به مناسبت زادروز استاد حسین علیزاده، آهنگساز و نوازنده تار و سهتار
ما از دوجهان غیر تو ای عشق نخواهیم ...
فرشید ذاکری
حسین علیزاده شاعر نیست که حالی را دگرگون کند، نقاش نیست که صحنی را به تزیین رنگوارهاش وجود ببخشد، حسین علیزاده حتی راوی نیست، او نمیخواهد برایمان بازگوی تاریخ باشد. حسین علیزاده فریاد رؤیاهای مردمان سرزمینی است که انکار شدند در جبر زمان و حصر مکان، که اندیشه نشده، قضاوت شدند. و هراسان تا فشار مرگ بر حنجره، دستهای خود را به هم ساییدند و از گزند روزگار، حتی سرما و گرمای طبیعت را درنیافتند. حسن علیزاده خالق است، خالق رنجهای خلقشدهای که از شکوفایی انقلاب به خونهای جنگ کشیده شد، و تلاش در هراس و تلاش در پستو و تلاش در سکوت و تلاش برای ماندگاری نغمه ... برای دستهایی که سالهاست بهراحتی نغمه مینوازند و خوب میدانند خطشکن که بود. خطشکنی که از درون جنگ به جنگ دیگری برخاست و لباس بزم را به زیور رزم آراست و ایستاد ... ایستاد ... ایستاد ... و هنوز ایستاده تا امروز که ... هنوز هیاهوی مردمان سرزمینش ایدههای بکر ذهن خلاق علیزاده است که عاشقانه روشنفکریِ عیان خود را درونِ ساده آنانی نهاد که دلچرکین از نگاه بالای روشنفکران تاریخ، امید رها ساخته بودند که او ساز به دست، بر دلهای چشمانتظارانش گرما میبخشید و شورانگیزانه میدان طلب را به وسعت هنرش گشوده و از شانههای سنت با هنرش به پرواز درآمده و از آن قامت بلندتری ترسیم کرده است. علیزاده نشانهای افتخارش را از محبت مردمان کوچه و بازار و رهروان هنر چندوجهیاش در سرزمین مادری دریافت میکند چونان که حتی اعتبار نام خودش را به امثال شوالیهها اعطا نمیکند و به حسین علیزاده بسنده میکند. و ما که نمیتوانیم بسنده کنیم به حسین علیزاده که بیکران است، با هنرش و متدش زندگی کردهایم، روزگار میگذرانیم که همچنان در اوج پختگی تازه است و حرفهای تازه دارد و هنر تازه دارد که هنر عید تازگی آن است و عشق سرشارش. تولد استاد مانند هر عید، نویدبخش امید است در روزگار ناملایمات، و سرزندگی اندیشهاش آینده را بهروشنی نوید میدهد که امید هر معجزهای از درونهای تازه و زنده برمیخیزد.
دیدگاه تان را بنویسید