محمدعلی کشاورز درگذشت
خداحافظ پدر، خداحافظ سالار
بعدازظهر روز گذشته خبر درگذشت محمدعلی کشاورز آمد. او دارای نشان درجه یک فرهنگ و هنر ایران بود و رفتنش در سالِ پرهراس سینمایی که در چنبره کرونا گرفتار است؛ سینمای ایران را فقیرتر کرد. ضمن تسلیت فقدان این هنرمند پیشکسوت به جامعه هنری و خانواده ایشان؛ در مجال اندکی که داشتیم؛ پروندهای مختصر از بازیهای ماندگارش گردآوردیم:
مادر- در نقش محمدابراهیم
نقشی که در ابتدا قرار بود، عزت انتظامی آن را به عهده بگیرد، اما در نهایت به کشاورز رسید، شعبدهبازی کشاورز در اجرای نقشی که اقتدار و حسرت و زورگویی را تومان داشت، فعالترین میمیک دوران بازیِ کشاورز در نقش محمد ابراهیم، تک تک آن دیالوگهای آهنگین که در دهانش میچرخید، وای از خانه که علاوه بر مادر، دیگر محمد ابراهیم هم ندارد.
خشت و آینه- در نقش دکتر
نقش کشاورز در فیلم ابراهیم گلستان البته کوتاه بود، اما او همان یک سکانس را هم با زبان بدنش در اوج اجرا کرد. شکم ورقلمبیده، سر و وضع شق و رق و آن وجاهت مورد نیاز یک پزشک، بازی با بدن و چشمها در همان یک سکانس نشان داد که چگونه میشود یک نقش کوتاه را ماندگار کرد.
پدر سالار- در نقش اسدالله خان
شاید ماندگارترین نقشش، نماد و تمثال اقتدار از دست رفتهی پدر(حاکم) در جامعه ایرانی، تصویری از فروپاشی و استیصال ناباور یک شمایل در گذار از سنت به مدرنیته، تمام بدنش در خدمت نقش بود و هر سهشنبه اوایل شب، کل ایران منتظر هر کنش او بودند. چه مردمی که منقتم او نشدند در مقابل عروس متجددش، این قیام علیه تجدد تنها به مدد نقشآفرینی بیمانندش در قامت اسدالله ممکن شده بود.
هزاردستان- در نقش شعبان بیمخ
ترکیب شناعت و روحیهی کاسبکارانه و مملو از کثافت شعبان استخونی در صورت گریمپذیری که تحمل تماشایش از حافظه استبدادزده ما خارج بود، آن صدای عمدا دفرمه شده، آن راه رفتنهای حرص درآور، آن خونسردی یک آشوبگر اجارهای بالفطره که در گذار تاریخ دائم احضار شده و میشود، چه کسی شعبان بیمخ را فراموش میکند؟ تقریبا هیچکس.
سربداران- در نقش خواجه قشیری
ریسک سریال تاریخی بازی کردن را در هم کارنامهاش گنجاند، زیر گریم سنگین، خودنمایی کردن کار سختی بود، آن هم در سریالی که در دوران سخت، نمایش داده میشد و ذهنیتها ایدئولوژیزده بود، کار را اما در آورد و بعدتر در وصف تجربهاش از همنشینی با سوسن تسلیمی و علی نصیریان در این سریال به نیکی یاد کرد.
داییجان ناپلئون - در نقش داییجان سرهنگ
او برادر داییجان ناپلئون و مردی بسیار ترسو است که در واقع سرهنگ هم نیست! وی یاور (سرگرد) ارتش است ولی در یک مهمانی به حکم ضمنی داییجان که او را «داداش سرهنگ» صدا کرد همه به مرور عادت کردند او را آقای سرهنگ بنامند. مردِ اهل صلح و مدارا، نقطه مقابل خودِ دائی جان، کشاورز در سریال ماندگار تقوایی، کار خودش را میکند و نشان میدهد که به اندازه بودن در ارائه یک نقش چه معنایی دارد.
دیدگاه تان را بنویسید