گزارشی از دومین جشنواره سراسری تئاتر کوتاه کیش
چرا هیچ شناختی از تئاتر محیطی نداریم؟
سید حسین رسولی
دومین جشنواره سراسری تئاتر کوتاه کیش از 26 تا 28 بهمن در جزیره کیش برگزار شد. امسال داوران شناخته شدهای چون حمید پورآذری، اصغردشتی و الهام کردا حضور داشتند و ۱۵ گروه نمایشی در دو بخش ساحلی و کافهای با یکدیگر رقابت کردند. بزرگترین مشکل گروههای حاضر در جشنواره مربوط به عدم شناخت از تئاتر محیطی و تئاترهای مکانویژه میشود. این جشنواره به طور ویژه به دو مکان کافه و ساحل توجه داشت و طبعا از شرکتکنندگان انتظار داشت که تئاترهایی مخصوص این دو مکان تولید کنند ولی این اتفاق رخ نداد. به نظر میرسد هیچ شناخت عینی و عملیای در این زمینه در بین تئاتردوستان جوان وجود ندارد. در روز ۲۶ بهمن ماه به کافهای به نام کافه ۹۶ در جزیره کیش رفتیم که هم افتتاحیه جشنواره برگزار شد و هم گروههای تئاتر کافهای آثار خود را ارائه دادند. اغلب شرکتکنندگان بسیار جوان بودند. برخی تحصیلات دانشگاهی داشتند و برخی نه. اولین نمایش، مونولوگی با حضور یک بازیگر کم سن و سال بود که به داستان رستم و سهراب پرداخته بود. بازیگر، لباسی امروزی پوشیده بود و پشت میزی نشسته بود. سپس خود را به عنوان رستم معرفی کرد که فرزند خود را کشته است. نمایش دیگری بود که بدون کلام اجرا شد. این نمایش فرمالیستی تلاش میکرد به بدن بازیگر و حضور او بپردازد. بازیگران صورتکهایی را هم بر پشت سر خود داشتند. نمایش دیگری اجرا شد که بر اساس مونولوگ مشهور «در مضرات دخانیات» به نویسندگی آنتون چخوف بود. همان مرد پریشانی را شاهد بودیم که قرار است کنفرانسی درباره مضرات دخانیات ارائه بدهد ولی زنش آنقدر آزارش داده که تمام کنفرانس درباره او میشود. نمایش دیگری اجرا شد که در آن شاهد چند نفر بودیم که در کافهای نشستهاند و اتفاق بدی برای آنان رخ داده است که اصلا کیفیت قابل قبولی هم نداشت. علاوه بر این در بخش ساحلی، نمایشهایی دیدیم که اغلب آنها بجز یکی هیچ ربطی به ساحل نداشتند. تنها یک گروه هرمزی بودند که شغل آنان ماهیگیری در بندر بود و نمایشی درباره ماهیگیران اجرا کردند. تئاتر «بیا جلوتر» به کارگردانی و بازیگری سجاد باقری و نویسندگی حسین برفینژاد نیز در بخش ساحلی این جشنواره اجرا شد که بسیارعجیب بود زیرا این نمایش پیش از این در تهران اجرا رفته بود و به مسائل روانشناسی میپرداخت و هیچ ربطی به ساحل نداشت. این نمایش در پایان جشنواره جایزه هم گرفت که باید فکری در این زمینه کرد. همانطور که میدانید برخی از گروههای تئاتری هستند که کاری را آماده میکنند و آن را به تمام جشنوارهها ارسال میکنند و به یک باره میبینید که در بیش از ۱۰ جشنواره حاضر هستند. آنان کاری به موضوع و فرم پیشنهادی جشنواره ندارند و این اتفاق به شدت غیر تئاتری است و این موضوع یکی از آفات جشنوارههای ایرانی است. با تمام این احوال مسوولان برگزاری جشنواره تلاش کردند تا میزبانی خوبی از تئاتریها داشته باشند و عباس نجاری دبیر جشنواره هم به ما گفت که بیش از ۹۰۰ اثر به دبیرخانه ارسال شده بود و تمام مسوولیت انتخاب آثار را به بازبینها سپرده بودند. حتی گروه تئاتری او از کیش به جشنواره راه پیدا نکرده است. حضور حمید پورآذری و اصغر دشتی نیز توانست به تئاتردوستان جوانتر کمک کند زیرا نشستی هم برگزار کردند که در آن درباره شیوه اجرایی و مفهوم تئاتر محیطی صحبت شد. محمود رضا رحیمی نیز به عنوان مهمان حضور داشت و در این جلسه گفت که بالای ۱۵ نمایشنامه کافهای در ایران وجود دارد که هیچ کدام از هنرمندان حاضر در این جشنواره به آنها توجه نکردند. حتی کسی نمیداند اولین تئاتر کافهای در ایران توسط چه کسی اجرا شده است و در این زمینه پژوهشهای ناچیزی صورت گرفته است.
