سفر به ناشناختهها
رودخانهای در دل غار دانیال
آرزو احمدزاده ، راهنمای طبیعتگردی
شاید خالی از لطف نباشد که در این روزهای گرم تابستان شما را به خواندن سفرنامهای خنک دعوت کنم تا شاید خنکای خاطرهای نه چندان دور، آتش گرمای تموز را از گونه هایتان بزداید.
چیزی حدود هشت و یا نه سال پیش بود که یک عصر پنجشنبه صدای زنگ تلفن بلند شد و یکی از دوستان پیشنهاد سفری به چالوس را داد و درست بعد از آن، مهرداد تلفن زد و پیشنهاد سفر به غاری را داد که خودش هم تا به حال نرفته بود و ما هم دفعه اولی بود که نامش را میشندیم. خب یک سفر ماجراجویانه به غار را ترجیح دادیم و از دوست نخست عذرخواهی کردیم که نمیتوانیم دعوتش را بپذیریم. صبح جمعه ملزومات یک سفر یکروزه را جمع کردیم و به سمت مازندران روانه شدیم. آن زمان دسترسی به اینترنت و نقشه آنلاین راهها و فضای مجازی به ویژه اینستاگرام و لوکیشن دادنها و عکس گذاشتنها باب نبود و ما فقط اسم شهر را میدانستیم و نام غار. مقصد ما سلمانشهر بود. خوب به یاد دارم که در میانه راه به سمت چالوس توقفی کردیم برای صرف صبحانه و درست در همان نقطه آن یکی دوستمان که به چالوس میرفت را دیدیم و هر دو از دیدن هم غافلگیر شدیم. او را نیز به دیدن غار دعوت کردیم اما همراهانش قصد ساحل داشتند و قرار گذاشتیم مدتی بعد به همراهی هم دوباره به همین غار برویم.
به سلمانشهر رسیدیم و به سمت روستایی به نام دانیال حرکت کردیم. از یک پل قدیمی چوبی رد شدیم و عبور از روی آن پل نامتعارف و باریک با ماشین به ما اعلام کرد که از همین ابتدای راه با هیجانی وصف ناشدنی روبه رو خواهیم بود. به روستای دانیال رسیدیم و یکی از اهالی روستا در حال ترمیم سقف خانه اش بود، مسیر دسترسی به غار دانیال را از او جویا شدیم و او با آن لهجه شیرین مازنیاش مسیر را نشانمان داد. وارد جنگل شدیم. در مسیر پاکوب جنگلی و در جایی نزدیک به چشمه به دهانهای برخوردیم و به سمتش رفتیم، اما دهانه اصلی غار نبود و پر بود از فضولات خفاش. دوباره مسیر پاکوب جنگلی را دنبال کردیم و بعد از یک سراشیبی تند و گل آلود و عبور از یک تخته سنگ به دهانه اصلی غار رسیدیم. چراغ پیشانی ها را روشن کردیم و وارد غار شدیم. دمای غارها در تابستان و زمستان تقریبا برابر است و چیزی که غار را گرمتر و یا خنکتر نشان میدهد اختلاف دمایش با محیط بیرون است. تابستان بود و ما از یی جنگل گرم و شرجی وارد غاری شدهبودیم که رودخانهای از میان آن میگذشت و چیزی لذتبخشتر از آن آب خنک نبود.
چیزی که غار دانیال را از دیگر غارها متمایز میکند همین رودخانه و یا بهتر است بگویم جوی آبی است که در میان آن جریان دارد و شما باید از میان آب زلال و یا سینه خیز از لابهلای چکندهها و چکیدهها عبور کنید و گاه از حوضچههایی بگذرید. چالش سفر ما همین حوضچهها بود که عمق آنها را نمیدانستیم و با آزمون و خطا رد میشدیم. به تالاری که محل تجمع خفاشها بود رسیدیم، این تالار به تالار عروس معروف است. بعد از عبور از چند آبشار کوتاه به دالانی رسیدیم که دیگر ادامه مسیر ممکن نبود، پس راه برگشت را پیش گرفتیم. خیس و خنک وارد جنگل گرم شدیم. کاش میشد همانجا میماندیم.
دیدگاه تان را بنویسید