مرور و نقد کتاب «سلفژ، تئوری موسیقی» ، «تربیت شنوایی، ریتم و دیکته»
یک «دوره جامع» مبانی موسیقی
آروین صداقتکیش
کتاب «سلفژ، تئوری موسیقی، تربیتشنوایی، ریتم و دیکته» یک «دوره جامع» مبانی موسیقی است اما نه آنطور که در ایران مبانی موسیقی (منظورم موسیقی کلاسیک غربی است) را میشناسیم. ما در ایران اغلب عادت کردهایم مواد مختلف مبانی موسیقی یعنی سلفژ و تربیت شنوایی و دیکته موسیقی و وزنخوانی را به شکل کلاسهای جداگانه به شاگردانمان درس بدهیم. شاگردها هم عادت کردهاند این درسها را حتی پیش معلمهای مختلفی بخوانند و خیلی وقتها نه همگام و همزمان با هم. از این گذشته بیشتر اوقات وقتی پای تئوری موسیقی و تربیت شنوایی (و به درجات کمتری سلفژ و وزنخوانی و دیکته) به میان میآید تصوری غیر تاریخی از آنها داریم. مثلاً برای بیشترمان تئوری موسیقی یک مجموعه قواعد اولیه موسیقی است که از مقدمات نتخوانی شروع میشود و تا آکوردشناسی میرسد و دانستنش هیچ ارتباطی هم به گونه یا سبک موسیقی ندارد. اما ویراست سوم کتاب «سلفژ، تئوری ...» (به سال 2005) که نسبتاً بهتازگی با ترجمه سینا جعفریکیا در دسترس خوانندگان فارسیزبان قرار گرفته است کاملاً این تصورهای معمول هنرجوها و هنرآموزها را به هم میریزد و ما را با تلقی بهروزی از تدریس مبانی موسیقی آشنا میکند.
نوشته مارتا گتزو استاد وقت کالج لیمن در نیویورک یک کتاب مناسب تدریس در دانشگاه یا مراکز حرفهای آموزش است که در قالب 51 درس (احتمالاً قابل برنامهریزی برای دو نیمسال تحصیلی) مواد درسی مبانی موسیقی را با هم تلفیق و همگام کرده است. هر درس یک یا چند نکته تئوری موسیقی، چند تمرین شنوایی، چند تمرین ریتم، و تمرینهایی برای دیکته موسیقی دارد. به علاوه جابهجا نکات تاریخی درباره فرمها و ... و به ندرت هم نکاتی از مترجم میخوانیم. همه اینها مخصوصاً تمرینهای سلفژ که با هوشمندی مؤلف غنای موسیقایی بسیاری دارد، به نحوی در کنار هم قرار گرفته که نهتنها هنرجو را در راه تبدیل شدن به یک موسیقیدان حرفهای یاری میکند بلکه حتی به هنرآموزان، بینشی تازه درباره مبانی موسیقی میبخشد.
هم درک تاریخی و هم چیدمان مطالب، از آسان به سخت به قصد همراهی با روند رشد هنرجو را میتوان در سازماندهی کتاب به روشنی دید. تنها کافی است یک نگاه ساده به فهرست بیندازیم و ببینیم یک کتاب مبانی موسیقی از درسی درباره مقدمات نتنویسی/نتخوانی شروع شده و در پایان به درسی درباره نتنویسی گرافیکی در موسیقی آلِئاتوری (موسیقی تصادفی) رسیده است. عنوان بخشهای اصلی کتاب نیز روند تاریخی کتاب را تا حد زیادی تأیید میکند. روندی که با گذر از بخش نخست سیستم تنال (31 درس)، بخش دوم سیستم کروماتیک (4 درس)، بخش سوم سیستم مُدال (11 درس) و بخش چهارم سیستم آتنال (5 درس) مبانی موسیقی را تکمیل میکند و پرده از همین تفکر تاریخی مؤلف برمیدارد. این ویژگی را به ندرت میتوانیم در کتابهای تئوری موسیقی یا سلفژ پیدا کنیم زیرا همانطور که اشاره شد این درسها از نظر خیلیها تاریخی نیست یا اگر هم هست روند تاریخیاش در آموزش اهمیتی ندارد.