برنارد دا کاستا در دهه ۱۹۶۰ در کافه رویال پاریس چندین و چند تئاتر کافهای اجرا کرد که نمونه پژوهشی خوبی است چون این تئاترها معمولا بداهه هستند و هیچ نمایشنامهای از پیش موجود نیست. نمایشنامه «کافه پولشری» به نویسندگی آلن وتز یک نمونه مشخص و ساده و روشن از نمایشنامههای کافهای است
در جستجوی تئاترهای محیطی و تئاترهای مکانویژه
تئاتر از دوران باستان تا کانون با توجه به مکانی خاص تعریف شده است مثلا در یونان باستان مکانهایی بوده است که مخصوص اجرای تئاتر بودند. معنای واژه تئاتر نیز به جایگاه تماشاگر بازمی گردد. سبک و شیوه «تئاتر محیطی» (Environmentaltheatre) جدید است و مربوط به دهه ۱۹۶۰ میشود که گروههای تئاتری تلاش کردند مرزها و محدودیتها را جابهجا کنند. تئاتر محیطی به طور ویژه مرز بین بازیگر و تماشاگر را کنار میزند. حالا دیگر بازیگران و تماشاگران در یک فضا حاضر هستند. اگر نمایشنامه مشخصی هم در کار باشد نه آغازی دارد و نه پایان مشخصی. ریچارد شکنر یکی از مهمترین کارگردانان و نظریهپردازان تئاترهای محیطی است. او نمایشی به نام «دیونوسوس در ۶۹» را با «گروه پرفورمنس» در نیویورک اجرا کرد که بر اساس یکی از نمایشنامههای اوریپید بود. این تئاتر محیطی زیر شاخه «تئاتر مکانویژه» (site-specific theatre) نیز قرار میگیرد. این نوع از تئاترها به شدت به فضا و تماشاگر وابسته هستند و ایده مرکزی خود را بر اساس این دو عنصر پیش میبرند. برایان دی پالمان، ریچارد شکنر، بروس جوئل رابین، رابرت فلور، کارگردانی هستند که فیلمی با نام «دیونوسوس در ۶۹» را ساختند که تصاویری از دو اجرای پایانی همین تئاتر محیطی به کارگردانی ریچارد شکنر در آن ضبط شده است. دیدن این فیلم به شدت پیشنهاد میشود. شکنر کتاب بسیار مهمی به نام «تئاتر محیطی» را در سال ۱۹۷۳ مینویسد که شاخصترین منبع این نوع از تئاتر است و همچنین نظریههای خود را در کتاب «تئاتر، فضا و محیط» در سال ۱۹۷۵ نیز پیش گرفت. شکنر از سال ۱۹۸۸ به این سو درگیر نظریه و مطالعات پرفورمنس شده ست و دو کتاب «نظریه پرفورمنس» و «مطالعات پرفورمنس» را نوشت که جزو کتابهای مهم دانشگاهی در سراسر جهان شدهاند. شکنر در اجراهایی چون «مکبث» (۱۹۶۹) و «قطعه ابداع شده گروه اشتراکی» (۱۹۷۰) نیز به تئاتر محیطی پرداخت و تلاش کرد تئاتر کلاسیک را با تئاتر نو پیوند بزند زیرا بیشتر متنهای او اقتباسی از آثار کلاسیک بودند. این تئاترها در راهپلهها و بالکنها و گاراژها و فضاهای غیر متعارف اجرا میشدند. در دانشنامه بریتانیکا نوشته شده است که آزمایشهای تئاتری ریچارد شکنر میراث آزمایشهای تئاتری یرژی گروتفسکی لهستانی است زیرا ما در هر دو تئاتر شاهد فضایی خالی و بی چیز هستیم و مهمترین عناصر اجرایی نیز بازیگران و تماشاگران هستند. هر دو کارگردان از تمرینهای «روان-فیزیکی» بازیگر بهره میبرند و متون