مجبوریم یا مختار
فائزه ناصح دکترای روانشناسی عمومی
تئاتر «100درصد» با شروعی زیبا، ریتمی مناسب و پایانی بسیار دلچسب در زمره آن دسته از نمایشهایی است که ذهن انسان را درباره این موضوع به چالش میکشد که «آیا انسان سرنوشت خود را با اراده و اختیار خلق میکند و با انتخابهایش در ساخت آن نقش دارد؟ یا اینکه محکوم به جبر و تقدیرگرایی است؟» اینطور میتوان گفت درونمایه اصلی نمایش درباره نقش انسانها در تعیین سرنوشت و تقدیرشان است و برای پرداختن به این موضوع مفاهیمی چون آزادی، انتقام گرفتن و تخریب و احیای هویت را هم چاشنی صحنهها میکند. نکته حائز اهمیت آن است که انسانها در برخورد با مساله مهمی چون تقدیر چه برخوردی از خود بروز میدهند؟! آیا این خود انسانها هستند که فعالانه، محور زندگی خود میشوند؟ یا نه انسانها نقش منفعلی در بوجودآوردن حوادث و پیشامدهای زندگیشان دارند!؟
پرده نمایش «100درصد» با صحنهای آغاز میشود که بازیگر جوانی برای بازی در یک نمایشنامه و بستن قرارداد پا به خانهی دختری فلج میگذارد؛ کاراکتر مرد داستان با نام «مایکل» تا با متن نمایش روبرو میشود، عصبی و آشفته لب به اعتراض میگشاید و متن عجیب و غریب نمایشنامه دختر فلج را به سخره میگیرد؛ درواقع داستان با حوادثی که در خلال آن رخ میدهد تا آنجا ادامه پیدا میکند که «مایک» متوجه میشود تمام جملات، واکنشها و عکسالعملهایی که از بدو ورود به خانه دختر از خود بروز داده، خط به خط از قبل در نمایشنامه نوشته شده بود؛ گویی سناریو در حال پیشگویی است و خبر از آیندهای که هنوز رخ نداده را دارد. همین پیشگوییها رعب و وحشت را در مایک فزونیمیبخشد و شخصیت او را درمانده و ضعیف میکند. با تخریب هرچه بیشتر شخصیت و هویت «مایک»، «الیزابت» کاراکتر دختر نمایش توانمندتر میشود و آزادی و هویت خود را مجددا احیا میکند. هدف «الیزابت» در نمایش «100درصد» گرفتن انتقام و نابود کردن «مایک» است و با نوشتن نمایشنامهای در ذهنش و مو به مو اجرا کردن حوادث آن «تقدیرگرایی» را نیز به نوعی میخواهد زیر سوال ببرد؛ الیزابتی که هیچ اعتقادی به تقدیر و تصادفی بودن رخدادهای زندگی ندارد.
باتوجه به تم اصلی نمایش این موضوع مطرح میشود «آیا سرنوشت به انتخاب و اراده ما بستگی دارد؟ یا نه برحسب قضا و قدر رخ میدهد؟» جواب این سوال که در دل مفاهیم «جبر» و «اختیار» نهفته شده، همواره از مسائل جدالبرانگیز بشریت بوده است بطوریکه اگر انسان قدرت «اراده و اختیار» را بپذیرد، یک تصمیمی میگیرد و بدان راه عمل میکند و اگر گرایش به «جبرگرایی» داشته باشد به سوی سرنوشت دیگری پیش میرود. اهمیت این مباحث بر کسی پوشیده نیست بطوریکه در علم روانشناسی نیز مکاتبی تحت عنوان «جبرگرایی» و «اختیارگرایی» بوجود آمدند. طبق تعاریف به عمل آمده «جبر» همانگونه که از نامش هویداست برحتمی بودن و وقوع قضا و قدر دلالت دارد و نقطه مقابل آن «اختیار» به معنای گزیدن و انتخاب کردن است. درواقع میتوان گفت سرنوشت یعنی مقدر شدن؛ یعنی مسیر اتفاقات و حوادث زندگی انسانها از پیش برای رسیدن به یک مقصود خاص تعیین شده است. براین اساس ما در تقدیر متوجه حضور یک مرجع قدرتی میشویم که رخدادهای زندگی ما را از قبل تعیین کرده و خودمان هیچ دخل و تصرفی در تغییر مسیر و حتی انتخابهایمان نداریم؛ بنابراین «سرنوشت» به نوعی نتیجه گذشته است و برای آن دسته از افرادی که به آن اعتقاد دارند، تقدیر عامل اصلی تمام اتفاقات زندگیشان قلمداد میشود برای این دسته از افراد اراده، قدرت اختیار و انتخاب هیچ جایگاه و ارزشی ندارد.
پیرو مطالب ذکر شده میتوان کلمات «انتخاب، شانس، تصادف» و «سرنوشت، تقدیر» را نقاط متقابل یکدیگر دانست و از منظر روانشناسی اینطور استدلال کرد که «اراده انسان»، نتیجه زمان اینجا، اکنون و حال است و ما براساس ارادهای که در اختیار داریم، انتخاب میکنیم و روند زندگی و دستاوردهای آن را خودمان تعیین کنیم. روانشناسان معتقدند اعتقاد به تقدیر به آن معنایی که در میان باورهای مردم رواج پیدا کرده نیست؛ زیرا مردم تمایل دارند بدبختی، بدبیاری و فلاکتشان را به گردن بخت و سرنوشت بیاندازند، بطوریکه فرد به قسمت و اراده الهی به عنوان دستاویزی برای عدم پذیرش مسئولیت چنگ میاندازد تا خود را از قبول هرگونه وظیفه و مسئولیتی تبرئه کند. کارشناسان روانشناس اظهار دارند تا مادامی که انسانها دست از مقصر دانستن خود، گذشته، سرنوشت، دوستان، اطرافیان و والدینشان دست برندارند نمیتوانند از عنصره اراده بهرهمند شوند و آیندهای طلایی را برای خود بسازند. بطور خلاصه و باتوجه به مطالب مطرح شده قبول اراده، پذیرش ما از آیندهای را بههمراه دارد که میخواهد ما را تغییر دهد؛ میخواهد ما را هدایت کند تا از سرنوشتی که ما را به شکست درگذشته، نادانی و ترس و تردید میرساند نجات دهد. به عنوان نکته آخر تاکید میشود هیچ حکمی، قطعی و غیرقابل تغییر نیست، بنابراین انسانها با بهرهمندی از عناصر اراده و انتخاب میتوانند نقش مهم و تعیین کنندهای در ساخت شخصیت و آینده خود داشته باشند.
دیدگاه تان را بنویسید