گزارشی درباره نسبت تئاترهای جشنواره تئاتر فجر و اکنونیت جامعه ایران
مسئلهساز کردن اکنون
سید حسین رسولی
چند روزی از سیوهشتمین جشنواره تئاتر فجر میگذرد و جالب است که تعدادی از نمایشها پیش از این در تهران روی صحنه بودند و بیشتر تئاتردوستان با آنها آشنا. امسال نمایشهای «بیگانه در خانه» به نویسندگی و کارگردانی سید محمد مساوات، «متساویالساقین» به نویسندگی و کارگردانی عمادالدین رجبلو، «باقوحش» به نویسندگی فراز مهدیان دهکردی و کارگردانی امیربهاور اکبرپور دهکردی، «است» به نویسندگی پرنیا شمس و امیر ابراهیمزاده و کارگردانی پرنیا شمس، «کریملوژی» به نویسندگی مهران رنجبر و کارگردانی رضا بهرامی، «دستهایم کو مم حسن» به نویسندگی رضا گشتاسب و کارگردانی رضا کرمیزاده، بیشتر از دیگر تئاترها مورد توجه قرار گرفتهاند. یکی از نکتههای مهمی که باید به آن توجه کنیم بحث اکنونیت و توجه تئاترها به رخدادهای جامعه است.
گذشته برای فوکو به واسطه «اکنون» معنا پیدا میکند. گذشته چیزی نیست جز توالی گسسته معناهایی که یک پدیده یا رویداد در طول زمان، متحمل شده است. به باور فوکو، گذشته یک چیز، تبار آن چیز است. اینگونه است که گذشته تنها در نسبت با اکنون، و ترکیب نیروهای یک پدیده، معنا پیدا مییابد
هستیشناسی اکنون به روایت میشل فوکو
استوارت اِلدن در کتاب «نقشهراهی به اکنون: هایدگر، فوکو و پروژه تاریخ مکان» تاکید ویژهای بر تاریخ اکنون از زبان فوکو دارد. او مینویسد: «در مورد کار فوکو بر این عقیدهام که مطالعات تاریخی فوکو به غایت بر مواجهات و مولفههای فضایی/مکانی قوام یافتهاند و این میراث اساسی اوست برای آنانی که فضا و مکان مشغله ذهنیشان است... فهم این مسئله که فضا و مکان چگونه در کارکرد قدرت نقش اساسی ایفا میکنند از یک سو و تدوین نقش فضا/مکان در پژوهشهای تاریخیای که بر کاربست قدرت تقریر مییابند از سوی دیگر، به ما اجازه میدهد، تلاشهای فوکو را نه صرفا به مثابه «تاریخ اکنون» بلکه همچون «نگاشتِ اکنون» مورد توجه قرار دهیم». این نگاشت اکنون، تاریخ اکنون و هستیشناسی اکنون که از مباحث محوری تفکر فوکو است به شدت به کار درامنویسی، دراماتورژی و کارگردانی در تئاتر میآید. فوکو به منظور تبیین نظریه خود به امانوئل کانت، فیلسوف آلمانی میپردازد. به باور فوکو، بر خلاف پرسشهای فلسفی متداول که فرا زمانی و فرا مکانی هستند، کانت به طرح نوع جدیدی از پرسش مبادرت میورزد؛ پرسش از «زمان حال» و این که «اکنون» چه میگذرد؟ این نوع پرسش از «لحظه معاصر» در تاریخ فلسفه، تا قبل از کانت بیسابقه بوده است. اهمیت پرسش کانت در طرح نوع جدیدی از تأمل فلسفی است که با جستار «روشنگری» آغاز میشود؛ یعنی طرح فلسفهورزی به مثابه «مسئلهساز کردن» اکنونیت. بهنظر فوکو، ویژگی متمایز فلسفه به عنوان گفتمان مدرنیته، همین ویژگی مسئلهساز کردن اکنونیت است. فوکو در مقاله «نیچه، تبارشناسی و تاریخ» به خصوصیات «تاریخ واقعی» پرداخته است. گذشته برای فوکو به واسطه «اکنون» معنا پیدا میکند. گذشته چیزی نیست جز توالی گسسته معناهایی که یک پدیده یا رویداد در طول زمان، متحمل شده است. به باور فوکو، گذشته یک چیز، تبار آن چیز است. اینگونه است که گذشته تنها در نسبت با اکنون، و ترکیب نیروهای یک پدیده، معنا پیدا مییابد. فوکو به منظور تفسیر «اکونینت» مسئله «تاریخ واقعی» را پیش میکشد. تاریخ واقعی آفرینش دوباره رویدادهای گذشته، از طریق وارد کردن نیروهایی جدید به نمودار آنها است. تاریخ واقعی، روایت نیست، بلکه آفرینش است. تبارشناسی، تاریخ اکنون است از آن جهت که میتواند تغییر کند و وضعیتی جدید بیافریند. با این تفاسیر، نمایشنامهنویس و دراماتورژ باید با هوشمندی به هستیشناسی اکنون و مسئلههای حاکم در جامعه توجه کنند و اگر از قهرمان مسئلهدار استفاده میکنند این قهرمان باید کنش داشته باشد نه اینکه منفعل باشد و در تاریخ هپروتی گذشته سیر کند.
