در حاشیه سفارش یک سمفونی یکبار مصرف دیگر
چکناواریان آهنگساز نورچشمی دولتها
سمفونی امام رضا، سمفونی خلیجفارس، سمفونی پیامبر، سمفونی کارون و سوئیت سمفونی رسول عشق و امید. اینها نمونه برخی از اسامی سمفونیهای سفارشی این سالها هستند. به این اسامی نگاه کنید، آیا چیزی از قطعه شنیدهشده آن را به خاطر میآورید؟ اصلاً چرا راه دوری برویم این اسامی را چطور به خاطر میآورید؟ از موزیسینهای این سمفونیها چطور؟ اسمی شنیدهاید؟ آیا میدانید اینها برای چه ساخته شدهاند؟ میدانید برای نوشتن هرکدام چقدر هزینه شده است؟ آیا میدانید بودجه هرکدام از این قطعات موسیقی هزینه زندگی چند خانواده طبقه متوسط کشور در همان سال سفارش بوده است؟ به نظر برخی سوئیت سمفونی رسول عشق و امید از توان اعجاز موسیقی در ماندگاری بیبهره و فاقد زوایای هنری خلاقانه و جذاب برای شنیدار مردم بود؛ ازاینرو هم خالق اثر و هم مخاطب آن را در زمره آثار این موزیسین به خاطر نمیآورند چگونه است که چکناواریان معترض به وضعیت ارکسترها میخواهد اثری برای دفاع مقدس در ایران بسازد تا در جشن چهلسالگی انقلاب شنیده شود؟ آیا قرار است هزینه ضبط و اجرای این اثر را نیز بنیاد رودکی در خارج از ایران بپردازد؟
بیتا یاری، روزنامهنگار
بنیاد رودکی و سفارش ساخت سمفونی دفاع مقدس
مدیرعامل بنیاد فرهنگی هنری رودکی هفته گذشته با اعلام خبر ساخت سمفونی «دفاع مقدس» به آهنگسازی لوریس چکناواریان از برگزاری برنامههایی به مناسبت چهلسالگی انقلاب اسلامی سخن گفته است. علیاکبر صفی پور مدیرعامل بنیاد فرهنگی هنری رودکی ضمن اعلام این خبر گفته است : «دفاع مقدس و ارزشهای انقلاب اسلامی دربرگیرنده حماسههای ماندگاری است که توسط ملت شریف ایران ثبت شد. این دوران بسیار ارزشمند و ماندگاری است که جوانان برومند این سرزمین برای دفاع از میهن اسلامی برابر دشمنان از هیچ تلاشی فروگذار نکردند. بنیاد رودکی خود را مکلف میداند که در تمامی عرصههای اینچنینی در حد و توان خود فعالیتهایی را انجام دهد که سفارش ساخت سمفونی «دفاع مقدس» یکی از آنهاست و امیدواریم با برنامهریزیهایی که در این زمینه انجامگرفته بتوانیم این سمفونی را تا دهه فجر انقلاب اسلامی به مناسبت چهلسالگی پیروزی انقلاب اسلامی ایران آماده کنیم.»
