موریکونه، خالق جاودانهای موسیقی فیلم جاودانه شد
بدرود مرد مقدس
امیر بکان، آهنگساز و مدرس دانشگاه
جامعه موسیقی و بهتر بگوییم جامعه جهانی، یکی از تأثیرگذارترین موسیقیدانان و آفرینشگر اصوات جادویی و سحرکننده خود را از دست داد. ششم جولای امسال روز خوبی نبود و شاید روزگار هم از فقدان او غمگین است. واقعاً به او چه صفتی باید اطلاق کرد؟ مرد هزارچهره؟ همهفنحریف؟ یا خداوندگار موسیقی؟
آری! انیو موریکونه آهنگساز برجسته، یکی از بینظیرترین و تأثیرگذارترین موسیقیدانان فیلم و صحنه، در 92 سالگی جاودانه شد.
او بسیاری از خاطرات زیستی ما را شکل داد. تأثیر آفرینشهای او بهخصوص درزمینه موسیقی متن فیلمها و آثار متعدد تلویزیونی، طی حدوداً 60 سال، میراثی غنی از ملودیها و موسیقیهای ماندگار، در ذهن و حافظه شنیداری بشریت ثبت کرده که کمتر کسی به این افتخار نائلآمده است.
با موسیقی متن فیلم ماندگار «سینما پارادیزو»، با تم عاشقانه ملودی، موریکونه، بسیاری عاشق شدند. سکانس بسیار معروفی که تم در آنجا استفادهشده و تأثیر شگفتانگیز این تم را همگان در فیلم درک و احساس کردهاند. بهراستی او با این فواصل و هارمونی، چه جادویی به پا میکند که اینچنین در عمق وجود مینشیند و انسان را تا مدتها استحاله میکند؟ گویی، او جدای از فرایند کمپوزیسیون و معماری اصوات، به تکتک نتها جانبخشی میکند و علاوه بر هندسه نتها، به تعریفی دیگر از زوایای دیده نشده موسیقی میرسد که کمتر کسی به این نقطه نائلآمده است. نتهای او سراسر زندگی هستند. با موسیقی او میتوان زندگی را مفهومی دیگر بخشید. او راز هارمونی عاشقانه را بهخوبی یافته و آنچنان آنها را کنار یکدیگر میچیند که گویی خداوندگار این اصوات است. موسیقیهای او را همگان شنیدهاند. در فیلمهای بهاصطلاح «وسترن اسپاگتی» که خالق آنها سرجیو لئونه ایتالیایی است.کارگردان بسیاری از فیلمهای وسترن ایتالیایی که موسیقی این فیلمها نیز جزو ماندگارترین موسیقی متن و تمهای بهیادماندنی است. موریکونه در استفاده از همه ظرفیتهای صوتی برای بهتر نزدیک شدن مخاطب به فیلم و البته دستاوردی غیر از تصویر و داستان را نیز به او هدیه میکند و آن در موسیقی متن بهاصطلاح تم «بکر و بدیع»، Main Theme نامیده میشود. او در آفرینش تم بکر و بدیع، سرآمد است. در فیلم «خوب، بد و زشت» صدای سوتی که با دهان نواخته میشود را با موسیقی بهاصطلاح کابویی با هارمونی و سازبندی متناسب موضوع، در هم میآمیزد؛ و صدای نوعی گرگ محلی در صحرای نوادای آمریکا را به نام «کویوت» دستمایه تم اصلی فیلم قرار میدهد و آن شاهکار خلق میشود.
در فیلم مأموریت، Mission، با بازی درخشان رابرت دنیرو و جرمی آیرون، تم «پدرگابریل» که برای ساز ابوا نوشتهشده و یکی از ماندگارترین ملودیهای فیلم است، را میآفریند که حتی بر روی آن اشعاری با زبانهای مختلف نیز سروده شده و اجرا میشود. یکی از نکات ظریف و خلاقانه موریکونه، استفاده از ظرفیتهای کاراکترهای داستان بهعنوان متریال برای ساخت موسیقی است. جدای از ساخت ملودیهای عاشقانه و حماسی و فانتزی برای فیلمها در ژانرهای مختلف، او دستبهکارهای شگفتانگیزی میزند. در فیلم اورکا،Orca به کارگردانی مایکل اندرسون، که در مورد نهنگ قاتلی است که ماجراهایی را با یک شکارچی نهنگ دارد و نقش شکارچی را ریچارد هریس فقید بازی میکند، در این فیلم صدای نهنگ را دستمایه تم اصلی کرده و با آرانژمانهای مختلف و البته با یکصدای متزوسوپرانوی متفاوت ازنظر رنگ صوتی، دقیقاً صدای نهنگ را با همان فرکانس ارائه و در لایههای مختلف با هارمونیهای متفاوت ارائه میدهد که بسیار شنیدنی است و فیلم بسیار دردناکی نیز هست، بهطوریکه شنونده با نهنگ قاتل همراه میشود و این تأثیر هنر موسیقی و قدرت آفرینش موریکونه را به اثبات میرساند. هر فیلمی که انیو موریکونه برای آن موسیقی ساخته جزو برجستهترینهاست. در فیلمی به کارگردانی برایان دی پالما با عنوان «تسخیر ناپذیران» یا «دست نیافتنیها»، Untouchables با بازی درخشان شون کانری، رابرت دنیرو در نقش گانگستر معروف نیویورک «آل کاپون»، کوین کاستنر و اندی گارسیا، در فانفار و مقدمه موسیقی را مینویسد که در پس تاریکیها و خشونت گانگسترهایی که به قاچاق و ترور مشغول هستند، میتوان طلوع خورشید و کنار رفتن تاریکیها را در موسیقی درک و دریافت کرد و همچنین درصحنههای تغزلی و عاشقانه ساز ساکسیفون را با نوایی جادویی به کار گرفته و لحظات عاشقانه و ملودرامی را برای شنونده به ارمغان میآورد و این نشانه نبوغ آهنگساز در خلق موسیقی است. در فیلم «روزی روزگاری در آمریکا»، ساز پن فلوت را بهعنوان سراینده درام انتخاب میکند و سیر زندگی بچهها را تا دوران بزرگسالی و دگردیسی آنها برای رسیدن به دنیای خیالی خود در آمریکا و رسیدن به زندگی ایدهآل را، با زبان موسیقی تصویر میکند که این موسیقی هم جزو شاهکارهای تاریخ موسیقی فیلم است.