چند روزی از سیوهشتمین جشنواره تئاتر فجر میگذرد و جالب است که تعدادی از نمایشها پیش از این در تهران روی صحنه بودند و بیشتر تئاتردوستان با آنها آشنا
جوانان در هستیشناسی اکنون پیشتاز هستند
جوانان تئاتری سالهاست گوی رقابت را از استادان کهنهکار تئاتر ربودهاند و اجازه نفس کشیدن به کسی نمیدهند. برخی از کارهایشان آنچنان جسور، خلاق و منسجم است که حرفی برای گفتن نمیماند. چند گروه شهرستانی امسال هم با کیفیت بودند. امسال دو نمایش «متساویالساقین» به نویسندگی و کارگردانی عمادالدین رجبلو و «باقوحش» به نویسندگی فراز مهدیان دهکردی و کارگردانی امیربهاور اکبرپور دهکردی بازخوردهای مثبت داشتند. کار رجبلو به شدت رئالیستی هست و آنقدر در این زمینه افراط میکند که به فضای ناتورالیستی نزدیک میشود. او همه چیز را به وراثت و محیط پیوند نمیزند و روحیه انتقادی دارد. رئالیسمی که رجبلو روی صحنه میآورد تلاش میکند به جزئیات توجه کند و شخصیتهایش را در موقعیت وادار به واکنش کند و خالی از دیدگاه طبقاتی نیست. حتی به خوبی تفاوتها را نشان داده میشود. قهرمان این نمایش یک فرد نیست بلکه جمعی از دختران هستند. یکی از دانشآموزان از مدرسه غیر انتفاعی تبعید شده به مدرسه رسمی که خالی از امکانات است. دختر دیگری هم به زور به عقد مردی درآمده است و در پایان دست به خودکشی میزند. رجبلو در ارائه رئالیسم خود، موفقیتهای جالبی کسب کرده و کارش انضمامی و انتقادی است. او به خوبی «هستیشناسی اکنون» میزند. نمایش «باقوحش» به خانواده میپردازد. ما شاهد خانوادهای سه نفره هستیم که در فضایی رئالیستی آغاز به کار میکند ولی ناگهان همه چیز به هم میریزد و فضایی شبیه به کارهای رئالیستی پستمدرن شکل میگیرد و منطق روایت به هم میریزد. انگار با نوعی رئالیسم جادویی طرف هستیم؛ مثلا مرد خانواده تصمیم میگیرد برود و مرد دیگری که شبیه اوست وارد میشود. البته این داستان کامل نیست و کارگردان تلاش میکند با رئالسم جادویی خود به خاونواده ایرانی بپردازد. اینکه عشق کمرنگ شده است و بیشتر انسانها از زندگی روزمره خود ناراضی هستند و دقیقا هم نمیدانند از چه چیزی ناراحت میشوند. چرا پدر این خانواده به ناگاه میرود؟ دختر خانواده هم عصبی است و با مشت توی صورت همکلاسیاش زده و مادر هم خواستههایش را به زور عملی میکند. نمایش «بیگانه در خانه» به کارگردانی سید محمد مساوات هم یکی دیگر از کارهای پر مخاطب و مورد توجه جشنواره است. نکته مورد اهمیت در این کار مساوات، اهمیت هویت، مهاجرت، خانواده و سینما است. نمایش «است» به کارگردانی پرنیا شمس نیز یکی دیگر از کارهای مهم امسال است. کارگردان جوان و دهه هفتادی این نمایش به مدرسهای دخترانه میپردازد. شمس نشان میدهد مدرسه دخترانه با تصاویر رایج تفاوت دارد. مدرسهای که شمس میآفریند یک زندان است. جایی که لباسهای متحدالشکل همچون لباس زندان عمل میکند. جایی که دختر تازهوارد مجبور به تعویض لباسش میشود و از قضا این تعویض لباس آغازی بر دردسر نهایی میشود. در «است» مدرسه جایی برای کنترل کردن و نظارت کردن است.
دیدگاه تان را بنویسید