نه اولین نه آخرین
این اولین بار نیست که خبر اعلام نوشتن یک سمفونی برای یک مناسبت تاریخی و یا ملی به گوش ما میخورد و ایبسا شاهد اجرای برخی نیز در این سالها بودهایم. و البته همانگونه که مدیرعامل بنیاد رودکی اعلام کرده است جوانان برومند این سرزمین برای دفاع از هیچ تلاشی فروگزار نکردهاند اما آیا آهنگسازان سمفونیهای سفارشی نیز از این همین جوانان برومندی هستند که در این چهلساله بالیدهاند؟ و بهراستی دوران دفاع مقدس که دو سال پس از پیروزی انقلاب شروعشده است چه ربطی به گرامیداشت چهلسالگی انقلاب دارد؟ چراکه این دو تاریخ دو برهه زمانی و شرایط اجتماعی متفاوتی هستند که هرچند شرایط دفاع مقدس پس از انقلاب به وجود آمد اما قطعاً عامل ایجاد انقلاب نبوده است و پیوند زدن این دو تاریخ به هم چگونه برای گرامیداشت چهلسالگی انقلاب است؟ چرا بنیاد رودکی این دو تاریخ را به هم پیوند زده است؟ چه منفعتی در این خلط موضوعات برای بنیاد رودکی وجود دارد؟
این سمفونیهای یکبار مصرف
سمفونی کارون را به یاد میآورید؟ میدانم که شاید حتی اسم این سمفونی را هم نشنیده باشید. سمفونی پیامبر چطور؟ چرا اینقدر این سمفونیها گمناماند؟ چرا حتی رادیوتلویزیون وقتی به پخش این آثار نمیدهد؟ چرا در این سالها وزارت ارشاد و یا سایر نهادهای دارای بودجههای دولتی برای ساخت سمفونیها هزینه کردهاند؟ این هزینهها برای چه بوده؟
اگر هزینه برای تولید یک اثر شنیداری است پس چرا این سمفونیها ناشنیده ماندهاند و تلاشی برای شنیده شدن آنها نمیشود؟ چه در این آثار انجامگرفته که کسی در جستجوی یافتن و شنیدن این آثار نیست؟ بهتر بگوییم کسی علاقهای به شنیدن آنها ندارد حتی اگر بهرایگان کنسرت داده شود.
آیا اینها ساختهشدهاند تا تنها یکسری نت روی کاغذ ثبت شود و نهایتاً با یکبار اجرا در ارکستر برای اول و آخرین بار شنیده شوند؟ هدف از تولید اینگونه سمفونیهای یکبار مصرف چیست؟ چرا تنها اسامی یکسری آهنگساز مشخص در ساخت این سمفونیها همکاری کردهاند و چرا اسم هیچ آهنگساز جوانی در این میان نیست؟
بنیاد رودکی و قدرت تشخیص
مدیرعامل بنیاد رودکی در دو سال گذشته نسبت به برگزاری مراسمهای رونمایی نامربوط به موسیقی ازجمله آخرین تولید ماشین رنو، لوازمآرایش و ... کرده است و در یک اقدام کاملاً پرسشبرانگیز و مسالهساز که آبروی یکصدساله موسیقی کلاسیک در ایران را برد همراه با تیم ملی فوتبال، ارکستر سمفونیک تهران را راهی جام جهانی به همراه خود و زیرمجموعه و یکسری از خبرنگاران کرد که البته هزینههای هنگفت این سفر و نتایج خدشه انداز بر وجهه موسیقی ایران ماحصل آن بود. با این کارنامه درخشان که جنبههای هنری در آن اصلاً وجود ندارد و نشانی از احترام به موسیقی و موزیسین در آن نیست مدیرعامل بنیاد رودکی چه اصراری به سفارش ساخت یک سمفونی دارد؟ آنهم با موزیسینی که سمفونی سفارشی پیشینش را کسی در خاطر ندارد و در شرایطی که بسیاری از موزیسینها و اساتید موسیقی از نحوه نگهداری و کیفیت اجراها و رهبری ارکسترها بارقه امیدی برای موسیقی و موزیسینهای جوان نمیبینند. آیا بنیاد رودکی قدرت تشخیص درست در سفارش سمفونی داشته است یا بر اساس سفارشها عمل کرده؟
چکناواریان آهنگساز همه دولتها
سال 86 بود که با حضور احمدینژاد، رئیس دولت نهم در تالار وحدت سوئیت سمفونی «رسول عشق و امید» ساخته لوریس چکناواریان به سفارش معاونت وقت هنری وزارت ارشاد، ایمانی خوشخو، اجرا شد. سفارشی که برای ساخت اثری درباره پیامبر خاتم به چکناواریان دادهشده بود و البته 15 شب نیز مردادماه همان سال در تالار وحدت این سوئیت سمفونی اجرا شد. با این سفارش بود که همه آنهایی که در این سالیان به چکناواریان دور از فعالیت مانده انتقاداتی داشتند این بار رسماً او را آهنگسازی دولتی خطاب کردند که اثرش فاقد گوشه و زوایای یک اثر هنری است و تنها بنا به سفارش دولتیها ساختهشده و در این میدان علاوه بر منفعت مالی چکناواریان، در حکومتی ساختن چهرهاش نیز تأثیر عمدهای داشت.
