امان از حرفمردم
فائزه ناصح ، دکترای روانشناسی عمومی
فیلم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» درامی با موضوع پلیسی-کاراگاهی است و بطور کلی در فضایی معماگونه سیر میکند؛ درواقع داستان حول اتفاقات زندگی دختری به نام «سحر» است، از قضا قصهاش با دختری دیگری که شباهتهای زیادی با او دارد گره خورده است. فیلم با لحظه گمشدن و به خانه نرفتن «سحر» آغاز میشود که همین موضوع سبب نگرانی مادر و بازکردن پای پلیس به خانهشان میشود. «سحر» در یک خانواده حاشیهنشین با افکار و عقاید سنتی و متعصب بزرگ شده و درواقع پدرش راننده کامیونی است که اگر بفهمد دخترش یک شب به خانه نیامده، دمار از روزگارش درمیآورد.
داستان فیلم به گونهای است که همزمان با گمشدن سحر، جسد دختر دیگری با مشخصات او نیز پیدا میشود و با اتفاقهایی که در خلال قصه رخ میدهد مشخص میشود جنازه متعلق به فرد دیگری است و داستان تا جایی ادامه پیدا میکند که پدر سحر بخاطر توجه های افراطی به حرف و حدیثهای دیگران به منظور بستن دهان مردم، به شوهر دادن اجباری دخترش تن میدهد. او به خیال خود فکر میکند با این کار از گزند حرف مردم نادان بیکار در امان میماند؛ زهی خیال باطل که توجه افراطی به خواستههای مردم، سبب میشود دخترک به خاطر رهایی از قضاوتها، سعادت و خوشبختی را در سودای سفر به خارج از کشور جستجو کند.
مهمترین موضوع فیلم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» ترویج فرهنگ ممنوعیت غیبت، تهمت و قضاوت کردن است. فیلم قصد نمایش دادن زندگی خانوادهای را دارد که براساس توجه افراطی و نامعقول به «حرف دیگران» و تکیه بر شنیدههای بیپایه و اساس سبب ویرانی خود میشوند. قضاوتها و حرف و حدیثهایی که فروپاشی خانواده را به همراه میآورد. درواقع میتوان گفت «حرف مردم» و «ترس از قضاوت شدن» یکی از رایجترین ترسهایی است که در اکثر مردم کموبیش وجود دارد و به عنوان یکی از عوامل مهم پریشانی بسیاری از افراد جامعه شناخته میشود. فردی که مدام نگران حرف و قضاوتهای مردم است، رفتار و اعمالش را مطابق با نظرات آنان تغییر میدهد و برای اینکه پذیرفته و مقبول باشد دائما رنگ عوض میکند و چشم به دهان اطرافیانشان میدوزد. روانشناسان معتقدند وقتی با افراد راجع به اهمیت حرف دیگران صحبت میکنیم، اغلب آنها وانمود میکنند «ترس از قضاوت شدن» برایشان هیچ اهمیتی ندارد و در ظاهر این مساله را کتمان میکنند؛ اما اگر در عمل و بطن زندگیهایشان وارد شویم، خواهیم دید بسیاری از اعمال و رفتارشان بطور مستقیم یا غیر مستقیم براساس شنیدههای
دیگران شکل میگیرد. از منظر روانشناسی میتوان گفت هنگامی که فرد در درون خود نسبت به تصمیماتی که میخواهد بگیرد یا کارهایی که میخواهد انجام دهد، یقین نداشته باشد، دائما در لوپ تردیدهای درونی غلط میزند که درنهایت مجبور است برای پایان دادن به این وضعیت، به تأیید دیگران متوسل شود و تحتتاثیر حرفهای آنها تصمیم بگیرد و حرکت کند.
روانشناسان معتقدند اگر فرد از درون برای رشد و پیشرفت خود تلاش کند و در مسیر حرکتش به راه و تصمیمات خود اطمینان داشته باشد، قطع به یقین «حرف دیگران» برایش ارزش چندانی نخواهد داشت؛ زیرا به اصول و قوانین خود و کارهایی که انجام میدهد احساس خوبی دارد و برایش واقعا مهم نیست که دیگران چه قضاوتی درباره او دارند. چنین فردی فقط به اعتقادات و باورهای خود ایمان دارد، چراکه این، زندگی اوست و ترس از هیچ چیز و هیچکس نمیتواند بر روی اقدامات و فعالیتهایش تاثیر بگذارد. متخصصین روانشناس براساس تحقیقات و پژوهشهای متعدد اظهار دارند، آدمی باید توانایی تشخیص اینکه چه زمانی هماهنگی با افراد جامعه به نفع اوست و برایش پیامدهای مثبت را به ارمغان میآورد فرابگیرد و بالعکس از همرنگی در زمانهایی که پذیرفتن عقاید دیگران به ضررش تمام میشود برحذر باشد.
از منظر آسیبشناسی نیز افرادی که دائما چشم به دهان دیگران دوختهاند تا براساس نظرات آنها رفتار کنند، بطور حتم در دوران کودکی و نوجوانی «قدرت ابراز وجود» نداشتهاند و به همین ترتیب به افراد «تأییدطلب» تبدیل شدهاند که جز دلمشغولی و ترس از قضاوت شدن هیچ مشغله ذهنی دیگری ندارند. چنین افرادی حاضرند برای اینکه از جمع دوستان و خانواده طرد نشوند، خود واقعیشان را پنهان نمایند. این دسته از افراد حفظ استقلال عقیده را بلد نیستند و نمیتوانند با اقتدار نظراتشان را خواه موافق یا مخالف به شیوه صحیحی بیان کنند، از اینرو به شدت پیرو نظرات و حرفهای اطرافیانشان هستند.
بطور خلاصه باتوجه به مطالب مطرح شده به این دسته از افراد توصیه میشود در جهت پرورش و رشد اعتماد به نفس خود گام بردارند و صرف نظر از نگرانی درباره تأیید شدن یا تأیید نشدن، از زندگی خود لذت ببرند و همچنین برای دستیابی به نتایج درخشانتر میتوانند از کمکها و راهنماییهای روانشناسان و مشاورین نیز بهره ببرند.
دیدگاه تان را بنویسید