مروری بر کتاب «آواز زمین» نوشته بابک احمدی
ذائقه موسیقایی یک روشنفکر
ارزش اصلی چنین کتابی، نه فقط برای اهل موسیقی که برای عموم، به اطلاعاتی که در اختیار خواننده میگذارد نیست، بل به این است که پیوند همراه تحسین و دوستداری یک اندیشهورز با موسیقی را بر جامعه فارسیزبان آشکار میکند و سرمشقی از علاقه جدی و متفکرانه یک غیرموسیقیدان به موسیقی را پیش رو میگذارد
آروین صداقتکیش، منتقد و پژوهشگر
بارها شده کسانی (از جمله خود من) به مناسبتهای مختلف اشاره کرده باشند که اندیشمندان/روشنفکران ما با موسیقی بیگانهاند و دستکم به همان اندازه که در فرهنگهای دیگر (مخصوصا اروپا) رسم است از موسیقی بگویند یا به همان اندازه که در همین ایران رسم است از هنرها و حوزههای فکری دیگر بگویند، سخنی درباره موسیقی نمیگویند. بنابراین ما به ندرت چیزی از سلیقه موسیقایی اندیشمندانمان میدانیم، به ندرت انتخابهایشان را میشناسیم چه رسد به این که از نتیجه غور و تامل جدیشان در این باره آگاه باشیم (به شرط آنکه اصلا بپذیریم چنین غور تاملی وجود داشته است) یا از نحوه تفکرشان درباره کلیت موسیقی چیزی بشنویم.
در این میان بابک احمدی یک استثناست و کتاب تازهمنتشرشده «آواز زمین»اش هم گواه این استثنا بودن. او پیش از این کتاب هم درباره موسیقی نوشته و در مناسبتهایی سخنرانی کرده است اما با این کتاب تازه است که با ابعاد جهان موسیقایی یکی از روشنفکران امروزیمان آشنا میشویم. در آواز زمین نویسنده، در هشت فصل به ترتیبی تاریخی انتخابش را از قلههای برجسته موسیقی کلاسیک غرب به خواننده معرفی میکند؛ مس در سی مینور از باخ، آثار باخ برای تکنوازی سازهای زهی، سمفونی شماره 3 بتهوون، آخرین کوارتتهای زهی بتهوون، اپرای تریستان و ایزولده واگنر، یک رکوییم آلمانی برامس، سمفونی شماره 2 مالر وکنسرتوی به یاد یک فرشته بِرگ. او در این هشت جستار درظاهر اطلاعاتی تاریخی و گاهی هم تفسیرهای اولیه موسیقایی خویش را دراختیار میگذارد اما درواقع دارد دلایل گزینشهایش را به خواننده میگوید.
رابطه عاطفیای که احمدی با هر یک از آن شاهکارها دارد موجب شده تا متن (مخصوصا مقدمه) روان و صمیمی از کار درآید و این امر بر ارزش متن افزوده است. رویکرد اصلی کتاب افزون بر آن که گزینش آثار خود اهمیت دارد (حتا فهرستی از اجراهای مهم آثار که در پایان فصلها آمده) به سوی تفسیر است.
در سراسر متن میتوان عناصری را دید که در نهایت دریافت ترکیبی بابک احمدی از هر یک از شاهکارهای تاریخ موسیقی غرب را به نمایش میگذارد.
او حتی آنجا که از قول موسیقیشناسان و منتقدان به نام سخنی میآورد آنها را به بخشی از تفسیر خودش تبدیل کرده. نگاهی به عنوان فصلها هم این را تایید میکند. روح مطلق، دوران قهرمانی، بازگشت ابدی، مرگ و خاطره و مانند اینها حتا بدون یک کلمه شرح بیشتر، خواهناخواه به هر اثر معنایی را میبخشد که این آثار نزد مولف داشته یا از دیگران برگرفته و پذیرفته است.
به این ترتیب کتاب بیش از آن که بنا بر ادعای عنوان فرعیاش (هشت جستار در تاریخ موسیقی) یک متن تاریخی باشد نوعی کار نقد/تفسیر است که بخشی از طریق گردآوریهای نویسنده و بخشی هم از طریق بازگوی ادراک شخصیاش از آثار تشکیل شده. در نتیجه ارزش اصلی چنین کتابی، نه فقط برای اهل موسیقی که برای عموم، به اطلاعاتی که در اختیار خواننده میگذارد نیست، زیرا اولا اطلاعات مانند برخی دیگر از کارهای احمدی ترتیب اهمیت و چیدمان موثر و موثقی ندارد و ثانیا آنها را میشود از کتابهای بسیار معتبرتر و دقیقتری که در این باره به فارسی ترجمه شده است (یک نمونه عالی؛ «درک و دریافت موسیقی») گرفت، بل به این است که پیوند همراه تحسین و دوستداری یک اندیشهورز با موسیقی را بر جامعه فارسیزبان آشکار میکند و سرمشقی از علاقه جدی و متفکرانه یک غیرموسیقیدان به موسیقی را پیش رو میگذارد.
دیدگاه تان را بنویسید