حالا همین آهنگساز محبوب دولت نهم، در دولت دوازدهم نیز به تکرار همان تجربه خواهد پرداخت این بار با موضوع دفاع مقدس. آیا باید چندین بار از یک ریسمان گزیده شویم؟
زمان کوتاه برای ساخت سمفونی
مطابق ادعای چکناواریان، آهنگساز شناختهشده رستم و سهراب در دفترچه سیدی، نوشتن این اثر از سال 1962 تا 1985 طول کشیده یعنی چکناواریان در دوران اوج شکوفایی هنری و عنفوان جوانی خویش چیزی در حدود بیست و اندی سال وقت صرف نوشتن یک اثر نموده که هنوز هم شنیدن آن تائید کننده این است که وقت بیستوچند سالهای که گذاشته، بیهوده تلف نشده است و حاصلش اثری شده که همچنان شنیدنی است، چراکه قائم به خویش بوده و برای تحسین آن نیاز به هیچ تمجید کننده بزرگ و حکومتی و ... نیست آنچنانکه کیفیت اثر، خود گواه بزرگ این ویژگی است. اما آیا کسی که در اوج تواناییها و نبوغ و قلیان استعدادش چند دهه وقت صرف ساختن یک اثر میکند در عرض چند ماه آیا موفق به نوشتن اثری بکر و خلاقانه خواهد شد آنهم زمانی که سالهاست آن چشمه جوشان نبوغ خشکیده و چیزی جز کارهای میانه و بعضاً ناخوشایند از او ندیدهایم؟
یادمان نرفته است که در سال 86، چکناواریان سوئیت سمفونی رسول عشق و امید را با همکاری معاونت هنری وقت دولت نهم به انجام رسانید اما هرگز در کارنامهاش از این اثر یادی نمیکند و بیشتر مایل است نامی از آن نبرد. البته مخاطبان و شنوندگان این اثر نیز چیزی از آن در خاطر ندارند چراکه شاید به نظر برخی اثر از توان اعجاز موسیقی در ماندگاری بیبهره بود اما باید گفت فاقد زوایای هنری خلاقانه و جذاب بلکه مبتذل از فرط تکرار برای شنیدار مردم بود که هم خالق اثر و هم مخاطب آن را در زمره آثار این موزیسین به خاطر نمیآورند.
