بیتا یاری

موسیقی در شرایط امروز ما چه معنایی دارد؟ شاید معنای موسیقی را بسیاری نوشته باشند، اندیشمندانی نیز در عمق کلمات به جستجوی آن پرداخته و چندوچون آن را بررسی کرده باشند و به لحاظ ذاتی آن را واکاویده و دست‌آخر تعریفی از آن ارائه داده باشند. موسیقی بالذات چیست؟ چه کارکردی دارد؟ و حالا چه جایگاهی امروز در تصوراتمان از آن داریم و چه جایگاهی را در امروز به دست آورده است؟

در این چند دهه زندگی کم سخت نبوده و روزگار هم، اما موسیقی هرچند مبهم و با وضعیت نامشخص وجود داشته، جستان و خیزان به راه ادامه داده و آهسته و پیوسته به‌عنوان هنر صرف در حال تقلا بوده است. اما حالا چند ماهی می‌شود که از شیوع بیماری عالم‌گیر کرونا گذشته و در این نزدیک به 5 ماه گذشته اولین چیزی که به علت شرایط واگیری بیماری تحمیل‌شده است توقف فعالیت‌های موسیقی و تمامی کنسرت‌هاست. تعطیلی بسیاری از آموزشگاه‌ها و فقر حاکم بر خانواده‌های اعضای آن‌هاست.

این روزها ما به تحلیلگران اجتماعی موسیقی نیازمندیم که موسیقی را در شرایط امروز ما معنا کنند. که موسیقی اکنون چیست؟ هر چه بیشتر می‌گذرد و هر چه شرایط زندگی در شیوع بیماری کویید 19 سخت‌تر می‌شود بیشتر فکر می‌کنم که موسیقی چیزی از جنس رفاه و امنیت و فرهنگ است. چیزی از جنس امید است. چیزی از جنس زندگی. چه روزهایی بودند که به سالن‌های کنسرت می‌رفتیم و به تماشای اجرای موزیسین‌های دلخواهمان می‌نشستیم. چه روزهای خوبی که با شور و شوق بسیار زیاد به انتظار خرید بلیت کنسرت موردعلاقه‌مان می‌نشستیم و روزشماری می‌کردیم تا روز کنسرت فرابرسد و هنرمند محبوبمان را در حال اجرای موسیقی ببینیم و در موسیقی غرق شویم. این تصویر حالا که تمامی فعالیت‌های موسیقی تعطیل‌شده‌اند چیزی از جنس آرزوست و آرزو برای اینکه این روزهای ازدست‌رفته دوباره برگردند.

خرید بلیت کنسرت و هزینه کردن برای موسیقی در جایی که موسیقی برای دولتمردانش هیچ اهمیتی ندارد مگر برای جنجال و دعوای سیاسی و یا حذف آن قدرت‌نمایی برای حریف معنا می‌شود، کاری است اساساً فرهنگی و اکنون می‌بینیم آن‌هایی که مخالف موسیقی بودند چقدر خشنودند که بدون کوچک‌ترین حرکتی توانسته‌اند آن را تعطیل کنند. بازگشایی دوباره کنسرت‌ها که تقریباً با جامعه هل داده‌شده به سمت فقر، چیزی از جنس امید به بهبود شرایط است و معنای رفاه را نیز با خود توأمان دارد. حالا می‌فهمیم که کنسرت رفتن در رفاه نسبی بودن طبقه متوسط بوده است و اکنون همان طبقه به لحاظ شرایط سخت اقتصادی به‌سختی شاید رنگ رفاه نسبی را که داشت ببیند.

با انبوه آموزشگاه‌های موسیقی تعطیل‌شده که روزگار پر از محنت و سختی را بر مدرسان موسیقی تحمیل کرده، ‌کار فرهنگی آموزش دچار مشکل شده است و امید به بهبود آن در این شرایط ناممکن است. یعنی همچنان موسیقی چیزی از جنس آرامش و امنیت برای خانواده موزیسین‌ها بوده که اکنون به خطر افتاده است.

موسیقی هرچند در عزا و شادی‌ها جایگاه کارکردی دارد؛ اما حضور دوباره موسیقی پس از شرایط سخت تحمیل‌شده به موزیسین‌ها یعنی شادی. آوردن شادی به خانواده‌های موزیسین‌ها و مردمی که ترس گرفتاری و بیماری کرونا امنیتشان را به خطر انداخته و روحیه آن‌ها را مخدوش ساخته است ضمن اینکه تعطیلی کسب‌وکارها نیز آن‌ها را به فقر گرفتار کرده. این یعنی موسیقی چیزی از جنس زندگی است برای همه جامعه چه آن‌هایی که به دیدن کنسرت‌ها می‌روند چه آن‌هایی که موسیقی کسب‌وکار آن‌هاست. این زندگی هر چه زودتر باید برگردد وگرنه شمع جان جامعه موسیقی بیشتر آب خواهد شد و بازگرداندن آن به زندگی کاری دشوارتر.