را ترکیب میکنند و از فضای تئاتر بیشترین استفاده را میکنند. گروه «تئاتر نان و عروسک» به رهبری پیتر شومان نیز دیگر گروه مهم تئاتر محیطی است. هنر آنان در خیابان شکل میگرفت و تلاش میکردند به میان مردم بروند. باید تاکید کنیم که تئاترهای کافهای به طور ویژه باید در کافه اجرا شوند نه جایی دیگر پس ما «تئاتر در کافه» داریم ولی «تئاتر کافهای» نداریم. برنارد دا کاستا در دهه ۱۹۶۰ در کافه رویال پاریس چندین و چند تئاتر کافهای اجرا کرد که نمونه پژوهشی خوبی است چون این تئاترها معمولا بداهه هستند و هیچ نمایشنامهای از پیش موجود نیست. نمایشنامه «کافه پولشری» به نویسندگی آلن وتز یک نمونه مشخص و ساده و روشن از نمایشنامههای کافهای است. در این نمایشنامه با زنی کافهچی مواجه میشویم که برای سفارشها را مردم حاضر در کافه میآورد و بعد از درد و رنج و زندگی خود میگوید. در واقع بازیگر اصلی این نمایشنامه یک زن شاغل در کافه است. تماشاگران میتوانند هر وقت خواستند رفت و آمد کنند و دیگر مکان جدایی بین بازیگر و تماشاگر وجود ندارد. اجرا هم میتواند آغاز و پایان مشخصی نداشته باشد. نمایشهای ساحلی هم به همین ترتیب هستند. آنها باید در ساحل اجرا شوند و فرم اجرا وابسته به ساحل است. میتوان تئاتر را از زبان نگهبان ساحل یا نجات غریق روایت کرد. میتوان به شخصی پرداخت که در ساحل زندگی میکند. در واقع، کاراکترهای تئاتر وابسته به ساحل دریا هستند.
سبک و شیوه «تئاتر محیطی» (Environmental theatre) جدید است و مربوط به دهه ۱۹۶۰ میشود که گروههای تئاتری تلاش کردند مرزها و محدودیتها را جابهجا کنند. تئاتر محیطی به طور ویژه مرز بین بازیگر و تماشاگر را کنار میزند. حالا دیگر بازیگران و تماشاگران در یک فضا حاضر هستند
یک کارگردان باید به ساحل برود و فضای آنجا را بررسی کند و تمام شغلهای حاضر در این مکانویژه را بررسی کند. تئاتر زندان هم اینگونه است که به زندانیان توجه ویژه دارد. آنان در مکان زندان به روایت داستان یا زندگی خود میپردازند که به شدت به تئاتر مستند و تئاتر سیاسی هم نزدیک میشود. داریو فو، یکی از کارگردانان مهم تئاتر آلترناتیو است. او در بازارهای میوه و تربار و میدانها و مکانهای غیر تخصصی تئاتر اجرا میرفت و تلاش میکرد با مردم عادی و معمولی ارتباط بگیرد. تئاترهای او انقلابی بودند و خودش نام شیوه خود را «اجیت-پراپ» گذاشته بود که یعنی «تبلیغ و تهییج» مردم زیرا وی از ایدئولوژی ضد سرمایهداری حمایت میکرد. او به همراه همسرش فرانکا رامه اقتباسی از «مدهآ» به نویسندگی اوریپید انجام داد و خوانشی زنانه و فمینیستی از این نمایشنامه باستانی ارائه دادند. اینجا مشخص میشود که اوریپید تا چه حد مورد توجه گروههای تئاتر نو است چون هم ریچارد شکنر و هم داریو فو و فرانکا رامه به این نویسنده یونانی توجه کردند.
دیدگاه تان را بنویسید