جایزه ادبی «واو» شانزدهمین رمان منتخبش را شناخت
«تراتوم» رمان برگزیده و نشر افق برترین ناشر آثار متفاوت
آبان مصدق
جایزه ادبی «واو» رمان و داستان متفاوت را مدنظر قرار میدهد و هر ساله رمانهایی را که در تم و فرم و سبک متفاوتی نوشته میشوند، برمیگزیند. رمان برگزیده شانزدهمین جایزه ادبی واو، رمان تراتوم نوشته رویا دستغیب است که در نشر افق منتشر شده است.
تراتوم رمانی بهواقع متفاوت است. رویا دستغیب در تراتوم به سراغ موضوعی میرود، بنابراین راهی دشوار را برای رماننویسی و آن هم برای خواننده ایرانی برمیگزیند و دست به تجربه در سبکی منحصر بهفرد میزند که برای سلیقه سختگیرانه خواننده حرفهای، نویدی در شیوه رماننویسی است.
تراتوم نام یک بیماری است و نویسنده آن را دستمایه تم اصلی رمانش قرار داده است. دختری که بازیگر تئاتر است و مبتلا به این بیماری است، پس از جراحهای پیاپی، مرز جهان واقعی و خیال را درمینوردد و نوعی زایش غده-ای از آدمهای گذشته است. او در بیماری لاعلاجش همچنان در مرز مرگ و زندگی، خواننده را با خیالاتش همراه میکند. آدمهای همراه او سربازی مرده و نامیرا که بازمانده جنگ است و خرگوشی که در داستان زندگی سرباز نقش دارد، اما تبدیل به غذای سربازان گرسنه جنگی میشود، مادربزرگ و جوانی-اش که معشوق سرباز بوده و چون دختر بازیگر اتفاقاً بازیگر تئاتر بوده و گویا او اکنون پیری بازیگر است و دخترِ بازیگر جوانی اوست.
بنابراین مادربزرگ با یک دوربین که خواننده، داستان را لنز آن دنبال میکند و یک ساعت رومیزی، گذشتهاش را به بازیگر میدهد تا از کابوس گذشته خودش خلاصی یابد. پرنده سیاه که آن هم در جنگ جانش را از دست داده، پسری که دلش میخواسته دلقک شود و بعد ناگهان خودکشی میکند و اکنون پا به قصه بازیگر گذاشته، مردمان کوه سرخ که از مرز شیشهای تلویزیون عبور کردهاند و اکنون در کابوسهای دختر بازیگر نقش بازی می-کنند و پزشکِ جراح دختر بازیگر که آنقدر برای نجات بازیگر تلاش میکند و از جراحیهای پیدرپی خسته نمیشود که بالاخره خودش نیز به درون بازیگر راه مییابد و درنهایت راوی که تکهای تیز و ناملموس در پشت لنز دوربین است و گهگاه اعلام موجودیت میکند و در تمام مدت با دوربین همراه است تا همه حوادث را چه خیال و چه واقعیت، ثبت کند، زیرا تنها اوست که میتواند کاری کند که یک دوربین، حتی خیال را هم به تصویر بکشد.
تراتوم نوعی رمان سفر زمان است که مرز زمان و مکان متعارف در آن گم میشود اما این جابهجایی زمان و مکان تنها مربوط به گذشته و حال است و زمان آینده به آن راهی ندارد. دانای کل در تراتوم دوربین یا همان من راوی که گاهی سر و کلهاش پیدا میشود و خط روایت دانای کل سوم شخص ذهنیت مرکزی بازیگر را میشکند و گاه چشمی که چون غدهای بدخیم از شکم بازیگر درآوردند و درواقع چشم سربازی است که درون بازیگر زندگی میکند، پشت لنز دوربین قرار میگیرد. سربازی که از جنگی در گذشته می-آید و نه تنها از آن خلاصی پیدا نمیکند، بلکه درنهایت جنگ را به واقعیت زندگی دختر بازیگر میکشاند. تراتوم نگاهی فلسفی و هستیشناسانه به انسان و جهان دارد و قصد دارد واقعیت دهشتناک جهان را توصیف کند.
در تراتوم، ترتیب زمانی وجود ندارد و عدم قطعیت در واقعیت و زمان و مکان، این رمان در زیر تعریف سبک سیلان ذهن قرار میدهد. روانپریشی دختر بازیگر از پس عوارض بیماریاش، جریان اصلی رمان را میسازد. اما نویسنده بین واقعت و خیال پل میزند و با پیشرفت داستان بهخوبی از ماجراها گرهگشایی میکند تا بتواند در این درهم آمیختگی زمانی و مکانی، به ذهن خواننده نظم بدهد و او را کنجکاو و پیگیر پای داستانش بنشاند.
تراتوم، بیماری ناآشنایی است که رویا دستغیب با پرداختن به آن از نظرگاه خودش، خواننده را با آن آشنا میکند. تصویرسازی اگر چه در این روایت سخت مینماید، اما وضوح تصاویر، داستان را به سینمای دیوید لینچ نزدیک میکند. نگاه رویا دستغیب به رماننویسی میتواند سرآغاز شیوه تازهای از نگاه به ادبیات داستانی در ایران باشد که سایه فضاهای روشنفکری بدبین و تاریکاندیشی چون صادق هدایت را کنار بزند. تراتوم نگاهی فلسفی و هستیشناختی به جهان دارد و قصد دارد واقعیت دهشتناک را به تصویر بکشد. واقعیتی که گرفتار یک تکرار پایانناپذیر است.
دیدگاه تان را بنویسید