نگاهی به کتاب «دروغ، اراده آزاد»، اثر سم هریس
آزادی، توهمی بیش نیست
فرزام کریمی، مترجم و منتقد
در باب کتابهایی از این دست با نویسندگانی شناخته شده، هر آن چیزی که بگوییم گزافه است. کتابهایی نظری و تئوریکال که صرفا آرا و عقاید نویسنده در آن مشهود است. ساموئل بنجامین هریس، زاده ۹ آوریل ۱۹۶۷ نویسنده آمریکایی، فیلسوف، عصبپژوه و وبلاگنویس است. او یک منتقد دینی و مبلغ حق آزادی در انتقاد از آن است. در مقالههای او مباحثی همچون دین، اخلاق، عصبشناسی، اختیار و... نیز بررسی شده است، اما به راستی او در کتاب «دروغ، اراده آزاد» قصد بیان چه نکتهای را دارد؟ او می-خواهد انسان معاصر را در چالش با حقایق، با پرسشهایی بنیادین مواجه سازد؛ پرسشهایی که حول محور اختیار و اراده انسانی مطرح میشود و انسان را به تفکر و تأمل وامیدارد. اینکه آیا واقعا اراده آزاد وجود دارد؟ جایگاه اختیار و اراده آزاد کجاست؟ آیا اراده منوط به درون انسان میشود و یا از جانب سیستم و فضای حاکم، بر او تحمیل میشود؟ در تکمیل آنچه در این کتاب آمده است، میتوان به یکی از مقالات او اشاره کرد؛ او در یکی از جدیدترین آثار خود با عنوان «اختیار»، از یافتههای علوم اعصاب، استدلال و نتیجهگیری میکند که به واقع ما انسانها آزاد نیستیم. آزادی یک توهم است. هریس اینگونه استدلال میکند که دانستن این نکته حائز اهمیت است که بدانیم موضعی که من در برابر موضوع اختیار اتخاذ میکنم به ماتریالیسم فلسفی بستگی ندارد. شکی نیست که بیشتر اتفاقات ذهنیمان ماحصل تجارب فیزیکی و جسمی هستند. مغز، یک سیستم فیزیکی است که کاملأ به قوانین طبیعت توجه میکند. دلایلی وجود دارد تا باور کنیم تغییراتی که در عملکردمان رخ میدهد، از سوی افکارمان به ما دیکته می-شود. حتی اگر ذهن انسان از جنس روح باشد، هیچ چیزی درباره استدلال من تغییر نمیکند.
هریس میگوید نظریه وی از این منظر به ماتریالیسم بستگی ندارد. اگرچه او معتقد است که «بیشتر» اتفاقات ذهنی محصول تجارب جسمی و فیزیکی هستند، چرا که اتفاقات ذهنی را ناشی از تاریکی میداند. دقیقأ اگر از شرح فیزیکی هریس پیروی کنیم، هنوز نمیدانیم ذهن در مواجهه با رخدادهای بعدی به فکر چه چیزی خواهد بود. در هر دو مورد، به گفته هریس، یکی تحت کنترل نیست، دیگری هم آزاد نیست.
وی در ادامه در مورد تفاوت بین اقدامات داوطلبانه و غیرارادی بحث میکند. اقدامات داوطلبانه را به گونهای کاملا ارادی توصیف میکند، اهداف برای هریس مهم هستند و به زعم او اعمال آگاهانه ایدهای را به ذهنمان تزریق میکند؛ به عنوان مثال کسی که از قتل بچهها لذت میبرد، باید متفاوت از مردی برخورد کند که در اثر تصادف کودکی را با ماشین خود میکشد. اهداف آگاهانه گذشته، اطلاعات زیادی در مورد چگونگی رفتارمان در آینده به ما خواهد داد. در نهایت هریس میگوید: «احساس ما نسبت به اختیار، ناشی از آن است که ما نمیدانیم چه کاری را میخواهیم انجام دهیم تا این-که قصدش را پیدا کنیم. درک این مسئله نیازمند درک این است که بدانیم نویسندگان افکار و اعمالمان خودمان هستیم نه مردم و نه حتی من».