اضافه بر بدنه اصلی (همان چهار بخش) کتاب ضمیمههای پروپیمانی هم دارد که حتی اگر درسها را نادیده بگیریم جداگانه باارزش است. فصلی از تمرینهای سلفژ با کلیدهای دو و با تعویض کلید، به ازای هر بخش یک مجموعه نمونه موسیقی تکمیلی (با شروع از ساراباند کُرِلّی تا وُلومینای لیگِتی) و درنهایت دو لوح فشرده که تمرینهای دیکته موسیقی در آن ضبط شده، از ضمیمههای باارزش کتاب مارتا گتزو است. هنرجویی که از این کتاب استفاده میکند نهتنها از روند تاریخی و تکاملی درسها بهره میبرد بلکه اگر کنجکاو و جدی باشد میتواند با دیدن نمونههای بیشتر و پارتیتور قطعاتی از دورههای مختلف موسیقی، چیزهای بیشتری فراگیرد. نمونههای صوتی همراه که بر طبق نظر مؤلف (شنیدن ساختار موسیقی از خلال رنگهای صوتی مختلف) در اختیار داریم، کمک میکند که تمرین دیکته هنرجو تنها به زمان حضور در کلاس یا زمان تمرین با همکلاسیها محدود نشود.
ترکیب سازماندهی ویژه مطالب کتاب و طرز انتخاب نمونههای سلفژ و دیکته، علاوه بر این که مهارت اجرایی هنرجو را بهبود میبخشد در عمل باعث نتایج ضمنی دیگری هم میشود. اگر بحثهای نظری مطرحشده در متن را، به روند اضافه کنیم روشن است که آموختن بر اساس روند پیشنهادی گتزو تحلیل پایهای موسیقی را نیز به هنرجویان میآموزد. برای مثال در همان زمان که هنرجو از لحاظ نظری ساختمان مُدهای مسیان را یاد میگیرد، در تمرینهای سلفژ و دیکته هم در عمل با آنها برخورد میکند و درک و دریافت ساختاری آنها در متن یک قطعه حقیقی موسیقی نیز در ذهنش حک میشود. این چیزی است که در شکل سنتی جداجدا آموختن مبانی موسیقی به ندرت برای یک هنرجو اتفاق میافتاد. آنجا اگر اصلاً مباحثی مثل مُدهای مسیان در تئوری موسیقی مطرح میشد هرگز مابهازایی در درس سلفژ پیدا نمیکرد. حتا اگر بر فرض محال هم چنین مباحثی در درس سلفژِ چنان هنرجویی وجود داشت همزمان با درس تئوری مطرح نمیشد یا اگر میشد دستکم ارتباطشان از این کلاس تا آن کلاس بین لحن و بیان احتمالاً متفاوت دو هنرآموز تکهپاره میشد و درنهایت هنرجو هرگز به شکل منسجم ارتباط اینها را نمیآموخت.
کتاب «سلفژ، تئوری موسیقی»/ «تربیت شنوایی، ریتم و دیکته» در مراکز آموزشی دنیا شناخته شده است و اکنون زمان آن است که مراکز آموزشی ما هم به بصیرت و امکانات تازهای که این کتاب در اختیار میگذارد خوشآمد بگویند و از آن بهرهمند شوند
به دلیل همین کیفیتهاست که کتاب در مراکز آموزشی دنیا شناخته شده است و حتی ویراست دومش ویراستی مختص نسخه کُرهای کتاب است (به سال 2000). اکنون زمان آن است که مراکز آموزشی ما هم به بصیرت و امکانات تازهای که این کتاب در اختیار میگذارد خوشآمد بگویند و از آن بهرهمند شوند.
دیدگاه تان را بنویسید