موسیقی موریکونه فقط یک موسیقی با تعدادی ملودی زیبا و زمزمهپذیر نیست. موسیقی او، خود زندگی است با همه فراز و نشیبهای آن. با همه لحظات شیرین و تلخ، با همه نیستیها و هستیها، بعضی مواقع موسیقی او در اشک یک پسربچه تجلی پیدا میکند یا در چشمان تشنه زندگی در وسط صحرای نوادا. موسیقی موریکونه خود زندگی است.
موسیقی او حاصل یک کاوش و کنکاش کائناتی است. او خود انسانی زلال و آسمانی است و موسیقی او نیز آینه تمام نمای اوست. او راوی زندگی است. وقتی از غم و حزن صحبت میکند در عمق جان مینشیند و وقتی از حماسه صحبت میکند انسان را به احساسی غرورانگیز وا میدارد. او فقط خداوندگار ملودیهای عاشقانه و تغزلی نیست و در لحظاتی آنچنان با موسیقی خود فانتزی میآفریند که گویی راوی یک اثر کمدی تمامعیار است و این از ظرایف کار اوست. موسیقی متن فیلمBuddy Goes West به کارگردانی مایکل لاپو و بازی باد اسپنسر یکی از نمونههای بارز آثار فانتزی موریکونه است.
یکی از نکات ظریف و خلاقانه موریکونه، استفاده از ظرفیتهای کاراکترهای داستان بهعنوان متریال برای ساخت موسیقی است. برای مثال در فیلم اورکا که در مورد ماجراهای نهنگی قاتل است؛ دقیقاً صدای نهنگ را با همان فرکانس و در لایههای مختلف با هارمونیهای متفاوت ارائه میدهد که بسیار شنیدنی است
موریکونه در طی 60 سال، بیش از 400 موسیقی متن برای فیلمهای سینمایی و تلویزیونی آمریکایی و اروپایی نوشت. طیف وسیعی از موسیقی برای ژانرها و گونههای مختلف سینمایی پلیسی، جنایی، عاشقانه، ملودرام، حماسی و اجتماعی و کمدی. تسلط او در نوشتن موسیقی متن با گونههای مختلف او را به آهنگسازی همهفنحریف معروف کرده بود. استقبال او برای نوشتن موسیقی متن به کارگردان و گروه سازنده این امید را میداد که کاری ماندگار ساخته خواهد شد و اغلب چنین بود. او زندگی را میشناخت و با دستی پر به میدان میآمد و همگان را شگفتزده میکرد و بهراستی او «خالقی خلاق» بود.
تسلط به موسیقی کلاسیک و خصوصاً ساز ترومپت که ساز تخصصی او بود در رپرتوار غنی ایشان، بیش از صد اثر برای صحنه در حوزه موسیقی مستقل است که هرکدام نیز در نوع و فرم خود شاهکار است. البته مردم، بیشتر انیو موریکونه را به آهنگساز فیلم و تلویزیون میشناسند. او از نسلی است در حرفه موسیقی متن برای تصویر، که به این حرفه منزلت داده است همچون پیشینیان خود مثل پدر موسیقی فیلم «مکس اشتینر» فقید و دیگرانی مثل جری گلد اسمیت، موریس ژار، ران گودوین ، ویلیام والتن، جان ویلیامز، هوارد شور و خیلیهای دیگر که با حضورشان در سینما، به موضوع موسیقی متن، که یکی از تکیهگاههای فرایند و محصول فیلم است و بهعنوان ارکان «تألیف» در سینما بهحساب میآید، غنای هنری و فرهنگی بخشیده و آثاری که بدین عنوان و بهصورت مستقل در کنار به اکران رفتن فیلم منتشر میشود واژهSoundtrack اطلاق میگردد که خیلی از دنبالکنندگان فیلمهای سینمایی اقدام به نگهداری و آرشیو ساندتراکهای فیلمهای سینمایی ماندگار میکنند و قطعاً آثار موسیقی متن انیو موریکونه فقید جزو همین آثار است. شاید غلو نباشد بگوییم همه اهل زمین حداقل یکبار اثری از او را شنیده و زمزمه میکنند. با موسیقی موریکونه میتوان زندگی کرد. شاد شد، عاشق شد و در بهت و حیرت فرورفت. او همواره همراه ماست چون موسیقی او در ذهن و ضمیر ما و در حافظه بلندمدت ما حضور دارد و در کائنات نیز منعکس است.
پس، بدرود «مایسترو موریکونه» و سپاس از شما که برایمان یادگارهای ماندگاری گذاشتید، پس میشود هم چنان، «عاشق شد» و «عاشق ماند».
دیدگاه تان را بنویسید