هریس اعتراف میکند که آزادی انجام آنچه که انسان قصدش را دارد، بسیار حائز اهمیت است. از نگاه هریس، اختیار به منزله آگاهی از کلیه عواملی است که افکار و اعمال فرد را تعیین و کنترل میکند. هریس در ادامه سویه انتقادی خویش را در پیش میگیرد و میگوید: «مصلحتجویان و سازش-گرایان در نقطه مقابل مواضع او نیز قرار میگیرند».
اندازهگیری وسعت اراده و اختیار انسان
باور داشته باشید که حتی اگر افکار و اعمال ما تولید ناخودآگاهمان باشد، آن-ها هنوز هم افکار و اعمال ما هستند. هرکاری که مغز ما انجام میدهد، خواه آگاهانه یا غیرآگاهانه، همان چیزی است که ما انجام دادهایم. این یک واقعیت است که ما همیشه نمیتوانیم از علل اقدامات خود آگاه باشیم، هر چند که این امر اختیار را نفی نمیکند، اما از منظر نوروفیزیولوژی، ناخودآگاه ما تنها به اندازه افکار آگاهانه ماست.
بیشک هریس نمیتواند مانند مصلحتطلب و سازشگرایی نظیر دنیل دنت باشد. به زعم او ما تمام اتفاقاتی را که در درون بدنمان میگذرد، تحمل می-کنیم، خواه از آن آگاه باشیم، خواه از آن آگاه نباشیم. همانطور که هریس با صراحت خاطرنشان میکند، ما در حال حاضر در حال تولید گلبولهای قرمز و آنزیمهای گوارشی در بدنمان هستیم و اینها عناصری نیستند که ما برای آنها احساس مسئولیت کنیم. بدن فرد این کارها را انجام میدهد و اگر بدن تصمیم به انجام کار دیگری گرفت، شما بیش از آنکه باعث ایجاد این مشکلات شوید، تسلیم این تغییرات میشوید. باز هم هریس استدلال میکند که چگونه میتوانیم به عنوان عوامل آگاه «آزاد» باشیم، اگر بر این باوریم که همه آنچه که ما آگاهانه قصد انجام آن را داریم، ناشی از اتفاقاتی است که در مغز ما به وقوع میپیوندد و ما از آن بیخبر هستیم؟ ما نمیتوانیم آزاد باشیم و او ادامه میدهد: «تصمیمات، قصدها، تلاشها، اهداف و....حالتهای علی مغز است که منجر به رفتارهای خاص میشود و رفتارها منجر به ایجاد نتایج در جهان میگردد».
هریس در ادامه میگوید: «شما میتوانید تصمیم بگیرید که یک رژیم موفق غذایی بگیرید و آن را به خوبی به اتمام برسانید، در حالی که این امکان وجود دارد که شما در مواردی دیگر، موفق نشوید». او میخواهد ببیند تفاوت بین این دو موقعیت در چیست و بیان میکند که این موردی نیست که شما آن را به وجود آورده باشید، اما اکنون ممکن است این سؤال را بپرسیم که چه کسی این تفاوت را به وجود آورده است؟ آیا این صرفأ یک تصادف علیت بوده است که در برخی شرایط منجر به موفقیت یک فرد در یک رژیم غذایی میشود؟ در حالی که برای اشخاص دیگر همان رژیم غذایی فرجامی ناموفق خواهد داشت.
با این حال، در این موارد به نظر میرسد که هریس از هرگونه بحث درباره «اختیار» یا «قدرت اختیار» یا تصمیمگیری برای شروع یک رژیم غذایی و قدرت لازم برای انجام چنین رژیمهایی، غفلت میورزد. مطمئنأ، این موارد به شکل سادهای رخ نمیدهد، بلکه علتی مرموز سبب موفقیت یک رژیم غذایی درست میشود، چرا که همان رژیم ممکن است برای دیگری منجر به موفقیت نشود، این اتفاق برای هر کسی با توجه به متد خاص خودش که متکی به نظم و انضباط است، رخ میدهد. رژیم غذایی، برنامه ورزشی و .... تلاشی گسترده در جهت تغییر انرژی با اتکا به اراده است تا فرد مجددا به همان الگوهای ناموفق که منجر به شکست او در رژیم غذایی یا برنامه ورزشی شده بود، برنگردد. برای کسانی که نمیتوانند برنامههای جدید ورزشی یا رژیمهای غذایی خود را حفظ کنند، عناصر ضعف اراده و اختیار مشهود است و ممکن است اگر دوباره تلاشی از جانب آنها صورت بگیرد، بتوانند موفق شوند.
