سفر نمیروم، اما مجازی سفر میکنم
گذری در« جشنواره مجازی لالههای اردیبهشتی»
آرزو احمدزاده ، راهنمای طبیعتگردی
به نظر من یک ماه و تنها چهار جمعه برای اردیبهشت، این ماه زیبا و بهشتی بسیار کم است. هر سال به پایان فروردین که میرسیدیم سرخوش میشدم از رسیدن اردیبهشت دلانگیز و در انتهای اردیبهشت ناراحت میشدم از اتمامش. چرا که هنوز نیمی از زیباییهایش را هم ندیده بودم. اما امسال هر چه به روزهای انتهایی فروردین نزدیکتر میشدیم ابروهایم بیشتر در هم گره میخورد و حسرت ندیدن اردیبهشت امسال غمگینترم میکرد. هر سال در چنین روزهایی باغ لالههای گسچر جاده چالوس پر رفت و آمدترین روزهایش را تجربه میکرد و جای پارک کردن ماشین نبود چه برسد به انداختن یک عکس یادگاری که فقط خودت باشی و لالهها، و همیشه چند نفری نصفه و نیمه در پس عکس دیده میشدند. ما نیز هر سال مثل همه با شوق و ذوق به گچسر میرفتیم و با لالهها کلی عکس یادگاری میگرفتیم. یادم هست که در یکی از بازدیدهامان از باغ گچسر، یکی از دوستان از غرفهای که لباس محلی اجاره میداد لباس سربازهای قزاق را گرفت و پوشید و کلی عکس یادگاری گرفتیم. یادش بخیر... چند سالی بود شهرداری کرج کار بسیار جالب و البته زیبایی کرده بود و آن هم برگزاری جشنواره لالهها در پارک چمران بود با فضایی بزرگتر، گلهای بیشتر و قابل دسترستر برای عموم مردم و البته خلاقانهتر. از جمله خلاقیتهایی که در جشنواره لالههای پارک چمران بسیار بهچشم میآمد و مورد توجه همگان قرار میگرفت؛ فرش گل لالهها بود که درتار و پود این فرش بزرگ از 300 هزار پیاز لاله، شش هزار گل شببو، بیش از 40 هزار گل بنفشه و انواع گلهای فصلی از جمله نرگسِ هلندی استفاده میشد. از دیگر ابتکارات این جشنواره تونل باران بود که در فواصل زمانی مشخص باران لطیفی بر سر عبورکنندگان از این تونل گل میبارید. مثل تمام این روزهایی که با خاطرات گذشته سر میکنم و در حال ورق زدن عکسهای قدیمی هستم چند روز پیش هم سرم به دیدن عکسها گرم بود که با زنگ تلفن از دنیای خاطراتم بیرون پریدم و به سراغش رفتم. پس از احوالپرسی با دوستم و کمی یادش بخیر گفتن و پرس و جو از حال دیگر دوستان، حامل خبر جالب و جدیدی بود که عجیب بر دلم نشست. خیلی کوتاه بود:« برو گوگل کن جشنواره مجازی لالهها، خودت میبینی». با چشمانی گرد پای کامپیوتر نشستم. دستانم یخ کرده بود و نمیدانستم قرار است با چه چیزی روبه رو شوم. نوشتم «جشنواره مجازی لالهها» ... ناگهان در ورودی پارک چمران باز شد و من در میان باغ گلها بودم. درست مثل سریال محبوب کودکیهایم: رویای باغ در نیمه شب. من نیز مانند تام به یکباره وارد باغی پر از گل شده بودم، او در رویا و من در دنیای مجازی. نوشته بود اینجا را کلیک کنید، کلیک کردم و وارد راهروها و باغچههای پر از لاله شدم، لالههای سفید و زرد و قرمز. به سمت فرش لالهها رفتم. اینبار هیچکس اطراف فرش نبود، فقط من بودم و فرش رنگارنگ و صفحه مانیتور که نمیگذاشت نسیم اردیبهشتی به گونههایم بخورد. اما این خلاقیت و ابتکار عمل را دوست داشتم. از صبح در فکر باغ لالهها بودم و ناگهان تکنولوژی مرا میان هزاران لاله برد. آری سفرهای مجازی این روزها تنها دلخوشی اهالی سفر شده است. حالا که باید در خانه بمانیم بهترین فرصت است برای دیدارهای مجازی، آموزشهای مجازی و اینبار سفر مجازی. روزهای پایانی فروردین که غصه خانه ماندن و ندیدن زیباییهای اردیبهشت سراسر وجودم را گرفته بود هیچگاه فکر نمیکردم که باز هم از دیدن طبیعت لبخند بر صورتم بنشیند و باز هم سرشار از خوشی شوم. بهتر است مجازی سفر کنیم تا نه خودمان آسیب ببینیم و نه جامعه مقصد.
دیدگاه تان را بنویسید