نقد رپ فارسی در چه فضایی سازنده است؟
صریح، مستدل و فارغ از کینهجویی
بهروز آقاخانیان
صبح روز تعطیل است. به کاناپه تکیه دادهام و با لپتاپی که روی پایم گذاشتهام، شبکههای اجتماعی مثل توییتر، اینستاگرام، فیسبوک و سایتهای مربوط به رپ فارسی را بالا پایین میکنم. همیشه تعدادی از پستها و نوشتهها درباره این است که فلان رپر در مورد رپر دیگر چه گفته و طرف مقابل چطوری در یک diss جوابش را داده است یا طرفدارهای فلان «تشکل» حمله کردند زیر پست «گروه» دیگر.
شاید برای من که الآن 32 سالهام و 12-13 سالی هست که این بگومگوها را میخوانم و میشنوم، پیگیری آنها کسلکننده و بیفایده باشد و البته تا حدود چهار سال پیش هم اینچنین بود. اما در سالهای اخیر هم بهواسطه آشنایی بیشتر و علاقهمندیام به نظریههای انتقادی و هم پختهتر شدن فضای رپ فارسی و فعال شدن هنرمندان در شبکههای اجتماعی و گفتگو با رسانهها؛ به این باور دارم که این جو بگومگو، با آگاهی بیشتر میتواند به فضای نقدی صریح، درست و درعینحال پرجاذبهای تبدیل شود که با انتقادهایی فکر شده به وضع موجود در جامعه، چه از لحاظ فرهنگی و چه اجتماعی، گامی مثبت بهسوی جامعه بهتر و مخاطبی آگاهتر برداشته شود. در یادداشت پیش رو سعی میکنم با بیان ویژگیهای نقد سازنده در رپ از دید خود، به این مهم بپردازم.
مخاطب نقد باید مشخص باشد. چه در بگومگوها شبکههای اجتماعی و چه آهنگهای انتقادی که میان هنرمندان ردوبدل میشود طرف مقابل باید مشخص باشد. حذف نام طرف مقابل، نقد را شبیه به تکه انداختنهای فضای مجازی، موهوم و بیارزش میکند. مخاطب متوجه نمیشود که طرف صحبت کیست و چه رفتاری از سمت او به نظر گوینده اشتباه است. شایعهسازی میان مخاطبان بالا میگیرد و درنتیجه ذهن آنها از درک موضوع انتقاد منحرف میشود.
توجه نقد به دیدگاه، جریان یا پدیدهای اجتماعی باشد. بااینکه مشخص شدن طرف نقد به شفافیت و برداشته شدن سوءتفاهم کمک میکند، اما انتقاد نباید محدود به یک هنرمند خاص بماند. این هنرمند بهعنوان فردی از اجتماع دیدگاهی در زندگی دارد و از طبقهای اقتصادی آمده است. درنتیجه رفتار و شخصیتش، گروهی از جامعه را نمایندگی میکند. بهطور مثال بهزاد لیتو، هیچکس، یاس یا بامداد هرکدام خواستگاه متفاوت و درنتیجه دید متفاوتی نسبت به جامعه و هنر دارند. اگر در حالی شکاف طبقاتی در جامعه رو به افزایش است، هنرمندی وضع خوب مالیاش را در کارهایش به رخ میکشد؛ این منحصر به او نیست. بلکه قشری از جامعه را شامل میشوند که رفتار و تفکری مشابه دارند. درنتیجه انتقاد هم نباید منحصر به او باقی بماند.
نقد صحیح و مستدل در سایه درک عمیق از جامعه صورت گیرد. در ادامه، برای نقد جریان و پدیدههای اجتماعی نیاز است تا هنرمند منتقد درک درستی از شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه خود داشته باشد. علاوه به برخوردهای هرروزه با مردم بهواسطه کار، درس و گذران زندگی، لازم است تا او بامطالعه خبرهای روز، یادداشتهای اجتماعی و البته آشنایی با نظریات جامعهشناسی، خود را هرچه بیشتر به آگاهی اجتماعی مجهز کند. هرچند، این مهم به معنی استفاده از واژههای ثقیل و متظاهر در نوشتهها و آثار نیست.
از توهین و استفاده از کلیشههای غلط پرهیز شود. نقد صریح و بیپروا به معنای تخریب فرد مقابل از طریق بهکارگیری کلیشههای جنسیتی، قومی، نژادی و مذهبی نیست. استفاده از این کلیشههای اغلب به خاطر عصبانیت آنی یا عدم توانایی منتقد در نقد مستدل و ریشه ایست. افرادی میخواهند با استفاده از این کلیشههای توهینآمیز، سرپوشی بر ناتوانی خود در نقد صحیح بگذارند.
با توجه به موارد گفتهشده در بالا باید دو نکته را یادآور شد. اول اینکه در فضای رسانهای عمومی که پروفایلهای باز در شبکههای اجتماعی هم از آن دست هستند، هر هنرمندی بهصورت عمومی موردحمایت مخاطبانش است. درنتیجه نقدی هم که در چنین فضایی انجام میگیرد باید عمومی و مشخص باشد و در صورت وجود، پاسخ آنهم در فضای عمومی منتشر میشود. مسلماً افراد شناختهشده از آنکه در کنار موج تشویقها و تمجیدها، موردانتقاد نیز قرار بگیرند نباید دلگیر شوند. دوم اینکه هنرمند منتقد با استفاده از تواناییهای هنری خود باید قالب و رسانهای مناسب برای رساندن انتقاد خود انتخاب کند. پست فیسبوک، توئیت، یادداشت در یک وبلاگ، مصاحبه، تک آهنگ و آلبوم، هرکدام میتواند فرمی برای یک نقد باشد. با توئیت 140 حرفی نمیتوان نقدی که نیاز به استدلال و آوردن مثال دارد را بهروشنی مطرح کرد. پست فیسبوک هم نمیتواند حامل ظرافتهای هنری یک قطعه موسیقی باشد.
امیدوارم این یادداشت کوتاه شروعی برای پرداختن و گسترش نقد صریح، مستدل، عمیق و فارغ از کینهجوییها، توهین و کلیشههای غلط باشد.
دیدگاه تان را بنویسید