به واقع ما انسانها آزاد نیستیم. آزادی یک توهم است. احساس ما نسبت به اختیار، ناشی از آن است که ما نمیدانیم چه کاری را میخواهیم انجام دهیم تا اینکه قصدش را پیدا کنیم
سرگرم شدن زنان به کار درآمدزا، سیستمی مردسالارانه است
هریس با گفتن این جمله که «کسی میتواند کاری را انجام دهد که فقط تصمیم به انجام آن را بگیرد»، پاسخی مناسب میدهد و تأکید میکند که شما تصمیمگیرنده نیستید، چرا که مغز شما دستور انجام کار را برایتان صادر میکند و باز هم مطمئنأ این مسئله مشکلساز خواهد بود. در چنین مواردی، همانطور که سارتر یادآور میشود: «گفتن یک تصمیم، به معنای تصمیم-گیری برای انجام آن نیست». ممکن است یک فرد در مورد یک تصمیم به بررسی در مورد سایر عوامل مرتبط با تصمیم خود بپردازد، برای مثال، با میل شدیدی که با خوردن یک شکلات در ما بهوجود میآید، ما تصمیم میگیریم که شکلات نخوریم و متعاقبا تصمیم میگیریم یک ماست کم چرب را بخوریم. این تصمیم دوم با رد اولین میل شدید در تصمیم اول، توام شده است. به نظر نمیرسد هریس تفاوت بین قصد و عمل را در نظر گرفته باشد، صرفا فکر کردن در مورد چیزی یا اهداف نامعلومی به معنای به واقعیت پیوستن و همخوانی آن افکار با عملمان نیست. همچنین هریس نظریه کوتاهی درباره هدف یک عمل ارائه میدهد، مبنی بر اینکه ما به دلیل برخی نتایج خاص(هدف/غایت) چیزی را انتخاب میکنیم. به عنوان مثال قرار گرفتن در یک رژیم غذایی نیاز به ارزیابی از هدف چنین عملی یعنی حفظ سلامت دارد. به علاوه هریس موقعیت خود را از یافتههای علوم عصبی، با اتکا به آزمایش بنیامین لیبت تشریح میکند، بنابراین آنچه که او قصد بیانش را در کتاب «دروغ، اراده آزاد» دارد، از جهاتی به تخصص او یعنی نورولوژی بازمیگردد و از سویی به محور اراده و اختیار انسانی و واکاوی پیرامون چندین پرسش اساسی و تلاش برای دادن پاسخ مناسبی به آنها بازمیگردد. او میداند کجا را نشانه بگیرد، همچون کسی که در ذهنش زدن به هدف با تیر را میپروراند و در هنگام عمل، تیر را به نحوی روی کمان مینشاند تا بتواند وسط سیب را نشانه بگیرد و مستقیما به هدف بزند. بیشک اراده و اختیار دو موضوع اساسی هستند که بشر امروزی به جد با آن درگیر است. بخش اعظمی از ضعف انسان امروزی و پذیرفتن مدلهای تحمیلی زندگی، ناشی از سستی اراده و عدم اختیار اوست. حتی آن عدهای که تصور میکنند دارای اراده قوی و اختیارات ممکن هستند، سخت در اشتباهاند! چرا که هیچ-گاه انسان امروزی تا به امروز نتوانسته خود را از قیود و بندهایی که او را درگیر خود ساخته است، رها کند. انسان امروزی در هیچ شاخهای آزادی ندارد؛ به عنوان مثال به زنهایی بنگرید که تصور میکنند، چون کار و درآمد دارند، بنابراین مستقل و یک فمنیست به معنای واقعی هستند! چون هیچ نیازی به جنس مقابلشان ندارند! اما بیخبر از آناند که کار بیشتر، برای درآمد بیشتر و سرگرم کردن زن به امور روزمره خود، سیستمی مردسالارانه است که بر او تحمیل کردهاند و او انتخاب شده است برای آنکه درگیر این قیود و بندها باشد.
