تأملی روانشناسانه دربارۀ ماهیت هنر
فریبا دارابی
در روانشناسی شاخهها و مکاتب مختلفی وجود دارد که نگاه به هنر و انسان در هرکدام متفاوت است، در رویکرد روانکاوانه که در تحلیلِ آثار هنری بسیار محبوب است به نوعی مداخله درمانی روانکاوی را که از خوابها و نمادهای سمبلیک در درمان فردی استفاده شده است را به وادی هنر و نقد هنری و چرایی کشش انسان به سمت هنر کشانده است، اولین بار فروید در سال 1910 با انتشار یک کتاب از بیوگرافی روانی « لئوناردو داوینچی» این پیوند را انجام داد.
در نظریه روانکاوی انسان عمدتاً توسط نیروهای غریزی برانگیخته میشود که آگاهی کمی از آنها دارد و یا اصلاً از آن آگاهی ندارد و این بخش ناهشیار آدمی است، از آنجایی که ناهشیار در دسترس ذهن هشیار قرار ندارد. فروید معتقد بود فقط به طور غیرمستقیم مانند رویاها میتوان ثابت کرد که واقعاً وجود دارد. یکی از مفاهیم پرکاربرد روانکاوی مکانیزمهای دفاعی هستند که برای مهار کردن غرایز ناخودآگاه و کاهش اضطراب ناشی از آنها استفاده میشود، یک مکانیزم دفاعی با محافظت کردن از خود (ایگو) در برابر اضطراب به فرد خدمت میکند، یکی از این مکانیزمهای دفاعی «والایش» است که عبارت است از سرکوبی هدف تناسلی اروس به وسیله جایگزین کردن هدف اجتماعی یا فرهنگی، هدف والایش یافته به صورت آشکار در دستاوردهای خلاق مانند نقاشی، موسیقی و ادبیات جلوهگر میشود، فروید معتقد بود هنر میکلآنژ راه خروجی غیرمستقیمی برای لیبیدوی خود یافت، مفهوم والایش یکی از زیباترین مفاهیم روانکاوی است و نشان از اهمیت و جایگاه هنر در میان انسانها دارد، جایی که زبان از بین میرود و زیرترین لایههای وجودی آدمی با زبان سمبلیک به سخن درمیآید و با توجه به مفهوم ناخودآگاه جمعی که در گذشته نیاکان کلِ گونهی انسان ریشه دارد و اولین بار توسط یونگ مطرح شد، میتوان این موضوع را برداشت کرد که درواقع زبان سمبلیک هنر زبان گفتوگوی ناخودآگاه انسانهاست و هر انسانی در هر جایی و در هر زبانی میتواند با آن ارتباط برقرار کند.
اما روانشناسی تکاملی که رویکردی به نسبت جدید در روانشناسی است همزمان نگاهش به رفتارها، انتخابها و حالات روانی انسان از منظر تکاملی و انتخاب طبیعی برمبنای نظریه داروین است. در این رویکرد چنین استدلال میشود که هنر تکامل پیدا کرده است تا افراد را از دنیای واقعی خود جدا کند و یک سیستم عصبی جدا به این منظور تکامل پیدا کرده است و این سیستم نوعی شناخت به فرد میدهد که وی را برای مواجهه با موقعیتهای واقعی آماده میکند و از طرفی این سیستم تکامل یافته و باعث به وجود آمدن تخیل شده است. همینطور باعث فرار انسان از رنجی که در لحظه حال میبرد نیز میشود، فلیسین شاله، فیلسوف و روزنامهنگار فرانسوی میگوید: «هنر عبارت است از کوشش برای ایجاد یک عالم ایدهآل، یک عالم صور و عواطف بیآلایش در کنار عالم واقعی».
ولی نظریهپردازان انسانگرا درباره هنر چه میگویند؟ یکی از مفاهیم اصلی که توسط کارل راجرز و آبراهام موزلو در رویکرد روانشناسی انسانگرا مطرح شد، مفهوم «خودشکوفایی» است، موزلو معتقد بود افراد خودشکوفا با «حقایق جاودانی» برانگیخته میشوند، این ارزشهای هستی بیانگر سلامت روانی هستند و با نیازهای کمبود که افراد غیر شکوفا را برانگیخته میکنند مغایر هستند، ارزشهای هستی را نمیتوان به مانند غذا، سرپناه یا مصاحبت نیاز دانست، مزلو نیازهای هستی را «فرانیازها» نامید، برای اینکه خاطرنشان سازد که آنها سطح عالی نیازها هستند، او انگیزش معمولی را از انگیزههای افراد خود شکوفا که «فرا انگیزش» نامید متمایز کرد. دکتر الیوت بنجامین روانشناس، موزیسین و ریاضیدان در مقالهای با عنوان «نظریه هنری-روانشناسی» مطرح میکند که هنرمندان خلاق درواقع نیازهای مربوط به خود شکوفایی را رفع میکنند. به اعتقاد موزلو برخی افراد در هر فرهنگی به وسیلهی نیاز به زیبایی و تجربیاتی که از لحاظ هنری لذتبخش هستند برانگیخته میشوند.
یکی از ویژگیهای اصلی هنرمندانی که آثارِ هنری فاخر را خلق کردهاند تجربه شهود است، درواقع تعریف شهود رسیدن به درک و پاسخ بدون یک دلیل هشیارانه است که مقالات علمی زیادی به آن پرداختهاند و منشأ آن را نیمکره راست مغز میدانند، بر این اساس یک هنرمند وقتی به کندوکاو وجودی و بودن خودش در لحظهای که هست میپردازد به الهام و شهود میرسد و زبان هنر راهی است برای بیان این الهامات و اکتشافات درونی، از نظر تولستوی هنر سرایت دادن و اشاعهی احساس است، هنرمند راستین هم عاطفه را فرامینماید و هم آن را برمیانگیزد، هنرمند از طریق هنر خود مخاطبانش را به احساسهایی مبتلا میکند که خود تجربه کرده است.
روانشناسی تنها دانشی است که به دلایل بروز رفتارهای آدمی میپردازد و هرچقدر این علم بزرگتر میشود به پیچیده بودن انسان میرسیم. از طرفی هنر و انسان از ابتدای تاریخ باهم گره خوردهاند این را میتوان از نقاشی انسانهای اولیه بر دیوارهای غارها فهمید. هنر درواقع آینهای است از انسان و یکی از پیچیدهترین رفتارهای آدمی است.
دیدگاه تان را بنویسید