مردم راضی، مسئولین راضی، اُف بر ناراضی
درایوینسینما، زبان درازیِ ریحانه پارسا و لایو تتلو
آبان نامجو
دوران درخشان فیلمبازیِ ایرانیها در قرنطینه ظاهرا به اتمام رسیده، همانطور که حالا کمتر کسی هشتگ «در خانه بمانید» را به اشتراک میگذارد. البته خب، کرونا هم کمی دلرحم شده و فیتیله را پایین کشیده، اما خب هر وضعیت موقتی، ولو درخشان، گذراست و وضعیت پیشین دوباره خودش را تحمیل میکند. حالا استوریها و توئیتهایی که فیلم دیدنها و توصیهها را در خودش داشت کمتر شده، نسبت سینما و مردم دارد عادی میشود.
این بیش از هر چیز بار دیگر ثابت میکند که آن وجه صنعتی سینما بر هر وجه دیگری از آن غلبه دارد، اشتیاق به دیدن به «خروج» حتی با قیمت بلیتهای 40 هزار تومانی البته که اصلا نکوهیده نیست و در نوع خودش حتما رواست، اما نشان از آن دارد که یک حرکت جمعی، یک دورهمی بزرگ، بر اشتیاق تماشای فیلم به مثابه یک اثر هنری غلبه دارد. البته نه که ترجیح دیدن فیلم بر پرده را کتمان کنم، اما خب مگر چند درصد از آن ماشیننشینهای تماشاچیِ «خروج» در پارکینگ ارم، برای موشکافی مثلا میزانسنهای «خروج» به آنجا رفتهاند؟
باز هم تاکید میکنم، جای هیچ سرزنش و نکوهشی نیست و این طبع تمام مردم دنیا در هر جای جهان هست. اما تاکید بر این است که آن وضعیت فیلمبینیِ افراطی احوالات قرنطینه یک وضعیت غیرواقعی بود و نشانه هیچ چیزی مثل هنردوستی و اینها نبود. آن صرفا تمهیدی بود برای وقت پُر کردن. ایرادی هم وارد نیست، کما این که همین چند شب پیش لایو اینستاگرامیِ هوشنگ گلمکانی، سردبیر قدیمیترین ماهنامه سینمایی کشور، در بهترین دقایقش فقط 86 نفر بیننده داشت. اصلا قضاوتی در این سطور نیست و خب تتلو هم 600 هزار بیننده دارد و در همه جای دنیا امر سهل و ساده، خواهان بیشتری دارد، یعنی تمام ساحتهای هنری مادامی که وجه سرگرمکنندگی عیانتری داشته باشد، پرطرفدار خواهند بود.
نه، حکم نمیدهم! اما تصویر زبان درازیِ ریحانه پارسا در کنار مهدی کوشکی در همین روزها جزو پربینندهترین تصاویر اینستاگرامی بوده. دو به اصطلاح بازیگر، با زباندرازی و عشوههای رمانتیک و میزانسنهایی سطحی از عاشقانههایی نامتعارف، بزرگترین اتفاق مرتبط با سینما در فراگیرترین پلتفرم شبکههای اجتماعی در ایران هستند! همزمان البته لایههای متنفذ اکران تلاش دارند، هر چه زودتر امضای بازگشایی سالنهای سینما را بگیرند و خاک از صندلیها بِرُبایند. به هر حال بسیاری از فیلمها با اسپانسرهای پیدا و پنهانی که دارند در اکران معنا میگیرند. البته منکر آثار مستقل سینمای ایران نمیشود، شد، اما این تعجیل برای بازگشایی را گمان مَبَرید که از سرِ دلسوزی برای موجودیت سینماست، به هر حال کارگزار این سینما و مخاطبش در یک سطح متناسب با هم نفس میکشند!
کارگزار بعضا و البته نه تماما فکر پولهاییست که باید شسته شود و خدا را شکر که این بستر با برکت سریالهای نمایش خانگی هم هست، همین فضایی که خودش نوعی افاده برای برخی ساخته که ما فرهنگی هستیم و مثلا شبها «دل» میبینیم و کاش آن دوست خبرنگارمان نگفته بود که پشت صحنه این قِسم سریالها چه میگذرد! بازیگرانی که نامشان را تریلی هم نمیکِشَد و فقط فکر یک روز کاری هستند که باید پر شود و پروژهها هم که هر چقدر طولانیتر شود، خب! چه بهتر. همین دو روز قبل بود که خانم بازیگر مشهور، درخواست مصاحبه یک خبرگزاری نامآشنا را رد کرده بوده، دلیلش را میدانید؟ خانم بازیگر گفته بود: اصلا این سریال حرف و نکتهای ندارد که بخواهد دربارهاش مصاحبه کند.
همهچیز به غایت فرم و بیلان پیش میرود؛ ما هم سلبریتی داریم، زبان هم در میآورد، ما سینما داریم، هنریاش را هم داریم؛ مثلا هنر و تجربه! مردم هنردوستی هم داریم، شبها «دل» و «مانکن» و ...میبینند. بیگپروداکشن مثل «پیامبرِ» مجید مجیدی داریم، اصلا آقایان و خانمها همان که آن شاعر گفته بود؛ حال همه ما خوب است، اما تو باور مکن!
دیدگاه تان را بنویسید