دروغ؛ از اختیار تا غیرارادی
هریس در بخشی از این کتاب به مسئله دروغ میپردازد و انواع آن و درستی و نادرستی تصمیم انسان در این شرایط را بررسی میکند؛ از نظر هریس دروغ چیست؟ هریس میگوید: «دروغ گفتن یعنی هنگامی که افراد توقع ارتباط صادقانه دارند آنان را به صورت عمدی گمراه نماییم» و کمی بعدتر، دروغ را از به دو نوع متمایز تقسیم میکند: دروغهای اختیاری و دروغهای اهمالی. در دروغهای اختیاری، فرد دروغگو فعالانه تلاش میکند کسی را فریب دهد. بهعنوان مثال، متقاضی شغلی که در تلاش برای بهدست آوردن موقعیت مطلوب خود، مدارکش را جعل میکند. از طرف دیگر، دروغهای اهمالی، عملی منفعلانهتر است و طی آن شخصی از انجام کاری اجتناب می-کند. بهعنوان مثال، متقاضی شغلی در ثبت این نکته که از شغل قبلیاش اخراج شده، فروگذاری میکند. گرچه از نظر هریس، هر دو نوع دروغ فریب دهندهاند، چرا که در هر دو مورد برداشتی گمراهکننده در مورد متقاضی شغل ارائه میکنند، دروغهای اختیاری تخطی اخلاقی جدیتری محسوب میشود. بهعنوان مثال، در مقایسه با موردی که شخصی از اینکه به دیگری اخطار دهد که به زودی قطاری با او برخورد خواهد کرد ناکام بماند، اگر شخصی شخص دیگری را جلوی قطاری در حال حرکت هل بدهد، موجب خشم و برآشفتگی بیشتری خواهد شد. اگر شخصی بگوید: «من در دانشگاه استنفورد دکترا خواندم» و با وجود آنکه هرگز آنجا درس نخوانده، وجههای دروغین برای خود درست کند، در مقایسه با کسی که در آن دانشگاه درس خوانده، ولی از خاطرنشان کردن اینکه نتوانسته پایاننامهاش را تمام کندف کوتاهی کند، از نظر هریس، اولی تخطی بزرگتری است.
کار بیشتر، برای درآمد بیشتر و سرگرم کردن زن به امور روزمره خود، سیستمی مردسالارانه است که بر او تحمیل کردهاند و او انتخاب شده است برای آنکه درگیر این قیود و بندها باشد
درک اینکه چرا هریس این دیدگاه را برمیگزیند دشوار نیست. اعمال اختیاری تاحدودی بهخاطر ماهیت فعالانهشان، معمولا هم وقیحتر و هم آسیبرسانتر از اعمال اهمالی هستند. در هر صورت، تمرکز کتاب بر دروغ-های اختیاری است. در این کتاب، هریس رو به سرزنش دروغهای اختیاری آورده و استدلال میکند که تنها با برقراری ارتباط صادقانه میتوانیم جهان خود را بهبود ببخشیم و از اینکه عدم اعتماد روابط ما را از بین ببرند، جلوگیری کنیم. در عین حال، او اذعان دارد که برای محافظت از افراد آسیبپذیر در برابر خطر در برخی برهم کنشها احتیاط لازم است. در چنین شرایطی بهنظر میرسد او مبلغ ایدهای است که معلمش « رونالد هوارد » آن را «راستگویی ماهرانه» میخواند. این کتاب را با ترجمه خشایار دیهیمی در نشر گمان منتشر شده است.
دیدگاه تان را بنویسید