اجرا با ارکستر سمفونیک همیشه نامطلوب تهران
به فرض اینکه بهترین سمفونی را چکناواریان بسازد، پرسش اینجاست که حال با کدام ارکستر سمفونیک توانا میخواهد این اثر را اجرا کند؟ و یا اثر را برای اجرا به کدام ارکستر سمفونیک خواهد سپرد؟ چراکه همگان میدانیم همواره چکناواریان معترض به وضعیت کنونی ارکستر سمفونیک تهران بوده و اجرای آثارش را با این ارکستر مناسب نمیدانسته است. هرچند این ابزار عقیدهها بر اساس حب و بغضها صورت گرفته است و حتی در دورهای که خود مشاور معاونت هنری درزمینه ارکسترها بودند و با صلاحدید و مشورت ایشان ارکسترها سامانیافته بودند نیز ایشان در جایگاه یک معترض به بیان نظرات انتقادی خویش پرداخته اما خب در عمل نیز او آثارش را برای اجرا به خارج کشور برده است. هنوز یادمان نرفته که در سال گذشته خبر/شایعهای در محافل موسیقی پیچید که معاونت اسبق هنری که علاقه بسیار زیادی به چکناواریان نیز داشت با یکی از بانکها برای تأمین هزینههای ضبط اثر چکناواریان با یکی از ارکسترهای مطرح اروپا صحبتهایی کرده و درخواست تأمین بودجه بلاعوض داشته است. البته این خبر نه تائید شد و نه از جانب معاونت هنری وقت و یا چکناواریان تکذیب! هرچند نتیجه آن نیز مشخص نشد و شاید در مرحله گمانهزنیها متوقف مانده، اما نباید به این خبر هرچند که شایعه باشد بیتوجه بود چراکه بههرروی نشاندهنده تلاش همیشگی چکناواریان برای ضبط اثر با ارکسترهای خارجی است. حال چگونه است که همان چکناواریان معترض به وضعیت ارکسترها میخواهد اثری برای دفاع مقدس در ایران بسازد تا در جشن چهلسالگی انقلاب شنیده شود؟ و یا قرار است هزینه ضبط و اجرای این اثر را نیز بنیاد رودکی در خارج از ایران بپردازد؟
برگزاری مسابقه بهجای پیشنهاد
با همه این اماواگرها و اشتباهاتی که دیگر عادت کردهایم مدیرعامل بنیاد رودکی مرتکب آن شود آیا بهتر نیست ساخت قطعات بزرگی چون سمفونیهای مناسبتی و ملی را به مسابقه واگذار کنیم و جوانانی را به کار بگیریم که در عرصه دفاع نیز جان خویش را در اولین صفوف تقدیم کردهاند؟ آیا بهتر نیست با مسابقه و شناساندن یک موزیسین جوان در ازای برگزاری مسابقه آهنگسازی، دارای یک اثر سمفونیک شنیدنی شویم که همگان به تحسین اثر لب بگشایند بهجای اینکه با توسل به سفارش و رفاقتها، یک آهنگساز همیشه درصحنه که از انواع موهبتها در اغلب دولتها از دولت نهم تا یازدهم و دوازدهم برخوردار بوده را وادار به ساخت یک اثر یکبار مصرف آنهم برای مساله مهمی به نام دفاع مقدس کنیم آنهم در ازای صرف هزینههای هنگفت؟ هزینههایی بیفایده که هم شأن موسیقی را پایین میآورد و هم مخاطب از آن بهرهای نمیبرد. آیا بهتر نیست با برگزاری مسابقه در میان اینهمه دانشجوی فارغالتحصیل آهنگسازی و یا آهنگسازان جوان و بااستعداد کشورمان در این روزگار بد اقتصادی شورونشاطی بیفکنیم و یا علاقهمندیم تماماً بودجههای دولتی قابل مدیریت را به پیران یا کسانی که مدتهاست اعلام خود بازنشستگی در کارها و آثارشان پیداست، واگذار کنیم؟
درست است که بنیاد رودکی در توان تشخیص موسیقی قابل سرمایهگزاری و حمایت از بقیه موسیقیها ناتوانتر عمل کرده و امکان دارد در هیات داوری آثار نیز این مساله را تقویت کند اما هرچه باشد برگزاری مسابقه بهتر از واگذاری کور است. علاوه بر آن، هرچند چندین ماه از اتمام دوره مدیریت علیاکبر صفی پور بر بنیاد رودکی گذشته است و درباره مدیرعامل این بنیاد حرفوحدیثی زده نمیشود اما لازم است وزیر محترم ارشاد فکری به حال مدیریت این مجموعه نماید تا بیش از این آسیبزننده به جامعه موسیقی و اسرافکننده بودجه دولتی نباشد.
دیدگاه تان را بنویسید