحبنظران و خبرگان دغدغهمند موسیقی نظر بدهند و در این مورد ساکت نباشند و اظهارنظر کنند. جامعه موسیقی یک گروه و دو گروه نیستند، در اینگونه موارد باید همه اساتید با هر نظرگاهی ورود کند و نظر بدهد، به قول آن بزرگ «همهچیز را همگان دانند».
بررسی این موضوع مهم که با سرنوشت جمع کثیری از هنرمندان سروکار دارد، از اموری نیست که پشت درهای بسته، و با حضور تعدادی هنرمند مشخص با عقاید مشخص، بتوان در مورد آن تصمیم گرفت. ایکاش این پیشنویسها و صورتجلسات منتشر میشد و در اختیار دانشگاهها و تشکلهای مستقل موسیقی و اساتید موسیقی قرار میگرفت و یا در یک فضای سالم و بهدوراز هیجان، به رأی عموم موسیقیدانان گذاشته میشد، تا بتوان بهترین تصمیم را برای اعتلای هنر موسیقی و بازگشت شأن و منزلت موسیقیدانان بهویژه نوازندگان عزیز و محترم و مجریان اجرای موسیقی که اغلب از فارغالتحصیلان هنرستانها و دانشگاههای معتبر کشور هستند و همگی فرهیخته و صاحب اندیشه میباشند، گرفت.
امید میرود قبل از نوشتن سندی در باب هنر موسیقی، مسئولین ذیربط به سوالات اساسی و مورد مطالبه هنرمندان این رشته، نظیر: چیستی و چرایی و چگونگی، ظهور و ثبوت و ارائه این هنر متعالی و البته مهجور و زخمخورده، پاسخ دهند که چگونه شد، هم در ادبیات معیار و محاوره در ترانه امروز و هم در موسیقی به اینجا رسیدیم!
به امید اصلاح و سامان یافتن امور و به امید روزهای خوش.
دیدگاه تان را بنویسید